فلسفه با خدا و طبیعت و انسان سر و کار دارد که اولی موضوع الهیات، دومی موضوع طبیعیات و ریاضیات و سومی موضوع علم بشر است. در مورد آخری آنچه مربوط به تن و روان میشود، پزشکی و هنرهای زیبا و ورزش و منطق و اخلاق است و آنچه مربوط به زندگی اجتماعی میشود، علم مدنی است.
بیکن بر این سیاق فلسفه و حکمت قدیم را نقد کرده و سپس روش کسب علم را ارائه مینماید. به گمان او فلاسفه و علما تاکنون در پی اغراضی شخصی نظیر حظ نفس و کسب مال و طلب شهرت و اعتبار و برتری بر دیگران در مباحثه و مناظره بودهاند؛ در حالی که مقصود علم، قدرت یابی برای عمل و سودمندی برای همنوعان است.از چشمانداز بیکن، دانشمندان پیشین، به لحاظ فقدان روش مناسب، اگر چه گاه نتایجی اتفاقی نیز کسب کردهاند، اما دستاوردهای مهمی به دست نیاوردهاند. شیوه علمی آنان نتایج عملی نداشته است.
مهمترین مشکلات و موانع کسب علم از نگره بیکن، متضمن خطایایی است که ذهن را در بر میگیرد و آن را گمراه میکند. موانع کشف حقیقت در این راستا به نظر بیکن عبارتند از: بتهای قبیله، بتهای شخصی، بتهای بازاری و بتهای نمایشی. بتهای قبیله، خطاهای ناشی از تحریف ذهنی محسوسات و معقولات است؛ چنانکه ذهن علاوه بر ظاهربینی و ضعف و خطاپذیری حسی مایل است همه امور را منظم و کامل بداند و میان آنها مشابهاتی در نظر بگیرد و برای امور علت غایی بپندارد و بیتحقیق رای صادر کند.
بتهای شخصی اما به اقتضای اشخاص رخ میدهد؛ چنانکه منطقدان همه چیز را از این زاویه میبیند و به هر حال برخی شکاک و برخی جزمگرا، بعضی نقلی و بعضی عقلی، عدهای مشابهتگرا و عدهای تفاوتگرا، تعدادی تعمیمگرا و تعدادی تفریدگرا و گروهی جزئینگر و گروهی کلینگر هستند.بتهای بازاری یعنی خطاهای ناشی از نارسایی مفاهیم مبادلاتی در الفاظ و عبارات که عامیانه وضع شدهاند یا فاقد مصداق خارجیاند ( بخت و اتفاق ) یا معانی مبهم و مشوش دارند (جوهر و عرض ) و لذا مطالب درست مفهوم نشده و تصورات غلط به بار میآورند.
بالاخره بتهای نمایشی خطاهایی است ناشی از تعلیمات و استدلالهای غلط فلاسفه و شامل فلسفه نظری ( تاکید صرف بر تعقل و استدلال ) و فلسفه تجربی ( تاکید صرف بر مشاهده ) و فلسفه توهمی ( تاکید صرف بر احساسات و نقل دینی ) . در هر حال فلسفه اگر رو به امور طبیعت نیاورد، سفسطی، جدلی و لفاظی باقی میماند و اگر علم به جای تکیه بر مشهودات و محسوسات به قیاس بپردازد، کلیات را جایگزین جزئیات میکند و هر دو نیز از ترس نوآوری در شناخت، آن را سرکوب میکنند.