برایان تریسی – نویسنده «قورباغهات را قورت بده!» - اوایل ماه گذشته، 3 روز به ایران آمد. البته دیدنش به همین راحتی نبود. باید 340هزار چوق میپرداختید تا بتوانید مرد قورباغهخور را یک دل سیر تماشا کنید.
مسلما شما هم مثل ما ترجیح میدهید همان کتابهای کوچک هزارتومانی را بخرید تا بفهمید تریسی و امثال او چه میگویند. به همین خاطر اینبار رفتهایم سراغ خوب و بد در کتابهای روانشناسی عامه.
4 سال پیش برای یک نمایشگاه کوچک از کتابهای روانشناسی، مجبور بودیم چند میز را بگذاریم برای کتابهای روانشناسی عامهپسند. برگزارکننده نمایشگاه، انجمن علمی روانشناسی دانشگاهمان بود؛ پس باید علمی بودن کتاب را هم درنظر میگرفتیم. بزرگترین کتابفروشی کرج، 300-200 عنوان کتاب روانشناسی عامه داشت.
از تمام آن کتابها فقط 15 کتاب بود که هم ساده نوشته شده بود و هم علمی؛ فقط 15 تا. طی این 4 سال، بازار کتابهای روانشناسی عامه تا اندازهای تغییر کرده است، اما هنوز خیلیها نمیتوانند تنها با عنوان کتاب دریابند که با یک متن تحقیق شده روبهرویند یا با ترشحات فکری چند روزه یک نویسنده.
نامهای شرقی و غربی این سالها
با خیال راحت میتوانید تمام کتابهای روانشناسی عامه را به 2 گروه کلی تقسیم کنید؛ گروهی که به شدت غربیاند و گروهی که به شدت شرقیاند. گروه اول با توجه به ارزشهای مصرفگرایانه جامعه غرب نوشته شدهاند و گروه دوم آنقدر انتزاعی میشوند که به ماوراءالطبیعه پهلو میزنند.
از قدیمیهای گروه اول میتوانیم به آنتونی رابینز با سری مشهور «رسیدن به کامیابی» اشاره کرد. این کتابها که ظاهرا در خود آمریکا هم در سالهای اول انتشار سر و صدایی به پا کردند و پرفروشترین کتابهای سال 1992 شدند، در سالهای نوجوانیمان دست خیلی از پشت کنکوریها بودند و البته همه آنها معتقد بودند که با خواندن این کتابها معجزه میکنند.
اینکه چند تا از آن گروه آنتونی رابینزخوان در کنکور قبول شدند و چند تا نه، بماند؛ چیزی که در کتابهای او توی چشم میزد، این بود که خیلی شخصیاند و بر پایه تجربیات خود آنتونی رابینز نوشته شدهاند. در ضمن او مهمترین بعد موفقیت خودش را پولدارشدن میدانست؛ چیزی که چندان به مذاق جامعه ایرانی ما خوش نمیآید.
حتی ماوراءالطبیعهای هم که مهدی مجردزاده کرمانی به عنوان مقدمه چسبانده بود به اول کتاب، نمیتوانست این نقصهای اساسی را جبران کند. بعدها که تعداد کتابهای روانشناسی عامه افزوده شد پای اساتید رابینز هم به میان آمد و یک کلمه 3 حرفی انگلیسی در بین خوانندگان این کتابها باب شد: «ان.ال.پی».
ریچارد بندلر یکی از پایه گذاران ان.ال.پی بود. ترجمه نامکامل ان.ال.پی میشود «برنامهریزی عصبی کلامی». خیلی گول نام شبه علمی این جریان را نخورید. سردمداران ان.ال.پی سعی کردهاند که از اطلاعات فراوان و پارهپارهای که از این طرف و آن طرف گرفتهاند، یک سیستم منظم ایجاد کنند که راحتتر قابل اجرا باشد اما همان دادههای اولیه هم به شدت قابل تردیدند.
مثلا در سیستم ان.ال.پی، آدمها به دستههای بصری، شنیداری، لمسی و غیره تقسیم میشوند. میبینید چقدر راحت بر پایه نام حسهای پنجگانه میتوان شخصیت آدم ها را به حسهایشان تبدیل کرد؟ اما در واقع این تقسیمبندی یک نظریه باطلشده قرن نوزدهمی است. بههرحال از کتابهای فراوان جریان ان.ال.پی میتوان به «جادوی کامیابی» اثر ریچارد بندلر و«معجزه ارتباط و انالپی» از جری ریچاردسون اشاره کرد.
در همین سالها که مهدی مجردزاده به آنتونی رابینز اکتفا کرده بود، یک مترجم خوش سلیقه به سراغ طیف متنوعی از کتابهای این حوزه رفت؛ گیتی خوشدل که هنوز هم ترجمهاش از کتاب «روانشناسی کمال» در نشر پیکان مرتب تجدیدچاپ میشود. این کتاب از آنهاست که نظریههای علمی روانشناسی شخصیت را با زبان ساده توضیح میدهد.
یکی از حوزههای موردعلاقه گیتی خوشدل، روانشناسی خلاقیت است. 2 کتاب «راه هنرمند» اثر دکتر کامرون و «تجسم خلاق» شاکتی گواین از جمله کتابهایی است که خوشدل از این حوزه ترجمه کرده است.
مهدی قرچه داغی هم مثل خوشدل دست روی حوزههای مختلفی گذاشت. او از روانشناسی افسردگی که دارای پایههای کاملا علمی است گرفته تا کتابهای کاملا عامهپسند را ترجمه میکند و البته طرفدارهای فراوانی دارد.
در آن طرف قضیه یعنی شرق، مکتبهایی مثل «فنگشویی» و نام آدمهایی مثل «اوشو»، زمانی نه چندان دور بازار را قبضه کرده بودند. فنگ شویی ادعا میکند که میتواند به شما بیاموزد محیط زندگیتان را چطور بچینید تا روحتان آرامش بیابد.
اینکه این حس زیباییشناسی شرق دوری، چقدر به درد ما میخورد، بماند؛ ما که در خاورمیانه زندگی میکنیم، معماری خاص خودمان را داریم، چینش خانه خاص خودمان را داریم و محیط را با زیباییشناسی خودمان محک میزنیم.
نام مشهور شرقی این سالها هم «اوشو» است، با ریشهای بلند جوگندمی و با پوشش هندی روی جلد کتابهایش. اوشو (Osho) در 11 دسامبر 1931 پا به این جهان گذاشت و در 19 ﮊانویه 1990 رخت از آن بست. طرفداران اوشو خیلی برای شخصیتش دست و پا می شکنند.
مثلا این جملهها را داشته باشید: «اوشو تعلیماتش را تنها در قالب کلمات ادا نمیکرد، بلکه زندگی او سرمشقی از تعالیم و اعتقاداتش بود. او زندگی را به حد تمام و کمال تجربه کرد. زندگی وی آکنده از عشق، شجاعت، وقار و شوخطبعی خاصی بود که از طریق آن به قلب میلیونها نفر از مردم دنیا راه یافت».
او 9 سال قبل از مرگش به آمریکا رفت و تا آخر عمر آنجا ماند و احتمالا همین هم باعث مشهور شدنش در دیگر نقاط دنیا شد.
تمام کتابهایی که از او میبینید در واقع پیاده شده از نوارهای سخنرانیاش است. او اصلا نویسنده نبود و هیچ کتابی منتشر نکرد. روحیه شرقی او باعث میشد که به همه چیز رنگ و بوی ماوراءالطبیعهای ببخشد. جالب اینکه او نامش را از یک روانشناس و فیلسوف کاملا عملگرای (پراگماتیست) آمریکایی یعنی ویلیام جیمز گرفت.
وجه تسمیه اوشو برمیگردد به لغت oceanic که یکی از کلمات مورد استفاده جیمز به معنای «حل شده در اقیانوس» است.
آنچه ما میخواهیم در مورد آنها بدانیم
یکی از پرطرفدارترین حوزههایی که در روان شناسی عامه مطرح است، کتابهایی است که درمورد تفاوت شخصیتی و جنسی مردان و زنان نوشته شده است. یکی از بهترین کتابهای این گروه که هنوز هم دارد تجدید چاپ میشود «مردان مریخی، زنان ونوسی» اثر جان گری است.
جان گری که خودش دکترای روانشناسی دارد و حرفهایش مستدل و قانعکننده است توانسته با طرح یک داستان تخیلی، به تفاوتهای اساسی زن و مرد، مخصوصا در سبک برقراری ارتباط و حل مسئله بپردازد.
البته خیلیها معتقدند که باز هم باید باتوجه به تفاوتهای فرهنگی ما با غربیها، این کتاب را بخوانیم. از دیگر نامهای مطرح این سالها در این حوزه، خانمی است به نام «باربارا ونجلیس» که تجربیات خود با مراجعانش را در قالب کتابهای دوگانه «رازهایی در مورد مردان و زنان» منتشر کرده است.
قصههای عامهپسند
غیر از کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی که در قالب داستان نوشته شده، کتابهای دیگری هم خواستهاند مفاهیم روان شناسی را قصه کنند. یکی از موفقترین کتابهای این حوزه «چه کسی پنیر مرا جابهجا کرد» اثر اسپنسر جانسون است.
او توانسته با نفوذ به دنیای ذهنی موشها و پنیر به عنوان استعارهای از موفقیت، یک داستان جذاب خلق کند. او که خود روانشناس است، توانسته به خوبی نظریههایی را که در روانشناسی شخصیت خوانده، به یک داستان تسری دهد تا ما خودمان «موشها و آدمها»ی ذهنمان را با هم مقایسه کنیم.
تاکید اصلی کتاب بر این است که ما در دنیای پرتغییری زندگی میکنیم و باید بتوانیم با این تغییرات سریع به خوبی کنار بیاییم وگرنه میبازیم. البته اینکه در جوامع نسبتا راکد جهان سوم این قضیه چقدر اهمیت دارد، جای بحث دارد.
از این کتاب چندین ترجمه در بازار موجود است. بعضیها move را «جابهجا کرد» ترجمه کردهاند و بعضیها «برداشت». همه اینها ترجمه یک متن هستند. بعضیهاشان توضیح نویسنده را دارند که در فهم بهتر داستان کمک میکند. «هدیه» هم کتاب دیگری از اسپنسر جانسون است که بعد از «چه کسی پنیر مرا جابهجا کرد» به بازار آمد.
با کمی تساهل و تسامح میتوانیم کتابهای پائولو کوئیلو را هم در زمره کتابهایی بیاوریم که میخواهند مفاهیم روانشناسی را در داستان ارائه دهند. اما آن سر طیف این کتابها، یک کتاب با نامی عجیب غریب منتشر شده است که برای کسی که کمی فلسفه غرب میداند وسوسهکننده است: «... و نیچه گریه کرد». این کتاب که به قول نویسندهاش - اروین یالوم - یک رمان آموزشی است سعی میکند نیچه را با روانکاو همعصرش - بروئر – روبهرو کند و او را، هم در مقام بیمار و هم در مقام رواندرمانگر بنشاند.
حاصلش هم یک رمان محشر شده است که در عین جذابیت، آموزههایش خیلی عمیقتر از «چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد» است. جدیدا یک ترجمه دیگر هم از این کتاب به نام «وقتی نیچه گریست» توسط نشر کاروان چاپ شده است.
کتابهای خوب
کتابهای خیلی خوب
تا اینجای گزارش سعی کردیم بیشتر، «عیبهای آن را جمله بگوییم»، حالا میخواهیم برویم سراغ هنرش. در 3-2 سال اخیر یک اتفاق اساسی در حوزه نشر کتابهای عامهپسند افتاده و آن اینکه یکی دو نفر از مترجمانی که رشته تخصصی درسیشان روانشناسی بوده، رفتهاند کتابهای ساده اما علمی آن طرف را پیدا کردهاند و یک حال اساسی به جماعت کتابخوان دادهاند.
شاید این جریان سالها پیش با ترجمه کتابهای اریک برن (ازجمله «بازیها») شروع شده بود. کتابهای اریک برن و کتاب های اریک برنی مثل «ماندن در وضعیت آخر» با این دیدگاه نوشته شدهاند که 3 «من» متفاوت در روان ما وجود دارد.
ما باید به هر 3 «من» بها بدهیم؛ «من کودک» که در پی لذت و شهود است؛ «من بالغ» که میخواهد عاقلانه همه چیز را حل کند و واقع بین است و «من والد» که دستور میدهد و اخلاقی است. همه این کتابها از یک نظریه علمی به نام «تحلیل رفتار متقابل» گرفته شده بود.
چند سال بعد از نشر فراوان کتابهای خودیاری در آمریکا ترجمههای آنها در ایران زیاد شد. این کتابهای خودیاری معمولا از یک حوزه از روانشناسی بالینی به نام «شناخت درمانگری» زاییده شدهاند.
شناخت درمانگران برای اینکه مراجعانشان راحت تر بتوانند جلسههای درمان را طی کنند، به این فکر افتادند که از روشهای غیرمستقیمتری مثل کتاب بهره ببرند. کلهگندههای آنها مثل بک و مخصوصا الیس شروع کردند به نوشتن کتابهایی ساده برای همه و البته پیروان آنها از جمله دیوید برنز هم.
شاید اولین کتاب جدیای که در این زمینه در ایران ترجمه شد یک کتاب حجیم به نام «از حال بد به حال خوب» اثر دیوید برنز بود. او در این کتاب سعی کرده بود تقریبا تمام حوزههایی را که شناخت درمانگران میتوانند روی آن کار کنند، مطرح کند؛ افسردگی، اضطراب و چیزهای دیگر.
اما کتابهای بعدی کوچکتر بودند و روی مسائل خاصتر کار میکردند. مثلا کتاب «زندگی شادمانه» از الیس روی افسردگی تاکید داشت. «کودک خوشبین» سلیگمن، آموزش دیدگاه خوشبینانه به کودکان را در نظر دارد.
کتاب «نترس» روی ترسهای مرضی و کتاب «لطفا یک دقیقه این چهل فکر سمی را کنار بگذار» لازاروس، به افکاری که میتوانند ذهن و زندگی ما را به هم بریزند، توجه دارد. تقریبا تمام کتابهای آخر، ترجمه مهرداد فیروزبخت است و در همین یکی دو سال اخیر در نشر رسا چاپ شده است.
او که کارشناس ارشد روانشناسی است، یکی از مترجمان موفق نسل جدید کتابهای روانشناسی عامه است. همچنین شهرام محمدخانی نیز با ترجمه کتاب 2 جلدی «مهارتهای زندگی» در نشر اسپند هنر توانسته است یکی از موفقترین کتابهای این حوزه را ترجمه کند. جلد اول کتاب او در طول 3 سال به چاپ هفتم رسیده است.
از دیگر حوزههایی که در سالهای اخیر، طرفداران خاص خود را دارد نظریه هوش هیجانی است. «هوش عاطفی و هوش اجتماعی» از دیگر ترجمههایی است که روی کتابها جا خوش کرده است. تمام این کتابها میخواهند بگویند ما آدمها غیر از آیکیو (IQ) که تقریبا ارثی و غیرقابل تغییر است یک چیز دیگر هم برای موفقیت لازم داریم به نام ایکیو (EQ) یا همان هوش هیجانی. هوش هیجانی قابل آموختن و تغییر است.
همه این کتابها سعی دارند به شما آموزش دهند که هوش هیجانیتان را افزایش دهید تا در موقعیتهای پرمخاطره زندگی موفق باشید. شاید هنوز هم بهترین کتاب در این حوزه همان «هوش هیجانی» اثر گلمن است که انتشارات رشد چاپش کرده.
در حوزه روانشناسی هوش، یک کتاب خوب دیگر هم چاپ شده است به نام «هوشهای هفتگانه» که براساس نظریه «هوشهای چندگانه» گاردنر نوشته شده است. این کتاب میخواهد به زبان ساده به شما یادآوری کند که هوش فقط دانشمند شدن در فیزیک و شیمی نیست.
گاردنر میگوید تقریبا همه مهارتهای بشری به هوش خاص خودشان احتیاج دارند؛ ورزشکاران هوش بدنی خوبی دارند؛ خوانندهها هوش موسیقایی بالا؛ نویسندهها هوش زبان شناختی و وکیلها هوش میان فردی بالا. همین جور ادامه دهید تا برسید به 7 هوش. البته اخیرا هوش هشتم هم به این نظریه افزوده شده که اسمش است «هوش طبیعتگرایانه» که مال خود خود کوهنوردهاست!
لطفا مرا بخرید
با یک نگاه کلی به کتابهای روانشناسی عامهپسند درمییابیم که روی هم رفته، از کتابهای دیگر حوزهها سر و شکل حسابیتری دارند. کاغذهای کاهی، قطعهای غیرمتعارف، ترجمههای فراوان از یک کار و تغییر نام اصلی کتاب، از ترفندهایی است که برای بیشتر فروختن این کتابها به کار میروند.
قیمت این کتابها از 580 تومان (برای خریدن «کتاب کوچک آرامش» ترجمه چیستا یثربی، نشر نامیرا) هست تا5000 تومان («کتاب زن»، انتشارات امیر کبیر).
نشر جیحون، نشر پیکان، انتشارات رشد، نسل نو اندیش و جدیدا نشرهای دانژه و رسا از فعالترین ناشران این حوزهاند.
همانطور که گفتیم قابلاعتمادترین نویسندههای حوزه روانشناسی عامه آلبرت الیس، بک، لازاروس، اریک برن و سلیگمن بوده و قابلاعتمادترین مترجمها «مهرداد فیروزبخت»، «گیتی خوشدل» و «شهرام محمدخانی» هستند.