وی طی مصاحبهای با ماهنامه روابط عمومی عنوان کرد که دو عامل اصلی بر عدم سلامت ارتباط روابط عمومیها و رسانهها به شدت تأثیر گذار هستند؛ یکی از این عوامل پول یا همان جنبههای اقتصادی، و دیگری عامل جناحبندی و سیاست بازی بین خود رسانهها و بین رسانهها و روابط عمومیها است. فرقانی وضعیت کنونی را بحرانی می داند و معتقد است که اگر نهادهای صنفی، هم در حوزه روزنامهنگاری و هم در حوزه روابطعمومی در این خصوص تدبیری نیندیشند شرایط روز به روز بحرانیتر و بی اخلاقیها به هنجار تبدیل خواهند شد.
- جناب دکتر فرقانی، اگر بخواهیم در خصوص ارتباط و تعامل میان روابط عمومیها و رسانهها یک نوع آسیب شناسی انجام دهیم، به اعتقاد شما مهترین آسیبهای این حوزه کدامند؟
متأسفانه گاهی اوقات رابطه بین رسانهها و روابطعمومیها در کشور، از جنبههای مختلف حرفهای و همچنین سلامت اخلاقی، از استانداردهای لازم فاصله میگیرد. در این بین دو عامل اصلی روی این عدم سلامت به شدت تأثیر گذار هستند؛ یکی از این عوامل پول یا همان جنبههای اقتصادی، و دیگری عامل جناحبندی و سیاست بازی بین خود رسانهها و بین رسانهها و روابط عمومیها است. در مورد اقتصاد، رابطه بین برخی رسانهها با روابط عمومیها، متأسفانه بر مبنای اهدای هدایا و وجوه نقدی قرار گرفته است تا اخبار آن سازمان را مثبت جلوه دهند، تا بر ضعفها و خطاهای آن سرپوش بگذارند و بی جهت رقبا را از میدان به در بکنند. متأسفانه بسیاری از خبرنگاران هم رابطه خبری خود با منابع خبری را بر اساس میزان و چگونگی این بده بستان تنظیم میکنند. البته تأکید میکنم که چنین ارتباطاتی شامل همه روابط عمومیها و روزنامهنگاران و رسانهها نمیشود و نمونههای خوبی از اخلاق و پایبندی به اصول و ارزشهای حرفهای در این حوزه یافت می شود.
- اشاره نمودید که ارتباط منفی و غیر استاندارد به گونهای دوجانبه میان روابطعمومیها و خبرنگاران وجود دارد. لطفاً در این خصوص توضیحات بیشتری ارائه دهید.
بله همین طور است. برخی رسانهها، سازمانی را بایکوت میکنند، عملکرد سازمان را بزرگنمایی و برجسته میکنند، خبری را مسکوت میگذارند، خبری را تحریف میکنند؛ و این یعنی فاصله گرفتن از اصول و ارزشهای حرفهای روزنامه نگاری.
- در خصوص آسیب دومی که اشاره نمودید - یعنی روابط سیاسی- چه نظری دارید؟
گاهی اوقات رابطه بین روابط عمومیها و رسانهها، بر اساس یک نگرش سیاسی مدیریتی و از بالا شکل میگیرد و نه بر مبنای جریان یافتن اطلاعات و ارزشهای خبری. برخی از رسانهها پیشاپیش تکلیف خودشان را با منابع خبری خود مشخص کردهاند و فقط به دنبال سندسازی برای اثبات صحت موضعگیری خودشان میگردند و نه سندیابی. این دو باهم خیلی فرق دارند. متأسفانه برخی از خبرگزاریها، مطبوعات، سایتهای خبری و شبکههای تلویزیونی از این دستهاند؛ در حقیقت یک خط کشی از پیش تعیین شده صورت گرفته است. تکلیف منابع خبری بر اساس میزان قرابت یا قربت آن نهاد یا سازمان با تفکر مدیریت سیاسی آن رسانه تعیین میشود. یعنی تصمیم گرفته میشود که فلان نهاد یا سازمان که روابط عمومی نماینده آن است، تخطئه بشود، محکوم بشود، منکوب بشود و به نوعی در افکار عمومی و رسانه ها منفی دیده شود؛ به هر نحوی که شده، با دروغ گفتن، با سند سازی، با تحریف، تهمت و افترا زنی.
- عملکرد روابط عمومیها در این خصوص چگونه است؟
روابط عمومیها کمتر وارد این حوزه و این آسیب شدهاند؛ چرا که فلسفه کاری آنها اقتضا میکند که روابط هر چه گستردهتری با رسانهها داشته باشند و ترجیح میدهند که رسانهها را در کنار خودشان داشته باشند. این دو عنصر - یعنی اقتصاد و سیاست- که به شدت امروز فعال عمل میکنند، جریان فعالیت هم رسانهها و هم روابط عمومیها را تخریب می-کنند و فضای فعالیت سالم آنها را با مشکل مواجه میکنند. این عوامل، بیاخلاقی را در میان رسانهها رواج می دهند، بی دقتی را رواج می دهند و موجب عدم امانتداری در نزد رسانهها می شوند. البته روابط عمومیها هم فقط در جایی که منافع سازمانشان به خطر میافتد واکنش نشان میدهند؛ و آنجایی که در جهت منافعشان باشد از این قضیه استقبال می-کنند. به همین دلیل بنده معتقدم که ارتباط بین رسانه ها و روابط عمومی ها در شرایط خوبی قرار ندارد و از اصول و استانداردها فاصله زیادی گرفته است.
- پس شما معتقدید که رابطه ناسالمی بین روابطعمومیها و رسانهها برقرار شده است.
بله، البته همانطور که گفتم این امر شامل همه رسانهها و همه روابطعمومیها نمیشود. ولی رسانههایی هم هستند که هر روز خبر جعل میکنند، در حوزههایی که در جهت منافع و موضع گیریهای سیاسی خودشان است. شبکه تلویزیونی هم داریم که خبر دروغ توسط مجری خوانده میشود و سپس در زیر نویس با اکراه خبر تکذیب میشود.
روابط عمومیها هم تا تکلیف حساب و کتابشان با رسانهها مشخص نشود، خبر آنها پوشش داده نمیشود. ما سازمان هایی را داشتیم که خبرنگاران را به سفرهای تفریحی پر هزینهای میبردند که واقعاً هیچ دستاورد حرفهای نداشت و فقط برای این بود که آنها نمک گیر شوند. این با کجای اخلاق حرفهای و اصول شرافت حرفهای سازگار است؟من قبول دارم که ما مشکل معیشت، تورم، معاش و... داریم اما هیچ کدام از اینها توجیه قابل قبولی برای فعالیتهای ناسالم نیست.
ممکن است خیلی از صحبت هایی که بنده در این خصوص عنوان کردم را بسیاری از افراد نقد و یا انکار کنند؛ ولی من این آسیب را به طور واضح مشاهده و بررسی کردهام. این وظیفه کارشناسان این حوزه است که این کژتابیها را نمایش دهند تا کسانی که مشغول این کار هستند دست از این کار بردارند و کسانی که هنوز این کار را نکرده اند از این موضوع حذر کنند. به نظر بنده این موضوع نیاز به آسیب شناسی وسیع دارد.
- در صحبتهای قبلی خود به برخی از ضعفهای ارتباطی تلویزیون اشاره نمودید. لطفاً توضیحات بیشتری ارائه فرمایید.
متأسفانه در تلویزیون به مواردی همچون منابع خبری، حقوق افراد ذیربط در اخبار و حقوق مخاطب محلی اهمیت چندانی داده نمیشوند. در حالیکه روزنامهای با دو هزار تا 5 هزار تیراژ اگر مطلب خطایی به چاپ برساند موظف به چاپ جوابیه است و حتی اگر این جوابیه را هم چاپ کند باز فرد شاکی میتواند از این روزنامه شکایت کند و روزنامه و مدیر مسئول آن را به دادگاه بکشاند؛ اما تلویزیون با ابعاد ملی و بین المللی و با شبکههای زیاد از پاسخگویی در برابر اخبار و اطلاعاتی که ارائه میدهد مبرا است. ما میگوییم عدالت حکم میکند که روزنامه پاسخ فرد مورد نظر را در همان صفحه در همان ستون و با همان حروف چاپ کند، اما در خصوص تلویزیون این موضوع اصلاً معنی ندارد.
- شما در صحبتهایتان به موارد خوبی از ارتباط سالم و حرفهای میان روابط عمومیها و رسانهها اشاره نمودید. میخواهم بپرسم که آیا ظرفیت این گروه از روابط عمومیها و رسانه در تسری تفکرات و راهکارهای خود به سایرین تا چه اندازه است؟
به نظر من خیلی سخت است که این امر حداقل در کوتاه مدت اتفاق بیفتد. چراکه این گروه از روابط عمومیها و رسانهها در اقلیت هستند و متأسفانه شرایط به گونهای شده است که سالم ها، ناسالم تلقی میشوند. نکتهای که جای تأسف دارد این است که این فعالیت ناسالم تبدیل به یک هنجار شده است و اگر کسی میخواهد فعالیت حرفهای انجام دهد و در چارچوب اصول اخلاقی به فعالیت بپردازد مورد انتقاد قرار میگیرد و در اینجاست که ضد ارزش جای ارزش را میگیرد.
- پس با این شرایط ما در یک وضعیت بحرانی قرار داریم.
بله، ما در یک شرایط غیر استاندارد و غیر حرفهای قرار داریم؛ و اگر نهادهای صنفی، هم در حوزه روزنامهنگاری و هم در حوزه روابطعمومی کاری نکنند شرایط روز به روز بدتر هم میشود. این نهادهای صنفی باید اولاً میراث اخلاق حرفهای این دو حوزه را ثبت و دوم این که بر حسن اجرای این میراث نظارت داشته باشند و تمامی تخلفها را پیگیری کنند.
- تأثیر جایگاه روابطعمومی در سازمانها را در برقراری ارتباطات مثبت و سازنده با رسانهها چگونه ارزیابی میکنید؟
در حال حاضر روابط عمومیهای کارآمد در سازمانهای خودشان جایگاه ممتازی دارند. ولی روابط عمومی که تخصصی ندارد، ممکن است در سازمان متبوعش جایگاه شایستهای نداشته باشد. به نظر من آنچه که روابط عمومیها را به فساد میکشاند ضعف مدیریت و سوء مدیریت است. مدیران نا لایق، روابط عمومی توجیهگر را میخواهند و ناگزیر از باج دادن به رسانهها هستند، برای اینکه سکوتشان را بخرند. یک مدیر قوی نیاز به هیچ کدام از این ها ندارد. یک رسانه سالم هم نیازی به این ندارد که روابط عمومیها را تحریف یا بایکوت کند.
- آیا تفاوتی میان روابط عمومی سازمانهای دولتی و روابط عمومی بخش خصوصی در چگونگی ارتباط با رسانهها وجود دارد؟
بله. روابط عمومی دولتی با منافع فردی و منافع نهادی خاص به معنای منافع آن نهاد سر و کار ندارد، بلکه با منافع عمومی و نیازهای عموم سر و کار دارد. اما روابطعمومی خصوصی با منافع یک سازمان یا شرکت خاص و حتی منافع مالی آن سر و کار دارد و باید بیشتر توجیهگر باشد، چراکه وظیفهاش این است که قضاوت عمومی را در مورد آن سازمان بهبود ببخشد. اما در روابطعمومی دولتی این طور نیست و اگر مدیریتی در عمل، روابط خود را متضاد با منافع مردم تعریف کند، روابط عمومی توجیهگر متجاوز به حقوق مردم ایجاد کرده است؛ و روابط عمومی حرفهای روابط عمومی است که تن به این کار نمیدهد.
- ریشه این مسائل و مشکلات را در کجا میبینید؟ به عبارتی فکر میکنید این مسائل در حوزه روابط عمومی و رسانه از چه زمانی شکل گرفت؟
برای این مسئله روند تاریخ دقیقی نمیتوان معین کرد. این چیزها از قبل از انقلاب هم بوده است. من خودم در آن زمان روزنامهنگارانی را میشناختم که از منابع خبری مبالغی دریافت میکردند؛ و این به شدت ضد اصول اخلاقی هر دو حرفه روزنامهنگاری و روابط عمومی است. البته این جریان در چند سال اخیر بسیار عمق پیدا کرده است و در حال تبدیل شدن به یک منش و روش غالب است. به اعتقاد من این یک خطر جدی برای حرفهای گرایی و اصول اخلاقی است و کم کم دارد به عنوان یک روش به رسمیت شناخته میشود. چیزی که بسیار اهمیت دارد این است که تبدیل به یک فرهنگ نشود. درست است که وجود دارد اما ما نباید آن را به رسمیت بشناسیم و نباید قبح آن را از بین ببریم. من در کلاس های درس روزنامهنگاری میبینم که برخی دانشجویان آن قدر این ناهنجاریها را راحت توجیه میکنند که انگار این من هستم که غیر عادی صحبت میکنم.
- چه راهکاری را برای برطرف شدن این مشکل پیشنهاد میکنید؟ به نظر شما الزامات و بسترهای این حرکت اصلاحی کدامند؟
این قضیه راه حل کوتاه مدت و عاجل ندارد. اول باید روابط ناسالم در جامعه را مورد پیگیری و رسیدگی قرار گیرد و مواردش مجازات شوند. پس اولین مورد برمیگردد به اینکه در جامعه به صورت ریشهای فساد زدایی صورت بگیرد. دوم اینکه در درون هر صنف، ساز و کارهای خود اصلاحی وجود داشته باشد؛ ساز و کارهایی که به درستی تشخیص داده شده و تقویت شوند و با تخلفات برخورد شود.
- به عنوان سوال آخر؛ نقش دو عنصر ارتباطی روابط عمومی و روزنامهنگاری در پیشرفت مفهوم گفتمان محوری را چگونه میبینید؟
ما اگر حقوق حرفهای روزنامهنگاران را در چارچوب قانون به رسمیت بشناسیم، این باعث شفافسازی در جامعه میشود و اگر مسئولان دولتی را موظف به پاسخگویی کنیم با نتایج خوبی مواجه خواهیم شد. در یک جامعه دموکراتیک وظیفه-رسانههاست که مسئولان را موظف به پاسخگویی کنند. دموکراسی یعنی اینکه مردم بدانند در ساختار دولت چه میگذرد؛ و این وظیفه رسانهها است که دست به شفاف سازی بزنند. روابط عمومیها هم به عنوان یک نهاد واسطه میتوانند به این جریان کمک کنند. هر سازمانی که قویتر باشد روابط عمومی شفافتری دارد و ارتباطش با رسانهها بهتر است. اما متأسفانه روابط ناسالم کار را به جایی میرساند که سالمها به حاشیه رانده میشوند و این دو عنصر ارتباطی، نهادهای صنفی و همه ما باید تلاش کنیم تا فرآیندهای موجود به سمت هرچه سالمتر شدن پیش بروند.