برای پاییز، برگهای زرد خشک، صدای خشخش، عشقهای خیالی، نگاههای زیرزیرکی، دو تا دست توی دو تا جیب، عطر عابر هنگام عبورش، ماه نارنجی، سکوت، گونههای خیس، همراهی باران و اشک، شمردن ستارههای دنبالهدار، هستههای قرمز کوچک آلبالو در سفیدی برف، ساختن سرسرهی یخی در حیاط مادربزرگ، ژاکت سفیدم، چکمههای مسخرهی گلدار که تا گل دوم توی برف فرو میرفت، لنگهی گوشوارهی گمشدهام در برف، گلولههای سفید توی صورتم، بغضهایم، روزهای بدون چترم، شعر خواندنهایم، شعر نوشتنهایم، ها کردن روی شیشهی پنجره، شعرهای دستهجمعی در حیاط مدرسه زیر باران... باران دوست قدیمیام، له کردن برگهای خشک زیر چکمههایم، تکرار ثانیههای خوب، دوستهای خوبم، بودن بعضیها، دروغهای رنگی و رنگهای دروغی، صدایش... صدای باران...
نگین مهاجرانی از تهران