به گزارش ایسنا، طباطبایی در گفتوگو با مجله «اندیشه پویا» میگوید: این موضوع ریشه در مواضع سیاسی ملیگرایانه قطبزاده در دوران نهضت مقاومت ملی و دوران مبارزه علیه استبداد داخلی در آمریکا و اروپا و بالاخره حوادث بعد از انقلاب داشت. صادق وقتی وزیر خارجه شد یک نامۀ سرگشادۀ بیست صفحهای خطاب به آندره گرومیکو وزیر خارجۀ وقت شوروی نوشت. وقتی آن نامه منتشر شد، من سفری به لبنان و سوریه داشتم. عبدالحلیم خدام وزیر خارجۀ سوریه به من گفت آیا صادق دیوانه شده؟ این نامه چیست که نوشته؟ با این نامه حکم قتل خودش را به دست روسها داده و بیتردید عوامل شوروی نقشۀ قتلش را میکشند. طولی هم نکشید که آن ماجراها پیش آمد.
سخنگوی دولت موقت درباره اتهام قطبزاده مبنی بر طراحی کودتا و بمبگذاری در منزل امام که منجر به اعدام او شد، اظهار میکند: منظورم این نیست که پاپوش بود. گروهی میخواستند این کار را انجام دهند و فکر کردند که میتوانند از قطبزاده هم استفاده کنند. به او رجوع کردند و دو سه جلسه با آنها گذاشت تا برنامههایشان را بفهمد. در نهایت میخواست مخالفت خود را اعلام کند که دستگیر شد. وقتی بازداشت شد من آلمان بودم. رادیو ایران را گرفتم و صحبتهای آقای ریشهری را شنیدم. در مغزم نمیگنجید. به ایران برگشتم و نزد امام رفتم. وقتی داخل اتاق شدم ایشان اشاره کردند به همان کاناپۀ آبی در اتاق که رویش بنشینم. به شوخی گفتم من آنجا نمیآیم، میترسم که زیرش بمب باشد. امام هم به شوخی گفتند اگر بمب باشد کار رفیق خودت هست. از امام سؤال کردم اشکالی دارد اگر به دیدار قطبزاده بروم؟ گفتند نه! چه اشکالی؟
طباطبایی فردای همان روز با تدارکات و تمهیدات قضایی به دیدن قطبزاده میرود: «لباس عربی سفید تنش بود. داشت روزنامه میخواند. در که باز شد ابتدا سر بلند نکرد. تا نیمههای اتاق که آمدم سر بالا کرد و من را که دید سخت از جا جست و مرا در آغوش گرفت. هر دو حال ملتهبی داشتیم. گفتم صادق این حرفها چیست که دربارۀ تو میزنند؟ گفت این حرفها را ول کن، بیا بنشین حرف خودمان را بزنیم. توقعش این بود که بعد از این همه سال سابقۀ انقلابی وقتی چنین ادعایی علیه اش مطرح میشود نزدیکترین دوستانش از او توضیح بخواهند، نه اینکه آنها هم متهمش بدانند.»