متأسفانه روابط عمومی در برخی از سازمانها به اتاق خبر تبدیل شده است تا منافع و بقای مدیر ارشد سازمان را حفظ کند و در برخی از سازمانها به واحد تبلیغات (تبلیغات غیرحرفهای پرهزینه و کماثر) تبدیل شده تا منافع مدیر روابط عمومی را حفظ کند».
تحلیل این پیام نشان میدهد که روابط عمومیها چه جایگاه و کارکردهایی در سازمانهای امروزی ایران دارند. همچنین نشان میدهد که روابط عمومیها چگونه توسط مدیران سازمانها و افراد غیرمتخصص از مسیر خود منحرف شده و به واحدهایی تبلیغاتی، پوسترچسبان، برگزارکننده مراسم آیینی و تولیدکننده اخبار سیاسی تبدیل شده اند.
این تحلیل نشان میدهد که ما در حال حاضر با گونههایی از روابط عمومی در سازمانها روبهرو هستیم که منافع مردم را نادیده میگیرند یا در اولویت قرار نمیدهند و همینجاست که باید اشاره شود ما به نوعی از روابط عمومی احتیاج داریم که حافظ منافع مردم باشد و منافع مردم را بالاتر از هر اولویتی قرار دهد.
روابط عمومی باید حافظ منافع مردم باشد، زیرا فلسفه روابط عمومی، مردمداری است و بدون تأمین منافع مردم ، منافع شخصی و سازمانی فقط بهصورت ناپایدار و موقت تأمین خواهد شد.امروزه سازمانهای پیشگام بر این اصل استوارند که وقتی منافع مردم تأمین شود منافع سازمانی و شخصی هم تأمین میشود.
با همین دیدگاه است که مشتریمداری بهعنوان راهبرد کلیدی سازمانهای پیشرو شده، انتخاب و رضایت مشتریان محور همه فعالیتها و اقدامات میشود؛ چنین سازمانهایی جهان را درمینوردند؛ در واقع شرایط بهگونهای پیش میرود که تمامی اجزای سازمانها، فلسفه روابط عمومی یعنی مردمداری را بهعنوان راهبرد انتخاب کرده و تلاش میکنند منافع مردم را در اولویت اول قرار دهند.
فلسفه روابط عمومی، مردمداری و شنیدن صدای مردم است و نه بلندگو بودن و داد زدن بر سر مردم. مردم ولینعمت سازمانها هستند. مردم ارباب سازمانها هستند و روابط عمومیها قبل از اینکه سازمانها این مهم را درک کنند باید این فلسفه را درک و برای سازمان تبیین کنند. اگر یک روابط عمومی در سازمانی طرف مردم را بگیرد نشان بلوغ آن سازمان است؛ چرا که اگر منافع مردم تأمین شود حتما منافع سازمان نیز تأمین میشود.
اگر عشق و علاقه به مردم در کسی وجود نداشته باشد، اگر کسی اعتقاد نداشته باشد که حق و حرف مردم ارزشمند است و اگر کسی ارزش شنیدن صدای مردم را نمیداند نمیتواند عاشق کار مردمداری شود و نمیتواند در روابط عمومی کار کند و اگر کار کند هم خودش، هم سازمان و هم مردم زیان میبینند.
متأسفانه روابط عمومیها در سازمانهای بزرگ ما بهخصوص در بدنه روابط عمومی دولتی امروزه گرفتار بله قربان گویی هستند و خود را در محدوده دستورات رئیس سازمان محدود کرده و مباحث درون سازمانی و ارتباطات کارمندی و همچنین ارتباط با مردم و شنیدن صدای مردم را فراموش کردهاند.
سهم نظرات، پیشنهادها و انتقادات کارکنان و مردم در بهبود امور و فعالیتهای سازمانها نادیده گرفته میشود و متأسفانه روابط عمومیها در رصد کردن اطلاعات، محیطی ناکارآمد نشان دادهاند؛ چرا که ارتباط مردم و روابط عمومیها قطع شده است و در چنین شرایطی منافع سازمان و مردم هر دو لطمه میخورد و بهجاست که با برقراری ارتباطات دوسویه هر دو طرف بازی برنده میشوند. منافع مردم یعنی ارتباطات دوسویه؛ یعنی در ارتباطات شنیدن مهمتر از گفتن است؛ یعنی پاسخگویی سریع و دقیق به سؤالات مردم و اطلاعرسانی بموقع و شفاف.