دکتر مرتضی شجاری در پاسخ به این سوال که مدلول واژههای اخلاقی، همچون خوبی و بدی یا حسن و قبح از نظر خواجه نصیر الدین طوسی چیست؟ به خبرنگار مهر پاسخ داد: خواجه نصیر طوسی عقل را بسیار حرمت مینهاد. وی تحت تأثیر فلسفه مشائی و در مقابل اشعریان که خوبی و بدی را شرعی میدانستند، بر این باور بود که عقل، حاکم خوبی و بدی است؛ یعنی عقل میتواند تعیین کند که چه افعالی خوب و کدام افعال بد است و از آنجا که شارع مقدس (خداوند) نیز عاقل و حاکم عقل است، بنابراین هر فعلی که از نظر عقلی، خوب است، از نظر شرعی نیز نیکو خواهد بود. در واقع مبنای هر جامعه انسانی می تواند ـ جدای از اوامر و نواهی الهی ـ دارای اخلاق فاضله اجتماعی باشد. البته خواجه نصیر در آثار خویش با استفاده از آیات قرآن و احادیث اسلامی، اخلاق عقلانی را تأیید کرده است.
وی افزود: خواجه نصیر در آثار اخلاقی خویش، خوبی را همان سعادت دانسته و بر این امر تأکید کرده است که سعادت انسان با تکمیل قوۀ نظری و قوۀ عملی به دست می آید. از نظر وی هدف انسان در زندگی رسیدن به سعادت است و سعادت تنها از طریق علم حاصل می شود؛ زیرا علم، نور است و جهل، ظلمت. علمِ حقیقی نیز عملِ نیک را درپی دارد. از نظر وی، یکی از موجبات حصول سعادت فضیلت های نظری است و مقصود از آنها علومی اند که هدف غایی از آنها شناخت موجودات است. بنابراین فلسفه وسیله ای برای رسیدن به سعادت است.
دانشیار دانشگاه تبریز تصریح کرد: همچنان که یکی دیگر از موجبات سعادت، علوم عملی است از این رو فیلسوف کامل کسی است که علوم نظری را تحصیل کرده و توانایی بکارگیری آنها را در عمل دارد. کمااینکه لازمۀ حاکم در مدینۀ فاضله، فلسفه دانستن است و بدون دانستن علوم نظری، نمی توان رئیس مدینه بود، فیلسوفی که نتواند از علم خود در عمل سود ببرد، فیلسوف حقیقی نیست؛ از این روست که معمولاً به رئیسِ مدینۀ فاضله لفظ «حکیم» اطلاق میشود. از دیدگاه خواجه نصیر، تکمیل قوۀ نظری به گونهای که موجبِ عمل به مقتضای آن شود و سعادت را نصیبِ آدمی سازد، فقط با اتصال به عقل فعال و استغراق در شهود عالم ملکوت میسر است و هر چیز دیگرى تنها در صورت کمک به این حالت، در شمار مطلوب هاى آدمى قرار مىگیرد.
شجاری ادامه داد: بحث از خیر و سعادت با اصطلاحات کمال و لذت در ارتباط است. خواجه نصیر، همانند ابن سینا، بر این باور است که هر موجود زنده ای طالب لذّت است و لذا در بحث از خیرِ مختص به انسان یعنی سعادت، موضوع لذّت و اقسام آن را مطرح میشود.
مدیرِ گروه فلسفه دانشگاه تبریز گفت: لذّت دو قسم است: لذّت حسی و لذّت عقلی. لذّت حسی خود، بر دو قسم تقسیم میشود: لذّت حسی ظاهر مانند لذّت خوردن و لذّت حسی باطن مانند شوق و امید. مردم عوام به اشتباه گمان میکنند که قویترین لذّت، لذّت حسی است و رسیدن به آن موجب سعادت است. از نظر خواجه نصیر، ضعیفترین نوع لذّت، لذّت حسی و قویترین نوع آن، لذّت عقلی است؛ زیرا قویترین لذّت، لذّتی است که ادراک آن، قویتر باشد. خواجه نصیر بنا بر تعریفی که از لذّت ارائه داده است، «سعادت» را متقوم به 4 اصل میداند.
وی در شمار این 4 اصل گفت: بنا بر اصل اول، هر قوۀ نفسانی لذّت و خیری مختص به خود دارد. لذت چشم در دیدن مناظر زیبا و لذت گوش در شنیدن الحان نیکوست. در این لذتهای حسی، آدمی با حیوانات مشترک است. همۀ قوای نفس در این امر مشترکند که آنچه موافق و ملائم با طبع آنهاست، خیر آنها و لذّت برای آنهاست. اصل دوم بر این مبناست که قوای نفس مراتب مختلفی دارند. قوه ای که کمالش شریفتر، بیشتر و بادوام تر است، دارای ادراکی شدیدتر و لذّتی قویتر است. اصل سوم می گوید لذّت بعضی از کمالات، گرچه معلوم است؛ اما چون هنوز برای نفس حاصل نشده، قابل تصور نیست و اصل آخر اینکه گاهی مانع یا مشغولیتهایی برای نفس حاصل است که نسبت به کمال و لذّتی اکراه دارد و ضدّ آن را طالب است. در این مواقع با زایل شدن مانع، نفس به طبع اصلی خویش باز میگردد.
دانشیار دانشگاه تبریز گفت: خواجه نصیر با توجه به این اصول بیان میکند که شخص عاقل نباید همانند حیوانات تنها به لذّتهای حسی اکتفا کند؛ بلکه در معرفت عقلی به مبادی اولای وجود و به خداوند تعالی، لذّتی بسیار برتر از لذّتهای حسی وجود دارد. با اینکه ما خداوند تعالی را مشاهده نکردهایم، علم داریم که چنین لذّتهایی وجود دارد؛ این علم ما شبیه علم یقینی شخص ناشنوا به لذّت الحان نیکوست، در حالی که خود، آن الحان را نشنیده است. در هر حال، لذّت مختص به عقل دو قسم است: یکی مربوط به نظر که لذّتِ معرفت حق است و دیگری مربوط به عمل که لذّتِ معرفت زیبایی است.