او دوران باشکوهی در اینتر داشته است. سال 2010، اوج زندگی حرفهای او در اینتر به شمار میرود. کاپیتان دوستداشتنی اینتر، در آن سال، با تیمش قهرمان لیگ ایتالیا شد و جام حذفی را بالای سر برد. در اروپا هم، همراه با ژوزه مورینیو توانست جام قهرمانی لیگ قهرمانان را بالای سر ببرد. این اما همه ماجرا نبود و در انتهای همین سال، یک جام دیگر هم توسط زانتی بالای سر برده شد؛ جام جهانی باشگاهها. زانتی که 145بازی ملی در کارنامه دارد، در کشورش یک اسطوره به تمام معناست. او با اینکه تابستان 41ساله میشود، قصد کنارهگیری از فوتبال را ندارد و به سالهای پیشرو فکر میکند.
- شما از سال 1995در میلان بودهاید؛یعنی 19سال تمام. آیا در تمام این سالها، بخشی از شما ایتالیایی نشده است؟
بله، من هم همینطور فکر میکنم. اگر برای مدتی طولانی در یک شهر زندگی کنید و در یک تیم بازی کنید، میتوانید بگویید بخشی از هویتتان به آنجا تعلق دارد. باشگاه از همان ابتدا به خوبی مراقب من بوده و از من مراقبت کرده است و من همیشه اینجا احساس راحتی کردهام، از همان ابتدای ورودم. من ریشههایم را فراموش نکردهام اما بعد از این همه سال در اینجا، بخشی از وجودم ایتالیایی شده است.
- معمولا هر چند وقت یکبار به بوئنوس آیرس سفر میکنید؟
من معمولا در تعطیلاتم به آنجا میروم. در تعطیلات مناسبتی نیز سعی میکنم به آنجا بروم تا دوستان و خانوادهام را ببینم. من همچنین با بنیاد خودم که پاپی نام دارد و به کودکان محروم در مناطق فقیرنشین کمک میکند همکاری میکنم. من همیشه دوست دارم که به خانه برگردم.
- آیا اقوام و دوستانتان در آرژانتین از شما میخواهند که میلان را رها کنید و به آنجا برگردید؟
نه، آنها میدانند که من و خانوادهام در میلان راحت هستیم؛ همچنین میدانند که این شهر و این باشگاه چه معنایی برای من دارند. آنها میدانند که من در میلان خوشحالم و از این بابت خوشحال هستند.
- شما در 19سال گذشته دوستان زیادی پیدا کردهاید و با بازیکنان زیادی از سراسر جهان کار کردهاید. آیا اینطور بوده است که همیشه هموطنان تان در میلان، جایی که اقلیت زیادی از آرژانتینیها وجود دارد، دوستان نزدیکتان بودهاند؟
نه، اینطور نبوده است. برای مثال، ایوان زامورانو شیلیایی است و پدرخوانده دختر من. ایوان رامیرو کوردوبا کلمبیایی است و پدرخوانده دختر کوچکتر من. یک دوست خیلی خوب ایتالیایی هم دارم که پدرخوانده پسر کوچک من است. خیلی خودم را محدود نمیکنم.
- ایتالیاییها و آرژانتینیها چه شباهتهایی با هم دارند؟
هیچ شکی نیست که ما خیلی به هم شبیه هستیم. در گذشته، ایتالیاییهای زیادی به آرژانتین مهاجرت کردهاند و حالا ما آرژانتینیها، در این مورد خاص ما فوتبالیستها به ایتالیا میآییم. ما همیشه سعی میکنیم که هویت خودمان را حفظ کنیم.
- وقتی که به عقب نگاه میکنید، از انتقالتان از بانفیلد به اینتر در سال1995 چه چیزی یادتان میآید؟
آمدن به ایتالیا یک چالش بزرگ برای من بود. من فقط 21سال داشتم و هنوز چیزهای زیادی وجود داشت که باید یاد میگرفتم و کشف میکردم. آمدن به شهری بزرگ مانند میلان در سن کم یک چالش بزرگ بود. چیزهایی زیادی که قبلا تجربه کرده بودم و یاد گرفته بودم، به من کمک کردند که پیشرفت کنم و به بلوغ برسم، هم در فوتبال وهم در زندگی خصوصی خارج از فوتبالم. باشگاه هم همیشه در کنار من بود و از من حمایت میکرد. کمک آنها واقعا زیاد بود. تصمیمی که آن زمان گرفتم بسیار مهم بود. حالا البته میتوانم با توجه به زندگیای که در اینجا داشتهام بگویم، تصمیم درستی گرفتهام. من تقریبا 20 سال اینجا بودهام؛20سالی که واقعا سخت و فشرده بوده است. من هنوز هم بهخودم افتخار میکنم که بخشی از این باشگاه شگفتانگیز هستم و میتوانم به آن کمک کنم. اینتر به من همهچیز داده است.
- این چیزی که شما میگوید بیشتر به یک ماجرای عاطفی شبیه است. آیا شما برای ابد اینتر را دوست خواهید داشت؟
قطعا. این چیزهایی که میگویم احساسات واقعی من برای این باشگاه است، احساسات واقعی من نسبت به خانواده موراتی (مالک قبلی باشگاه) و هواداران. من از همان روز اول به این باشگاه عشق داشتم و هر روز، هفته، ماه و سال که گذشته است، این عشق به باشگاه بیشتر هم شده است. احترامی که باشگاه هم به من داشته، واقعا برایم ارزش دارد.
- آیا پائولا (همسرتان) بهخاطر احساس عمیقی که به باشگاه دارید احساس بدی ندارد؟
نه، دقیقا برعکس است. او در این سالها به یک اینتریستا (لقب هواداران اینتر) تبدیل شده است و از قبل میدانسته و حالا هم میداند که اینتر میلان بخشی مهمی از زندگی ما خواهد بود.
- شما و همسرتان 3 بچه دارید. آیا شما در خانه هم سعی میکنید مانند چیزی که در فوتبال هستید، یک الگو باشید؟ بهدستاوردهای خانوادگی خودتان هم مانند دستاوردهای فوتبالیتان افتخار میکنید؟
البته. من هر چیزی را که دارم و حتی بیشتر از آن را حاضرم برای 3 بچهام بدهم. وقتی که در خانه هستم، تا آنجا که میتوانم برای آنها وقت میگذارم. من البته به اینکه با بچهها باشم نیاز دارم و این کار به من انرژی و انگیزه میدهد. من از اینکه در کنار بچهها باشم لذت میبرم.
- شما بهخاطر روحیه جنگندگی، نظم و خستگیناپذیری که دارید، مشهور هستید. آیا این گفته معروف درست است که تنها چند ساعت بعد از مراسم عروسی با پائولا همسرتان، به تمرین برگشتید؟
بله درست است. ما در 23دسامبر 1999ازدواج کردیم و معمولا در کریسمس یک برنامه تمرینی ویژه به ما میدهند تا در تعطیلات زمستانی آماده بمانیم. به همینخاطر، وقتی که ازدواج کردیم، به تمرین برگشتم تا در شروع دوباره لیگ، کاملا آماده باشم.
- آیا این سطح از انگیزه و دیسیپلین است که شما را به چیزی که حالا هستید تبدیل کرده است: یک اسطوره زنده؟
این تنها روش من برای انجام کارهاست، بخشی از فرهنگ کاری و سطح کار من. از وقتی که تصمیم گرفتم یک فوتبالیست حرفهای بشوم، براساس اصول و نظم، زندگی و کار کردهام.
- شما در 9 نوامبر 2013، در دقیقه82 بهعنوان بازیکن تعویضی در بازی با لیوورنو به میدان آمدید، بعد از 6ماه غیبت بهخاطر مصدومیت مچ پا. استقبال هواداران از شما در این بازی، فراموشنشدنی است. خودتان چه حسی در اینباره داشتید؟
واقعا بینظیر بود. وقتی که تشویقهای کرکننده هواداران شروع شد، قلبم بهشدت میزد و موهایم سیخ شده بود. هواداران هدیه باشکوهی به من دادند و من برای همیشه ممنون آنها خواهم بود. وقتی که مصدوم شدم، تنها آرزویم این بود که حداقل یکبار دیگر بتوانم جلوی هواداران خودی در ورزشگاه خودی بازی کنم. اینکه من توانستم این کار را بکنم (از مصدومیت برگردم) بهخاطر کار سخت و حمایت بینظیر هواداران بوده است.
- این که شما وقتی هم که تعویض میشوید، چه به زمین میآیید یا خارج میشوید، چه در خارج از خانه باشید یا در ورزشگاه خانگی، همه هواداران یعنی هم هواداران خودی و هم تیم حریف، شما را بهشدت تشویق میکنند هم واقعا شگفتانگیز است. واقعا نشانه شگفتانگیزی از احترامی است که هواداران برای شما دارند.
این تشویقها واقعا به من انگیزه میدهند و من را به جلو هل میدهند. فوتبال ورزش شگفتانگیزی است و میتواند مردم را با وجود رقابتی با هم دارند به هم نزدیک کند. جدا از قهرمانیها، برای هیچ فوتبالیستی هیچ افتخاری از این بالاتر نیست که احترام و تشویق هوادارانی را داشته باشند که قلبشان برای یک تیم دیگر میتپد.
- فکر میکنید رابطه عمیقی که با این باشگاه دارید، روزی به پایان خواهد رسید؟
من دوست دارم همیشه بخشی از این خانواده شگفتانگیز باشم، حتی وقتی که بهعنوان یک بازیکن از دنیای فوتبال خداحافظی میکنم. یک چیزی قطعی است و آن این است که من همیشه میخواهم به این باشگاه خدمت کنم و در خدمت آن باشم.
- اجازه بدهید بحث را عوض کنیم، شما در میلان 2 رستوران دارید. بهعنوان صاحب رستوران، چه رفتاری دارید؟ آیا در آشپزیها هم مشارکت میکنید؟
قطعا نه. من واقعا یک آشپز بد هستم و بهخاطر همین این کار را به حرفهایها واگذار میکنم. من فقط برای این به رستوران میروم که غذا بخورم. فکر میکنم غذا خوردن بهترین کاری است که هر کسی میتواند انجام بدهد.
- بنیاد پاپی هم بخش مهم از زندگی شماست. این بنیاد چقدر در زندگی شما نقش داشته است؟ آیا میتوان تاسیس آن از سوی شما را نشانهای دانست که به ما میگوید همهچیز زندگی فوتبالیستها پول نیست؟
من فقط میتوانم درباره خودم صحبت کنم. البته میتوانم این را بگویم که فوتبالیستها تنها به فکر پولهای هنگفت نیستند. فوتبالیستهای دیگری هم هستند که در کارهای مشابه درگیر هستند. این مهم است که ما به فکر افرادی باشیم که بخت مناسبی نداشتهاند. من از این مسئولیت آگاهم و به همینخاطر این بنیاد را راه انداختم. من از کار کردن برای این بچههایی که در مناطق محروم بوئنوس آیرس هستند و واقعا به کمک نیاز دارند لذت میبرم.
- پاپی لقب شما در فوتبال است. این لقب از کجا آمده است؟
این لقب را یک مربی در آرژانتین به من داد که قبل از من مربی برادرم هم بوده است. از آن زمان دوستان و همبازیهایم من را پاپی صدا میزنند.
- و سر انجام به ما بگویید که آیا واقعا احساس پیری نمیکنید؟ هر کس که بازی شما را نگاه کنید نمیتواند اصلا به این فکر کند که این هافبک جنگنده و باانگیزه بهزودی 41ساله میشود.
من هنوز احساس جوانی میکنم. این چیزی است که هر کسی خودش باید حس کند و در درونش ببیند. هر سن و سالی که داشته باشید، همهچیز به این بستگی دارد که درون خودتان چه حسی دارید و چطور با آن تا میکنید. اگر از خودتان راضی باشید، همیشه راحتتر میتوانید بهترینها را انجام بدهید.