هرچند سیاست خارجی یک کشور از ادراک حکومتی درباره منافع ملی و حیاتی، امنیت ملی، هویت ملی، ارزشهای اساسی و منابع قدرت آن کشور سرچشمه میگیرد، روشهای دستیابی به چنین اهداف راهبردی و کلانی متفاوت است. در واقع، تداوم آرمانهایی ازقبیل صلح، پیشرفت، عدالت، رفاه، امنیت و تأمین حقوق و آزادیهای اساسی مردم که از پیوند سیاست داخلی و خارجی نشأت میگیرد، نافی تغییر در ارزشهای حاشیهای یا ایستارها و روشها در اثر واقعیتهای متحول محیطی نیست. به این ترتیب، راهکارهای نیل به اهداف کلان سیاست خارجی در اثر تغییر کارگزاران و تفاوت در سیاستها و گرایشهای حزبی، وعدههای انتخاباتی، تمایزهای ایدئولوژیک، تفاوت دیدگاه نخبگان حکومتی و اجتماعی، نقش پارلمان، جایگاه افکار عمومی و رسانههای جمعی، تمایزهای نسلی و نقش مشاوران اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در فرآیند شکلدهی و هدایت سیاست خارجی دچار تحول میشود؛ به گونهای که امکان دارد رویکرد تهاجمی به رویکردی فعال و کنشمند تغییر یابد یا رویکرد انزواگرایانه به رویکرد بینالمللیگرایانه و چندجانبهگرا در عین حفظ هویت و منافع ملی تحول یابد.
واقعیت آن است که معمای زمامداران در سیاست خارجی همواره آن بوده که چگونه میتوان بین تأمین منافع ملی و تقویت خاستگاههای تمدنی و هویتی از یکسو و ارتقای کارآمدی و بهرهگیری از فرصتها به عنوان الزامات مسئولیت حکومتی از سوی دیگر، نوعی سازواری و انطباق برقرار ساخت. پیچیدگیها و ابهامات روندها و تحولات موجود بینالمللی موجب شده که در عین تداوم ساختارها، جهتگیریها، الگوها، اهداف، ارزشها و راهبردها، نوعی گشتار در رویکردها، ایستارها، رفتارها، کارکردها، روشها و تاکتیکها رخ دهد. به عبارت دیگر، تغییر تاکتیک را نباید مترادف با تغییر در اصول، اهداف بنیادین و راهبردهای کلان دانست. اهتمام به تمایز معنایی استراتژی و تاکتیک در سیاست خارجی بیانگر آن است که استراتژی به اهداف و برنامههای بلندمدت دولتها اطلاق میشود در حالی که تاکتیک، راهکار دستیابی به راهبردها و اهداف کلان ترسیم شده است. تاکتیکها به فراخور زمان و مکان و با توجه به شرایط و مقتضیات محیط پیرامونی دچار تحول میشوند. بنابراین ثبات تاکتیکها را باید معادل سکون و ایستایی در سیاست خارجی ارزیابی کرد. به عبارت دیگر، سیاست خارجی متشکل از ثوابت و متغیرهاست به گونهای که مسائل بنیادین و راهبردهای کلان یک کشور در عرصه سیاست خارجی به راحتی تغییرپذیر نیست و تغییر در تاکتیکهای رفتاری، گفتاری و عملی در عرصه روابط خارجی با هدف تقویت ثوابت سیاست خارجی صورت میپذیرد.
در چارچوب تداوم راهبردها و تغییر در تاکتیکهاست که رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیست و ششم شهریورماه سال جاری ضمن کاربرد واژه «نرمش قهرمانانه»، شرط اصلی آن را «درک ماهیت طرف مقابل و فهم صحیح هدفگذاری او» دانستند. به عبارت دیگر، زمانی مجریان سیاست خارجی کشور مجاز به بهرهگیری از این روش هستند که اولا بدانند در موضوع مورد مذاکره با چه کشور یا کشورهایی رو بهرو هستند و شناخت کاملی از سیاست جاری آن کشور داشته باشند و ثانیا کشف کنند که هدف پنهان و غایی این کشورها در موضوع مورد مذاکره چیست؟ همچنین به فرموده رهبر فرزانه انقلاب، «عرصه دیپلماسی، عرصه لبخند و درخواست مذاکره و مذاکره است اما همه این رفتارها باید در چارچوب چالش اصلی فهم و درک شود.» بر این اساس، نرمش قهرمانانه نباید به منزله عدول از مواضع ثابت کشور در عرصه سیاست خارجی قلمداد شود یا نوعی عقبگرد از مواضع اصلی تعبیر شود بلکه از اصولی پیروی میکند که منبعث از منافع، اصول و راهبردهای کشور و در چارچوب ارشادات و رهنمودهای مقاممعظم رهبری است در عین آنکه ناظر بر تعامل مثبت و سازنده با جامعه جهانی در چارچوب حفظ اصول و ارزشهای بنیادین است.
به این ترتیب نرمش قهرمانانه یک روش و نه یک هدف راهبردی است. این روش بر تغییر تاکتیکی در چارچوب اصول ثابت سیاست خارجی و در راستای تقویت و تثبیت گفتمان انقلاب اسلامی استوار است و بر این اساس مبتنی است که استراتژی و اصول نظام که بر مباحث ارزشی و معرفتی بنیاد نهاده شده است، دستخوش تغییر و دگرگونی نمیشود. در دل این واژه نوعی پویایی و فرصتزایی نهفته است که منجر به تقویت منافع ملی میشود. واقعیت آن است که تغییرات تاکتیکی متناسب با شرایط نباید به منزله ضعف و عقبنشینی قلمداد شود بلکه بیانگر انعطاف و پویایی و به دست گرفتن ابتکار عمل در سیاست خارجی با هدف رفع چالشها و تهدیدات پیشرو، بهرهگیری از فرصتهای پدیدآمده یا ایجاد فرصتهای نوین با توجه به شرایط به وجودآمده در دوران جدید گذار در نظام بینالملل است.
براساس اصل «وحدت در عین کثرت» به معنای وحدت اصول و ارزشها در عین کثرت روشها و راهکارها و بر مبنای نظریه «تداوم در عین تغییر» در سیاست خارجی، شاهد تداوم و استمرار در آرمانها براساس اصول و مبانی ثابت و پایدار مبتنی بر آموزههای انقلاب اسلامی و بنیانهای مستحکم فکری و اعتقادی در عین تغییر در تاکتیکها و فضای عمل با توجه به تحول در شرایط زمانی و مکانی هستیم. به عبارت دیگر، تحولات منطقهای و بینالمللی اقتضای آن را دارد که روشها و سبکها دچار گشتار و تغییر شوند تا بتوان ضمن زمینهسازی برای تغییر سرنوشت منطقه براساس منافع ملی، از فرصتهای به وجود آمده حداکثر استفاده را به عمل آورد و از چالشهای احتمالی اجتناب شود. بنابراین عدم تغییر در استراتژی به معنای ثابت بودن تاکتیکها نیست زیرا راهبردها بر اصول و مبانی قانون اساسی و اهداف سند چشمانداز 20 ساله نظام استوارند و با حفظ استقلال و تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و منافع و امنیت ملی کشور پیوندی ناگسستنی دارند. در این رهگذر روشهای رسیدن به اهداف کلان یا تاکتیکها و رویکردهای عملیاتی با توجه به شرایط و مقتضیات زمان دچار تحول میشود. به این ترتیب، تحول و تغییر در شیوه، عملکرد و تاکتیکهای اتخاذ شده در سیاست خارجی به معنای تجدیدنظرطلبی در اصول، مبانی، استراتژیها و بنیانهای ساختاری سیاست خارجی نیست؛ چراکه اهداف عالی و کلان نظام به صورت ماهوی ثابت هستند اما آنچه در این میان قابل تغییر است، تاکتیکها هستند. این تغییرات تاکتیکی را باید به مثابه جنب و جوش جدید در فرصتسازی و تولید ابتکار در دیپلماسی کشور قلمداد کرد.
بر این اساس، نخستین شرط تغییر تاکتیک در سیاست خارجی آن است که گشتار و دگرگونی در رویکردها، ایستارها، راهکارها، روشها، سبک، سیاق، لحن و نوع گفتار نباید به ثبات و پایداری اصول و آرمانهای فرانگر و اهداف کلان و بنیادین و بلندمدت و مبانی و راهبردهای کلان و جهتگیریها و ارزشهای جهانشمول و مبانی مستحکم فکری و اعتقادی و بنیانهای ساختاری مصوب اسناد بالادستی کشور خدشه یا لطمهای وارد آورد. شرط دوم، تغییر تاکتیک در سیاست خارجی عملکرد عالمانه و منطقی و خردمندانه است؛ به گونهای که ضمن آنکه بر اصول عزت، حکمت و مصلحت استوار است و بر مبنای احترام و اعتماد متقابل صورت میپذیرد، بر ادبیات تکریم ملت ایران و رعایت حقوق مردم کشور مبتنی باشد. بنابراین در صورت تکمیل متقابل اهداف و ابزارها و فراهم آمدن زمینه دستیابی به تفاهم و در صورت مهیا شدن فضا میتوان با اتکا به مهارت دیپلماتیک به گفتوگوی منطقی و حسابشده با طرف مقابل براساس مخاطبشناسی دقیق مبادرت ورزید.
در مورد دلایل تغییر تاکتیک میتوان به مواردی ازقبیل: 1- تغییر زمان و شرایط یا مختصات پیرامونی یا گشتار در ظرف، متن و زمینه فعالیتهای بینالمللی و تغییر شرایط و مقتضیات و فضای محیطی منطقهای به فراخور زمان و مکان 2- ارتقای کنشگری، پویایی، دینامیسم و انعطاف در سیاست خارجی در عین متانت و پایداری در استراتژی و قواعد بازی در چارچوب راهبرد تعامل مؤثر و سازنده 3- تدبیر، خردمندی، عقلانیت و محاسبه واقعبینانه برای پیشبرد مواضع اصولی در چارچوب حفظ اصول و تعامل سازنده در عرصه جهانی و 4- تغییر دولت و کارگزاران سیاست خارجی یا نگرشهای حاکم بر کشور با توجه به رویکرد اعتدال و روی کارآمدن دولت «تدبیر و امید» و نقشآفرینی پررنگ دولتمردان و کارگزاران اجرایی و نیروهای باتجربه و روی کارآمدن دیپلماتهای کارآمد، خردمند و عملگرا در دستگاه دیپلماسی کشور اشاره کرد. اما درخصوص اهداف تغییر تاکتیک در سیاست خارجی میتوان به هدفگذاریهایی ازقبیل نخست، تعادلسازی، مدیریت بحران و تلاش برای برونرفت از بنبست و اصلاح معضل یا مشکل سیاست خارجی از رهگذر متعادلسازی رفتارهای دیپلماتیک و اتخاذ رویکرد نرم در تعامل با جهان خارج. دوم، مدیریت زمان به معنای تلاش برای رفع چالشها و تهدیدات و زدودن برخی ذهنیتهای منفی، بهرهگیری از فرصتهای جدید و فرصتزایی و فرصتسازی یا ایجاد فرصتهای نوین سوم، فضاسازی، گفتمانسازی و تصویرسازی به معنای ایجاد فضای ابتکار، خلاقیت و نوآوری در تعامل سازنده و مذاکره هوشمند با دنیا، تغییر فضای بازی به گونهای که خود تعیینکننده نوع و نحوه بازی دیگران باشیم، تلاش برای تصحیح محاسبات غرب و ایجاد درک و شناخت مناسب برای اعتمادآفرینی، بهبود نگرش جهان به ایران با ایجاد تحول در فضای مناسباتی و گشودن فصل جدیدی در تعامل با غرب، تأثیرگذاری بر افکار عمومی بینالمللی و اصلاح تصویر و چهره ایران در نظام بینالملل و چهارم خودساماندهی به معنای تجهیز و تدارک برای بسیج امکانات و چارهاندیشی متناسب با حوادث روز منطقه و جهان با هدف بهبود شرایط، تغییر در موازنه قدرت و برهم خوردن معادلات منطقهای به نفع صلح پایدار و عادلانه و رقم زدن آیندهای روشن اشاره کرد.
در خصوص روشهای تغییر تاکتیک میتوان سه روش زیر را مورد امعان نظر قرار داد؛ نخست، تغییر تاکتیک رفتاری از طریق مذاکره و گفتوگو و اتخاذ رویکرد آشتیجویانه و متعادل دوم، تغییر تاکتیک گفتاری از طریق اصلاح بازنمودها و لحن گفتاری، اظهارنظرهای احتیاطآمیز، تصحیح کلمات و اصطلاحات و کاربرد ادبیات مناسب در سیاست خارجی و تولید گفتمان متناسب با تحولات منطقه و جهان در چارچوب راهبرد تعامل سازنده و مؤثر و سرانجام سوم، تغییر تاکتیک عملی با اتخاذ رویکردهای عملیاتی و دیپلماسی نتیجهبخش در چارچوب زمانی مشخص و بهکارگیری رهیافت ایجابی و تعاملگرایانه برای مدیریت اقدام و مهارت دیپلماتیک در بهرهگیری از عنصر زمان ، البته تمامی این نرمشهای رفتاری، گفتاری و عملی باید در چارچوب منافع ملی و اصول ثابت سیاست خارجی صورت پذیرد.
بر این اساس، تغییر تاکتیک در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را باید مظهر «قدرت تغییرپذیری ایرانی» دانست. این انعطاف که نقطه مقابل جمود است، موجب آن شده که ایران رنگ و لعاب سیاست خود را همراه با نوعی تأنی، آرامش و متانت تغییر دهد و از تندروی و موضع سرسختانه به سوی اعتدال و رویکرد معتدل در سیاست خارجی رهنمون سازد. این گشتار در رویکردها از موضع قدرت، امکان تعدیل در مواضع سیاست خارجی را در عین حفظ عزت و پایبندی و ایستادگی بر اصول بنیادین و ماهوی فراهم ساخته است. به هر تقدیر، چرخش قدرت و گردش نخبگان در ایران اقتضای آن را دارد که با اتکا به اجماع ملی و قدرت اکثریت و با توجه به شرایط زمان و مکان و با هدف کاهش فشارها و تحریمها در عین حفظ شکوه، عزت و اقتدار کشور، کبوتران خردورز با عوض کردن تاکتیک، بالهای صلحطلبی خود را به سوی جهانیان بگشایند و از این رهگذر تبلیغات منفی کسانی را که بر طبل افراطیگری و تندروی میکوبند، خنثی سازند و نوعی بازی برد - برد را برای مردم کشور و جهانیان به ارمغان آورند.
* استاد علوم سیاسی دانشکده روابط بینالملل