چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۷:۰۵
۰ نفر

همشهری آنلاین: گشت ارشاد، سخنان اخیر نتانیاهو و همچنین وضعیت دانشگاه‎ها موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‎ها جای گرفتند.

علی حامد توسلی، حقوقدان و وکیل دادگستری در روزنامه قانون با تیتر«گشت‌های ارشاد و شرایط و مراتب امر به معروف»نوشت:روزنامه قانون؛۲۱ اسفند

پدیده گشت‌های ارشاد از یادگارهای دولت پیشین است. به عبارتی از سال 1384 بخشی از نیروی انتظامی تحت عنوان گشت ارشاد به موضوع کنترل پوشش شهروندان و به خصوص بانوان و جوانان می‌پردازد. آنچه در این ایّام برای برخی سوال‌برانگیز شده آن است که با تغییر دولت چرا همچنان این گشت‌ها به کار خود ادامه می‌دهند؟ پاسخ به این پرسش بسیار ساده است و آن اینکه در سیاست‌های فرهنگی نظام تغییری اساسی حاصل نشده است. امّا به دلیل ادامه کار این گشت‌ها می‌توان از مسئولان تقاضا کرد تا دستوراتی در خصوص تغییر نحوه برخورد این گشت‌ها با مردم را صادر کنند.بر اساس اصل هشتم قانون اساسی«امر به معروف و نهی از منکر وظیفه‌ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت که شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معیّن می‌کند.»

متأسفانه تاکنون قانونی وضع نشده است تا به توضیح در خصوص شرایط امر به معروف و نهی از منکر بپردازد. امّا بر اساس محتوای اصل یک صد و شصت و هفتم قانون اساسی، حقوقدانان در زمان سکوت قوانین می‌توانند به منابع معتبر اسلامی رجوع کرده و حکم موضوع را استخراج کنند. در همین زمینه در فقه تشیع برای امر به معروف و نهی از منکر شرایط و مراتب مهمی ذکر شده است که همگی باید رعایت شوند.خوشبختانه در قانون اساسی همان‌گونه که دولت موظّف شده امر به معروف و نهی از منکر را نسبت به مردم جاری کند و گویا ایجاد گشت‌های ارشاد نیز در همین راستا بوده است، مردم نیز حق دارند تا در موارد لزوم امر به معروف و نهی از منکر را نسبت به دولت جاری کنند و بهترین مسیر ممکن برای تحقق این مهم، مطبوعات است. به همین منظور ذکر نکات ذیل برای مسئولان از طریق مطبوعات لازم است.

در فقه تشیع پنج شرط مهم را برای این موضوع برشمرده‌اند؛ اول، آمر به معروف و ناهی از منکر خود باید شخصی باشد که به امور شرعی کاملاً آگاه است. دوّم ، آمر به معروف و ناهی از منکر باید احتمال عقلی تأثیر عمل خود را بداند. به عبارتی اگر بداند عملش فاقد اثر است، دیگر این امر بر وی واجب نیست. سوّم، آمر یا ناهی زمانی باید به این کار مبادرت ورزد که بداند شخص خطا کار بنا دارد عمل خود را تکرار کند. پس اگر احتمال دهد شخص معصیت کار سهواً چنین کرده و قصد تکرار ندارد، دیگر امر به معروف و نهی از منکر برایش واجب نیست.چهارم، واجب بودنِ معروف و حرام بودنِ منکر نزد فاعل آن عمل باید منجّز و ثابت باشد. بدین معنی که اگر فاعل آن عملِ خطا، معتقد به مباح بودنِ فعل حرام یا جوازِ ترکِ واجب باشد.

در این صورت نیز امر به معروف و نهی از منکر از دیگران ساقط شده و واجب نخواهد بود و شرط آخر که به نظر می‌رسد مهم‌ترین شرط باشد آن است که مفسده‌ای در امر به معروف و نهی از منکر نباشد. یعنی اگر احتمال دهیم که عمل ما موجب فساد یا ضرر می‌شود باید از انجام امر به معروف و نهی از منکر خودداری کنیم. از این رو برخی از علما مطرح فرموده‌اند که امر به معروف و نهی از منکری که با خشونت باشد و موجب شود عده‌ای از دین روی برگردانند موجب ضرر و مفسده بوده و در این شرایط امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست.

به علاوه در فقه به جز پنج شرط فوق، مراتبی نیز برای این امر ذکر شده است. اوّل اینکه به فرد خطا کار با عبوس کردن چهره بفهمانیم عملش ناصواب بوده است. دوّم اینکه با قول خود و تنها با زبان خود خاطی را به معروف یعنی واجبات و مستحبات ارشاد کرده و از منکر یعنی محرمات و مکروهات باز داریم. امّا در خصوص مرتبه سوّم که استفاده از قوّه قهریّه است، اختلاف نظر شدید وجود دارد.بدین معنا که عده زیادی این مرتبه را از اساس نادرست دانسته وغیر قابل اِعمال می‌دانند.بنابراین می‌توان گفت با وجود اینکه امر به معروف و نهی از منکر از مسائل مهم شرعی است و به همین منظور در قرآن و روایات آمده است و در قانون اساسی ما نیز بر آن تاکید شده امّا شرایط، مراتب و آداب خاصی دارد که توجّه به تمامی آنها از عهده هر شخصی بر نمی‌آید. لذا اگر مسئولان بنا دارند در دولت جدید نیز همچنان گشت‌های ارشاد به این وظیفه بپردازند، آموزش شرایط و مراتب  امر به معروف و نهی از منکر به پرسنل این گشت‌ها امری ضروری است چراکه برخوردهای تند امکان دارد نه تنها موثر واقع نشود بلکه اثر سوء نیز بر جای گذارد.

بی‌تابی «نتانیاهو» و یک یادآوری

فریدون مجلسی . تحلیلگر روابط بین‌الملل در روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق؛۲۱ اسفند

بازهم در آستانه دور تازه مذاکرات برای رفع تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران و قبل و بعد از سفر خانم اشتون به ایران، حمله‌های تخریبی از جانب گروه‌های تندرو و منتفع از بحران، در داخل و خارج کشور تشدید شده است. از جمله «نتانیاهو» سفر تازه‌ای به واشنگتن کرده تا با شرکت در لابی‌های طرفدار اسراییل و گفت‌وگو با شخص اوباما، همچنان مذاکرات را به بن‌بست بکشاند. وی چندروز قبل هم از عدم همگامی ایران با «ان‌پی‌تی» و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی سخن می‌گفت، که بیان این سخن از سوی فردی که رژیم وی، اساسا ‌«آژانس» و عضویت در آن را قبول ندارد خیلی جالب و مانند این است که یک «هندو» را به «تورات» سوگند دهند! صحنه خبری مذاکراتش با اوباما نشانگر چانه‌زنی‌های سوداگرانه و «شایلاکی» بود و قیافه اوباما را خسته و مستاصل نشان می‌داد. با این حال، رییس‌جمهور و وزیرخارجه آمریکا در مواضع خود برای ادامه مذاکرات و احترام به تعهدات متقابل با ایران راسخ ماندند. درست در همین زمان اسراییل داستانی درباره کشف «کشتی حامل سلاح ایرانی» در دریای سرخ برای فلسطینی‌ها مطرح کرد که ظاهرا ‌زیاد جدی گرفته نشد. احتمالا به‌همین دلیل، نخست‌وزیر ناچار شد نشست خبری راه بیندازد و محموله‌های خیالی خود را نشان دهد!  نگارنده درباره نوع به‌اصطلاح اتفاق «ژنریک» آن چیزهایی می‌دانم. سال‌ها پیش که در قضیه جنگ آمریکا و طالبان افغانستان روابطی در حد همکاری متعارف میان دو کشور ذی‌نفع ایران - آمریکا پدید آمده بود، اسراییل موفق شد از بهانه مشابهی برای تخریب آن روابط بهره‌مند شود.

اما در این‌باره می‌توانم سطوری از نوشته‌های آقای دکتر «هاگا رام»، استاد دانشگاه «تل آویو»، منتشرشده در کتاب «ایران‌هراسی» از انتشارات دانشگاه «پرینستون» آمریکا (ترجمه فارسی «نشر مروارید») را برای یادآوری به شرح زیر بیاورم:

«... اما اسراییلیان، اندکی پس از جنگ افغانستان از اینکه مستقیما ایران را به‌عنوان نیروی اصلی در متن تروریسم جهانی معرفی کنند شرمسار نبودند. تا جایی که من می‌دانم، در طی این دوره هیچ اقدامی از سوی ایران صورت نگرفت و هیچ مطلبی گفته نشد که مستلزم اوج‌گیری این لفاظی‌‌‌‌‌‌های ضدایرانی باشد. بنابراین، دلیل اصلی این کار را باید در جای دیگری جست. درواقع دلایل بسیاری وجود دارد که بپذیریم آنچه درواقع نگرانی اسراییل را تشدید کرد.

افشاگری‌‌‌‌‌‌های تازه درباره درگیری ایران در اقدامات تروریستی نبود، بلکه نشانه‌هایی از گرمی قریب‌الوقوع روابط آمریکا و ایران بود که به‌خاطر همکاری‌هایشان در جنگ علیه رژیم طالبان، یعنی دشمن مشترک دو دولت، امکان‌پذیر شده بود. تبادل ژست‌‌‌‌‌‌های نمادین و پرسروصدا میان ایران و ایالات‌متحده حکایت از این نزدیکی داشت، و این اتفاق، مطمئنا، از نظر دولت اسراییل دور نماند. اینکه ایالات‌متحده در جنگ با تروریسم، ترجیح داده بود روی حمایت ایران حساب کند - و نه روی اسراییل- برای اسراییلیان موجب نگرانی و ناراحتی شدید شده بود. مقاله «دُوْ گُولدشتاین» در روزنامه «معاریوْ» این احساس تحقیر را به صادقانه‌ترین وجه بیان می‌‌‌‌‌‌کند اسراییل از بیش از صدسال پیش... در حال جنگ با تروریسم بوده است...

تاکنون هیچ کشوری در جهان درگیر جنگی چنین طولانی و چنین مصممانه با تروریسم نبوده است... . تاکنون هیچ کشوری در جهان در جنگش با تروریسم قربانیان بیشتری تقدیم نکرده است... . برای شناخت دهشتِ ترور... اسراییل نیازی... به وقایع خونین 11سپتامبر نداشت... . جنگ اسراییل با تروریسم بسیار پیش از آن آغاز شد که ایالات‌متحده به عزای قربانیانش در اثر ترور بنشیند... . [اما] اسراییل ناگهان منزوی می‌شود. پیوستن به خوب [در جنگ] علیه بد ارزش ندارد... . در عوض، این دولت پشت‌سر اسراییل توطئه می‌کند تا... حمایت دولت‌های تروریست را جلب کند. دولت اسراییل که از چشم‌انداز بهبود در روابط ایالات‌متحده و ایران نگران شده بود تبلیغات بزرگی به راه انداخت تا آن را در نطفه خفه کند (لابی اسراییل و حمایت نومحافظه‌کاران در واشنگتن که جای خود داشت). قضیه کارین- آ -که نام آن برگرفته از کشتی باری‌‌‌‌‌‌ای است که نیروی دریایی اسراییل در اوایل ژانویه 2002/1378 در دریای سرخ آن را بازرسی کرد- باید در همین رابطه بررسی شود.

که چون بیشتر سلاح‌‌‌‌‌‌هایی که بنا به ادعا در آن کشتی یافت شد ساخت ایران بود، اسراییل مدعی شد که ایران تلاش می‌کرد تشکیلات فلسطینی را مسلح کند که کاملا برخلاف توافق آن تشکیلات با اسراییل بود. روایت رسمی اسراییلی درباره داستان کارین- آ از سوی رسانه‌های غربی و عربی مورد تردید بسیار قرار گرفت. به‌علاوه، ایران هرگونه دست‌داشتن در این موضوع را تکذیب کرد و مقامات آمریکایی حتی شایع کردند که این نمایش از سوی اسراییل به صحنه آمده بود. اما این ماجرا اسراییل را از بهره‌برداری از این امر به‌منظور ایجاد توقفی در گفتمانِ ایالات‌متحده و ایران بازنداشت. از این‌رو مقامات اسراییلی سریعا مدعی شدند که علنی‌شدن «حلقه ارتباطی ایرانی» با «کارین-آ» در مبارزه برای «نقاب‌برگرفتن از چهره واقعی ایران اهمیتی فوق‌العاده دارد» و آن کشور را در چشم ایالات‌متحده به «گروه بدکاران» بازمی‌‌‌‌‌‌گرداند.

تحلیلگری حتی مدعی شد که «کارین-آ» باید ایران را «هدف فوری و مشخص جنگ تمام‌عیار... علیه تروریسم قرار دهد.» این بانوی نویسنده توضیح داد که «بوش برای تشکیل ائتلافی برای جنگ در افغانستان به ایران نیاز داشت.» قضیه هرچه بود، به نظر می‌رسد تلاش دولت شارون برای اینکه از این موضوع «کارین-آ» به سود خود امتیازی کسب کند موثر واقع شد: و چنین بود که در 29 ژانویه 2002/ دوم بهمن 1380، پرزیدنت بوش در نخستین پیام سالانه خود به کنگره، ایران را (همراه با عراق و کره‌شمالی) به‌عنوان بخشی از «محور شرارت» معرفی کرد و آن را برای صلح جهانی مخاطره‌آمیز دانست. دولت شارون اگر هم اظهار شعف علنی نکرد، نفسی راحت کشید. طوری که «هاآرتص» گزارش داد، «منابع سیاسی» از سخنرانی بوش «بسیار خشنود» بودند و «پیش‌بینی کردند که به این ترتیب، یکباره و برای همیشه، به بن‌بست ایالات‌متحده درباره اتخاذ سیاستی مناسب در برخورد با ایران پایان داده شد.»

درد را مضاعف نکنیم!

عبدالرحمان رستمیان، نایب رئیس کمیسیون بهداشت مجلس در روزنامه تهران امروز نوشت:تهران امروز؛۲۱ اسفند

شاید اگر بین بیماری های مختلفی که وجود دارند بگردیم، سرطان خطرناک‌ترین آن باشد، چرا که این بیماری یعنی احتمال بسیار بالای مرگ و در کنار آن هزینه سنگین درمان که اغلب بی فایده هم است.خیلی‌ها می‌گویند که سرطان شیوع زیادی دارد که اگر به آمارها اکتفا کنیم می بینیم که این اتفاق دور از ذهن نیست. یکی از دلایل افزایش سرطان گسترش عواملی است که به بروز این بیماری منجر می شود. نکته‌ قابل گلایه این است که سیاست‌های دولت بر این اساس پایه ریزی شده که تمام بیماران سرطانی در تهران درمان شوند و ضعف بزرگی برای وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است. متاسفانه در سال های اخیر خیلی از بیماران از شهرستان‌ها به تهران آمده اند تا بیماری شان را درمان کنند و همین موضوع هزینه های درمان آنها را اضافه کرده است. در صورتی که سیاست وزارت بهداشت و درمان باید طوری باشد که هر استانی یک مرکز شیمی‌درمانی و رادیوتراپی برای خود داشته باشد و پزشک‌های خوب نیز تقسیم شوند و فقط در تهران نمانند. این اقدام باعث می‌شود که مردم شهرستان‌ها به تهران نیایند و به دردسر نیفتند. از طرف دیگر برای مردم تهران هم مشکل ساز خواهد بود و باعث شلوغی شهر خواهد شد.

موضوعی که اینجا می خواهم به آن اشاره کنم بحث زندگی سالم و تغذیه سالم است که در کاهش بیماری هایی مانند سرطان بسیار تاثیر گذار است. خوشبختانه در سال های گذشته با هشدارهایی که داده شد در سبک غذایی یک بخش‌هایی قوت پیدا کرده و یک بخش‌هایی هم مشکل دارد که باید درست شود. یک توصیه هم برای بیماران عزیز و خانواده هایشان دارم که به داروهای داخلی هم اطمینان کنند. شاید دارویی گرانقیمت باشد ولی احتمال دارد عکس‌العملی که بدن باید به آن نشان دهد را ایجاد نکند. این تفکر در مردم زیاد شده که داروهای گرانقیمت بسیار خوب هستند و متاسفانه همه به سمت این داروها کشیده شده‌اند که همین یک صف زیادی برای برخی داروهای خاص ایجاد کرده است که درست نیست.

متاسفانه پشت این تعریف‌های زیادی از یک دارو مافیای دارو خوابیده است که دارد از تقلای بیماران برای درمان بیماری بیشترین بهره را می برد برای همین اگر شهروندان تلاش کنند و داروهای ایرانی باکیفیت تهیه کنند و به این داروها اطمینان کنند بخش بزرگی از مشکلات دارویی حل خواهد شد. چند سال پیش یکی از داروهای سرطانی را بسیاری از بیماران استفاده کردند ولی بعد از تحقیق متوجه شدیم که بدن بسیاری از بیماران در مقابل این دارو مقاوم است و پول مملکت در ورود این دارو به کشور و استفاده از آن حیف و میل شد. در حال حاضر برخی از داروها در کشورمان تولید می‌شود و باید حمایت‌ها صورت بگیرد که تولید بیشتر در کشور داشته باشیم و البته به تبع تولید بهره مندی بیماران هم بیشتر شود. به هر حال بیماری سرطان خود به اندازه کافی برای بیمار سرطانی و خانواده اش مشکلات دارد. باید ترتیبی اتخاذ شود که بیمار فقط به فکر درمان باشد و سایر دغدغه ها از جمله تامین هزینه درمان را نداشته باشد. در این رابطه بیشترین مسئولیت متوجه دولت است و باید فرایند درمانی ویژه ای برای بیماران سرطانی در نظر گرفته شود.

دانشگاه احمدی‌نژاد- دانشگاه‌ روحانی

روزنامه ابتکار نیز به قلم شایان ربیعی در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت:روزنامه ابتکار؛۲۱ اسفند

دانشگاه به مثابه یک فضا یا عرصه مستقل در هشت سال گذشته آماج سهم‌خواهی‌ها و جناح‌بندی‌های خاصی بوده است. در این باره برخی اقدامات دولت‌های نهم و دهم موجب شد تا این نهاد علمی با برخی سیاست‌های شتاب‌زده از اهدافی همچون تولید علم با تأکید بر علوم کاربردی، کاهش شکاف بازار کار و آکادمی، ایجاد فضا برای تبادل نظرات و دیدگاه‌های مختلف و متفاوت، نظارت فعال و اثرگذار بر فعالیت دولت و دیگر قوا و... بازماند.

انتصاب چهره‌های همسو با جریان دولتی برای ریاست دانشگاه ها ، تغییر اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامی که وجه تسمیه آزادی را از آن گرفته و وابسته به دولت می‌کرد و برخی سیاستگزاری‌ها برای ایجاد تغییر در فضای فکری و سیاسی موجود در دانشگاه‌ها که با اخراج، بازنشستگی و تظاهر به رکود علمی برخی از اساتید منتقد دولت همراه شد، از مهمترین ابزارهایی بود که در دولت گذشته استقلال فکری و سیاسی را از نهاد دانشگاه‌ها می‌گرفت.

این اقدامات اگرچه اعتراض و انتقاد گسترده‌ تشکل‌های فعال دانشگاهی از جمله بسیج دانشجویی، انجمن اسلامی و... را به همراه داشت اما همچنان تا پایان دوره دوم دولت احمدی‌نژاد ادامه داشت.

در این دوران رهبری انقلاب اسلامی نیز با تأکید مداوم بر گسترش کرسی‌های آزاد اندیشی و لزوم تقویت بنیادهای علمی و انتقادی در دانشگاه‌ها اصرار داشتند که استقلال علمی و سیاسی در دانشگاه‌ها حفظ شود و با این عنوان در سخنرانی‌های متعددی بر لزوم توجه به این مهم و انتقاد از عملکردها در این حوزه تأکید کردند.این عوامل سبب شد تا رصد فعالیت‌های دانشگاهی در هشت سال گذشته از سوی رسانه‌ها و نهادهایی همچون مجلس شورای اسلامی با دقت و توجه بیشتری دنبال شود.

با این وجود گستره فعالیت‌های دانشجویی در دانشگاه‌ها بیش از پیش محدود و همزمان با آن، فعالیت علمی اساتید منتقد دولت با بن بست‌های فراوانی از سوی وزارت علوم وقت مواجه شد؛ به نحوی که بسیاری از اساتید منتقد جریان دولت به رغم دستاوردهای علمی بسیار، از ارتقای سطح علمی بازماندند.

افزون بر این، استخدام پر حاشیه شمار قابل توجهی از فارغ‌التحصیلان در هیأت‌های علمی دانشگاه‌های بزرگ مانند دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی که به رغم کم‌تجربگی و با وجود تخصص‌های نه‌چندان مرتبط با واحدهای تخصصی در برخی رشته‌ها، ساختار آموزشی، پژوهشی و مدیریتی دانشکده‌های مختلف را در سیطره خویش گرفته بودند، نشان داد که دولت وقت، برای تصاحب کرسی‌های دانشگاهی از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کند.

با وجود این، رئیس جمهور سابق بی‌توجه به گسترش انتقادهای جبهه‌های مختلف سیاسی از اصولگرا تا اصلا‌ح‌طلب و اعتدالی، کمترین واکنشی در اصلاح رویه وزارت علوم از خود نشان نداد.

پس از انتخابات 24 خرداد و با روی‌کار آمدن دولت روحانی، امید جامعه مدنی کشور برای بهبود فضای دانشگاهی شکفت و بسیاری از فعالان این حوزه در همان ابتدای کار از لزوم تغییرات گسترده در نهاد دانشگاه سخن گفتند.

هم اینک با گذشت بیش از هفت ماه از آغاز به‌کار دولت نیز، حرف و حدیث‌ها درباره وزارت علوم و دانشگاه‌ها ادامه دارد.

حواشی رأی اعتماد مجلس به وزاری پیشنهادی دولت برای تصدی وزارت علوم، انتقادها و هشدارهای نمایندگان به عزل و نصب‌های وزیر معتمد خود و... از مهمترین مباحثی است که در طی این مدت کمابیش ادامه داشته و به یکی از سوژه‌های خبری معمول در رسانه‌ها تبدیل شده است.

اظهار نظر چهره‌های مطرح سیاسی کشور از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی پیرامون موضوع دانشگاه در چند روز اخیر نیز بازار گفت‌وگوها و گزارش‌های موافقان و مخالفان دولت روحانی را داغ‌تر کرده است.

به نظر می‌رسد سخنان خاتمی با این مضمون که «در دولت اصلاحات نگاه جناحی به دانشگاه وجود نداشت» اگرچه قابل نقد است اما باید در دستور کار فرجی دانا و مجموعه وزارت علوم قرار بگیرد.

بدیهی است تغییر رویه انتخاب رئیس دانشگاه‌ها و دانشکده‌های زیرمجموعه از انتصابی به انتخابی از سوی هیأت‌های علمی دانشگاه‌ها که خواست عمده فعالان دانشگاهی است، باید اولویت کاری وزیر علوم در این باره باشد.

هرچند که ضروری است پیش از اجرایی شدن این امر، اصلاحات لازم در پایش هیأت‌های علمی کنونی دانشگاه‌ها که براساس اقدام غیرکارشناسی مسئولان سابق این وزارتخانه مهندسی شده است و دعوت به بازگشت اساتید متخصص و با تجربه، با در اولویت داشتن قانون و ارزش‌های علمی، تخصصی و تجربی انجام پذیرد.

امید است با کاهش تصدی‌گری دولت در مدیریت دانشگاه‌ها و واگذاری این مهم به تصمیم‌ هیأت‌های علمی و متخصصان دانشگاهی، روند افزایشی و کارآمد تولید علم، شکوفا شدن نیروهای نخبه و اثرگذاری دانشگاه‌های کشور بر فضای عمومی جامعه، بیش از پیش احساس شود.

کد خبر 252882
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز