همه کسانی که به تاریخ ایران علاقهمندند، نام دکتر باستانیپاریزی را شنیدهاند و با نوشتههای شیرین او آشنایی دارند. گرچه شادروان باستانی پاریزی در زمینههای گوناگونی به پژوهش و تالیف دست یازیده اما عمده کارش در قلمرو تاریخ ایران بهویژه تاریخ کرمان است. نثر ساده، روان، بیپیرایه و خالی از هرگونه پیچیدگی آثار او را در میان مردم پرطرفدار کرده است. با این حال شیوه تاریخنگاری باستانی پاریزی شاید چندان خوشایند دیگر تاریخنگاران نباشد. در همین زمینه گفتوشنودی داشتیم با دکتر محسن جعفریمذهب، از شاگردان استاد باستانی پاریزی. جعفریمذهب دارای مدرک کارشناسی و دکتری تاریخ از دانشگاه تهران و دانشگاه شهید بهشتی بوده و همزمان عضو هیأت علمی مرکز پژوهشهای ایرانشناسی و اسلامشناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران است. حوزه پژوهش جعفریمذهب تاریخ ایران در دوره مغولان و تیموریان، اسناد و نسخههای خطی و سکههای ایرانی است.
- گرچه شادروان باستانی پاریزی در زمینههای گوناگونی دست به پژوهش و تالیف زده اما عمده کارش در حوزه تاریخنگاری ایرانی است. جایگاه شادروان دکتر باستانی پاریزی در تاریخنگاری ایرانی چیست؟
باستانی پاریزی، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران بود و من فارغالتحصیل همان گروه (در دوره لیسانس) اما روش او در تاریخنگاری نهتنها در آن گروه (و گروههای دیگر) تدریس نمیشد حتی تبلیغ هم نمیشد و نمیشود. با آن روشهایی که در دانشگاه (آن وقت) درباره تاریخ خوانده بودیم ایشان را نمیشد مورخ حساب کرد؛ زیرا دیسیپلین پژوهش و نشر تاریخ را رعایت نمیکرد. همان زمان نهتنها تردیدهایی وجود داشت بلکه در همان گروه پایان نامهای نوشته شد که او را از جرگه مورخان غیرعلمی و ناجوانمردانه با کسانی چون ذبیحالله منصوری برابر دانستند. اینکه میگویم آن وقت، برای این است که اکنون با طرح رشتههای جدید تاریخ مانند تاریخ اجتماعی، تاریخ محلی، تاریخ شفاهی، تاریخ روزانه و...، تبلیغ و رسمیت برخی از آنها در برخی دانشگاههای ایران، میتوان نگاه جدیدی به آثار باستانی انداخت.
- با این حال بهنظر میرسد که شیوه تاریخنگاری باستانی پاریزی با همه انتقاداتی که به آن وارد بوده در میان عامه مردم طرفداران جدی خود را داشته است. گواه این امر به چندین چاپ رسیدن برخی از آثار او است. درهرحال آیا باستانی پاریزی را میتوان مبدع نوعی نگاه ویژه به تاریخنگاری دانست؟ آیا شیوه تاریخنگاری او پیشینهای در میان همنسلان و همعصرانش یا گذشتگان داشته است؟
حتما. او خودش مبدع ژانر تاریخی خاصی است؛ نه رماننویس تاریخی مانند ذبیحالله منصوری است و نه ادیبی مانند دکتر عبدالحسین زرینکوب و نه سیاستنویسی چون دکتر فریدون آدمیت (که تاریخ دانشگاهی ما آنها را هم مورخ نمیداند). استادان تاریخ همزمان با باستانی، شاگردان عباس اقبال، سعید نفیسی، علیاصغر شمیم و نصرالله فلسفی بودند و آنها هم شاگرد محمد قزوینی که میگفت وقتی میخواهی به سوره توحید استناد کنی قرآن را باز کن و از رو بنویس. شاید در همنسلان دکتر پاریزی بتوان به محیط طباطبایی اشاره کرد که او هم به روشهای دانشگاهی چندان مقید نبود.
نگاه به فرودستان تاریخ ایران که نام چندانی از آنها در تواریخ رسمی نیامده یا در متون تاریخی بسیار کمرنگ و رو هستند از مشخصات تاریخنویسی باستانیپاریزی و اتفاقا موردپسند تاریخنگاری نوین در جهان است که نسیمی از آن به دانشگاههای ما رسیده است. باستانی سهم آنها را (دست کم در کرمان) بهخوبی داد. از این نظر، او نقش زیادی در جذب عامه مردم و جوانان به سمت تاریخ داشته است و این خود مسئله کمی نیست.
اگر یکی از اهداف تاریخ و تاریخنویسی را جذب همه طبقات اجتماعی به تاریخ و درس گرفتن از اتفاقات گذشته برای عدمتکرار در آینده بدانیم (که مورد تردید جدی تاریخنویسی سنتی دانشگاهی است) کتابهای باستانی برای همه طبقات نوشته میشد. شاید تنها چند کتاب او مانند یعقوبلیث یا سیاست و اقتصاد عصر صفوی را بتوان کتابی تاریخی دانست و بقیه را اگرچه بیشترشان مجموعه مقالات تاریخی و ادبی بودند میتوان مورد توجه همه دانست؛ زیرا همه میتوانستند آنها را بخوانند و بفهمند. گرچه نمیتوان و نباید او را با ذبیحالله منصوری مقایسه کرد اما ذبیحالله منصوری نیز نقش بزرگی در جلب خوانندگان به موضوعات تاریخی داشت که هرچند مورد تأیید و استناد مورخان دانشگاهی نبود و نیست اما غیرقابل انکار است. مهم این است که هدف تاریخنویسی را چه بدانیم و تعریف کنیم.
- بر خلاف عمده کتابهای تاریخی که نثری سرد و سنگین دارند، بیشتر نوشتههای تاریخی باستانیپاریزی پر از داستانها، زبانزدها، حکایتها و شعرهایی است که خواندن متن را برای خواننده آسانتر و لذتبخشتر میکند. افزون بر این کتابهای باستانیپاریزی معمولا پاورقیهای بسیار مفصلی دارند که گاهی از خود متن هم مفصلترند. شاید به همین دلیل برخی از پژوهشگران و تاریخنگاران، شیوه تاریخنگاری او را بیش از حد روایی دانسته و بر این باورند که همین ویژگیها از علمی بودن و مستند بودن کارهایش کاسته است.
درست است. احتمالا همین است که شما گفتید. با این حال مهم است که تاریخ و مخاطبان آن را چگونه تعریف کنیم.
- عمده کار باستانی پاریزی در حوزه تاریخ محلی بهویژه کرمان است. او در جایی گفته که همیشه تا عمر دارم درباره کرمان خواهم نوشت. بهنظر شما آیا این قبیل کارهای باستانی پاریزی را هم میتوان در شمار دیگر آثار تاریخی روایی او آورد یا آنکه متفاوتترند؟
بی شک کارهای درباره کرمان او برای تاریخ محلی همه نقاط ایران قابل بررسی و الگو برداری است. اگر در هر منطقهای یک باستانی داشتیم خوب بود. اتفاقا بگذارید از همین کرمانی بودن باستانی استفاده کرده و به نکتهای اشاره کنم: من که متولد گیلانم (و متأسفانه علاقه چندان بایستهای به گیلانشناسی ندارم) این را بهتر میفهمم. زمانی در یزد به یکی از دوستان یزدی گفتم که برخی از یزدیها ناخن خشک هستند. پرسید اهل کجایی؟ گفتم: گیلان. گفت: شما، مخصوصا گیلانیها نیازی به آب ندارید. دریا که دارید، آب در زمینتان به وفور جاری است و شب و روز از آسمان بر سرتان میبارد. شما نمیدانید که آب برای ما یزدیها چه ارزشی دارد. ما با آبی که کشاورزی میکنیم ، محصول برمیداریم. هیچ آبی را از دست نمیدهیم. یک لیوان آب هم برایمان ارزش دارد. وقتی محصول برمیداریم باید نیمیاش را ذخیره کنیم، شاید سال بعد آب نداشته باشیم. آیا این خساست است؟ اگر با زندگی کویری آشنا شوید میبینید که آنها هیچچیز را دور نمیاندازند مبادا روزی به کار آید. نمیدانم (باید آمار گرفت) اما گمان دارم میزان زباله تولیدی شهرهای کویری بسیار کمتر از شهرهای شمالی و جنگلی و پرآبمان باشد. باستانی نیز اهل کویر بود و مانند کویریان هیچچیز را دور نمیانداخت، شاید روزی بهکار آید. روزی ایشان را دیدم پرسید:
چه تازه دیدهای و خواندهای؟ گفتم: فلان... . دست در جیب کتش کرد و کاغذ پارههایی را که به اندازه نیم کف دست از کاغذهای باطله اداری بریده بود و از آنها بهعنوان فیش استفاده میکرد، از پاکتی درآورد و مطلبی را در یکی از آنها نوشت. خدا میداند آن مطلب اکنون در کدام کتاب یا مقاله یا زیرنویس نوشتههایش بهکار گرفته شده است یا بعد منتشر خواهد شد. چند سال پیش که در گروه تاریخ او را دیدم گفت: مطلبت را خواندم. گفتم: کدام را؟ گفت: نمیدانم تازگی خواندم. چه چیزی تازه نوشتهای؟ من هم که یادم نبود گفتم: مطلبی درباره عبارت هزار سال زنده باشی که باید منشأ ماوراءالنهری داشته باشد. گفت: مطلبت را میدهی تا در چاپ بعدی «هزارستان» از آن استفاده کنم؟ برایش فرستادم. حال نمیدانم چگونه استفاده کرده بود. بیهقی گمان داشت هیچ کتابی نیست که به خواندن نیرزد و باستانی گمان داشت هیچ خبری نیست که به استناد نیرزد. واقعیت این است که اگر به روشهای تاریخی و بهکار بردن نقد بیرونی و درونی هر سند و خبری دست یازیم تقریبا در هیچچیزی به قطعیت نمیرسیم. اگر نگاه حقوقی (و مورد پسند تاریخ دانشگاهی) به اسناد و اخبار نباشد که اصل را در برائت میداند، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود و نگاه پلیسی (و مورد غفلت تاریخ دانشگاهی) را بهکار بگیریم که اصل را در اتهام میداند مگر آنکه خلاف آن ثابت شود، به هیچچیز قطعیای نخواهیم رسید. اتفاقا بیشتر کشفهای تاریخی، تنها بر اثر نگاه شکاکانه (و پلیسی) به اخبار بهدست آمده است.
- پاریزی علاقه زیادی به عددهای 7 و هزار داشت و عنوان برخی از کارهای خود را با این عددها آغاز کرده است. دلیل این مسئله بهنظر شما چیست؟
جذابیت، محوریت، چسباندن قطعات پراکنده و... . یادم نیست خودش چه گفته اما باید چیزی در این زمینه خوانده باشم که اکنون یادم نیست.
- یک نکته دیگر درخصوص تاریخنگاری باستانی پاریزی، نزدیکی و پیوند این شیوه تاریخنگاری با نثر روایی روزنامه است. از سوی دیگر، ارتباط دکتر پاریزی از دوران کودکی با روزنامهها و مجلهها تا پایان عمرش تنگاتنگ بود. آیا بهنظر شما این مسئله تأثیری بر شیوه و روش تاریخنگاریاش داشته است؟
حتما. کسانی که روزنامه خوانده یا روزنامهنگاری کردهاند باید بدانند که روزنامهنگار اگر هم بخواهد نمیتواند همانند تاریخنویس آگاه و روشمند و تحصیلکرده، روشهای علمی در سوژهیابی، گردآوری منابع، تدوین روشمند مطالب و انتشار آن را بهکار گیرد و بهکار ببرد. سفارش، محدودیت، سرعت و... مجال این کار را نمیدهد. او نمیتواند به قول همان استادان سنتی تاریخ، دستکم 30سال صبر کند تا واقعه به تاریخ تبدیل شود و البته باستانی روزنامهنگار هم بود. کاش دیگر مورخان ما هم کمی کار روزنامهنگارانه میکردند.
- شوخطبعی و بذلهگویی پاریزی چه در گفتار و چه در نوشتارش آشکار است. آیا این ویژگی در جذب گسترده مخاطب عام به نوشتههایش مؤثر بوده است؟
خیلی جذابیت ایجاد میکرد، بهویژه برای مخاطبان عام که خوانندگان آثارش بودند. مباحث تاریخی بهخاطر جدی بودنشان علاقهای برای ادامه مطالعه ایجاد نمیکنند. دکتر باستانی در آغاز چاپ دوم هزارستان به خط خود نوشت: دلم میخواهد آن را تقدیم به خوانندگانی کنم که هزاران نسخه کتابهای مرا خریدهاند و اندکی کمتر از هزار مقاله مرا خواندهاند. هزاران تومان پول دادهاند و صادقانه اعتراف کنم که صد دینار هم برای آنها سود نداشته است. اینک خوشوقتم که چاپ دوم هزارستان در دسترس آن دوستان نادیده قرار میگیرد.
- معروف است که او نخستین منتقد کارهای خودش بوده است. بهنظر شما این ویژگی تا چه حد توانسته در موفقیت علمی او تأثیرگذار باشد. او چگونه بهخود انتقادگری میپرداخت. آیا به دیدگاهها و انتقادات دیگران نسبت به آثارش توجه داشت؟
جای دیگر هم گفتهام که آنچه برای من فراموشنشدنی است ابتکاری بود که دکتر باستانی صورت داد و نقدهایی درباره نوشتههای خود منتشر کرد که بعدها در کتاب «خود مشتمالی» منتشر کرد. چهکسی را میشناسید که اشتباههای آماری و استنادی و روشی خود را مورد نقد قرار دهد و نهتنها منتشر کند بلکه به دیگران هم توصیه کند؟ من که ندیدهام. ظاهرا دوستان منتقد دانشگاهی یا اشتباه نمیکنند و یا از پذیرفتن و ذکر آن ابا دارند! همین یک ابداع او برای علم تاریخ (بلکه دیگر علوم) ما کافی است. اگر از باستانی پاریزی تنها یک مطلب آموخته باشم و به آن افتخار کنم همین است. حیف شد که از او نپرسیدم که از چند نام مستعار در نوشتههایش استفاده کرده و چرا؟ که آنها هم بخشی از تاریخچه زندگی علمی است.
- شما از شاگردان استاد بودید. شیوه تدریس او در زمینه تاریخ چگونه بود؟
من به زور و اجبار تحصیلات دانشگاهی شاگرد ایشان شدم و هرچند هر از گاهی ایشان را میدیدم اما رابطه استاد و شاگردی امروز دیگرگون شده است. به هر صورت، دکتر باستانی کلاسی آرام و شاد، دور از نظام امتحانی و نمره و شکنجه حضور، داشت. همان زمان کسانی منتقد حضور، تدریس، طنز، عدمجدیت و... ایشان بودند اما من که راضی بودم و به اندازه آموختم. نمیدانم منتقدان چه از دیگران آموختند و چه از باستانی نیاموختند!
گذری کوتاه بر زندگی و آثار دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی
محمدابراهیم باستانیپاریزی در سوم دیماه ۱۳۰۴ شمسی در پاریز، از توابع شهرستان سیرجان در استان کرمان متولد شد. وی تا پایان تحصیلات ششم ابتدایی در پاریز تحصیل کرد و در عین حال از محضر پدر خود مرحوم حاجآخوند پاریزی هم بهره میبرد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و 2سال ترک تحصیل اجباری، در سال۱۳۲۰ تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی کرمان ادامه داد و پس از اخذ دیپلم در سال۱۳۲۵ برای ادامه تحصیل به تهران آمد و در سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشته تاریخ، تحصیلات خود را پی گرفت. در سال ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و برای انجام تعهد دبیری به کرمان بازگشت و تا سال ۱۳۳۷ که در آزمون دکتری تاریخ پذیرفته شد، در کرمان ماند. او دوره دکتری تاریخ را هم در دانشگاه تهران گذراند و با ارائه پایاننامهای درباره «ابن اثیر» دانشنامه دکتری خود را دریافت کرد. وی کار خود را در دانشگاه تهران از سال۱۳۳۸ با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات شروع کرد و تا سال ۱۳۸۷ استاد تمام وقت آن دانشگاه بود.
شوق نویسندگی وی در دوران کودکی و نوجوانی در پاریز و با خواندن نشریاتی مانند حبلالمتین، آینده و مهر برانگیخته شد. باستانی، نخستین نوشتههای خود را در سالهای ترک تحصیل اجباری (۱۳۱۸ و ۱۳۱۹) در قالب روزنامهای به نام «باستان» و مجلهای به نام« ندای پاریز» نوشت که خود در پاریز منتشر میکرد و 2 یا 3 مشترک داشت. نخستین نوشته او در جراید آن زمان، مقالهای بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که در سال ۱۳۲۱ در مجله بیداری کرمان چاپ شد. پس از آن بهعنوان نویسنده یا مترجم از زبانهای عربی و فرانسه مقالات بیشماری در روزنامهها و مجلاتی مانند کیهان، اطلاعات، خواندنیها، یغما، راهنمایکتاب، آینده، کلک و بخارا چاپ کرده است. نخستین کتاب باستانیپاریزی «پیغمبر دزدان» نام دارد که شرح نامههای طنزگونه شیخ محمدحسن زیدآبادی است و برای اولینبار در سال ۱۳۲۴ در کرمان چاپ شدهاست.
الف- کتابهای مربوط به کرمان
پیغمبر دزدان (چاپ هفدهم ۱۳۸۲) ۱۳۲۴
نشریه فرهنگ کرمان (چاپ کرمان) ۱۳۳۳
راهنمای آثار تاریخی کرمان (چاپ کرمان) ۱۳۳۵
دوره مجله هفتواد (چاپ کرمان)۱۳۳۷ - ۱۳۳۶
تاریخ کرمان (تصحیح و تحشیه تاریخ وزیری، چاپ چهارم، ۱۳۷۴) ۱۳۴۰
منابع و مأخذ تاریخ کرمان ۱۳۴۰
سلجوقیان و غز در کرمان (چاپ دوم ۱۳۷۳) ۱۳۴۳
فرماندهان کرمان (تصحیح و تحشیه تاریخ شیخ یحیی، چاپ سوم، ۱۳۷۱) ۱۳۴۴
جغرافیای کرمان (تصحیح و تحشیه جغرافی وزیری، چاپ پنجم، ۱۳۸۴) ۱۳۴۶
گنجعلیخان (چاپ سوم ۱۳۶۷) ۱۳۵۳
وادی هفت واد (انجمن آثار ملی، جلد اول) ۱۳۵۵
تاریخ شاهی قراختائیان ۱۳۵۵
تذکره صفویه کرمان ۱۳۶۹
صحیفه الارشاد (پایان صفویه) ۱۳۸۴
ب- آثار و کتابهای هفتی
خاتون هفت قلعه (چاپ ششم ۱۳۸۰) ۱۳۴۲
آسیای هفت سنگ (چاپ هفتم ۱۳۸۳) ۱۳۵۰
نای هفت بند (چاپ ششم ۱۳۸۱) ۱۳۵۳
اژدهای هفت سر (چاپ پنجم ۱۳۸۴) ۱۳۵۵
کوچه هفت پیچ (چاپ ششم ۱۳۷۰) ۱۳۵۵
زیر این هفت آسمان (چاپ پنجم ۱۳۶۸) ۱۳۵۸
سنگ هفت قلم (چاپ سوم ۱۳۶۸) ۱۳۵۸
هشت الهفت (چاپ دوم ۱۳۷۰) ۱۳۶۳
ج- دیگر کتابها
یادبود من (مجموعه شعر) 1327
ذوالقرنین یا کورش کبیر (ترجمه، چاپ نهم 1384) 1330
یاد و یادبود (مجموعه شعر، چاپ دوم، 1364) 1341
محیط سیاسی و زندگی مشیرالدوله (چاپ دوم، جیبی 1341) 1341
اصول حکومت آتن، ترجمه از ارسطو1341 (با مقدمه استاد دکتر غلامحسین صدیقی، چاپ چهارم 1383)
تلاش آزادی (چاپ هفتم 1383، برنده جایزه یونسکو) 1347
یعقوبلیث (چاپ هشتم 1382) 1344 (این کتاب به زبان عربی ترجمه و در قاهره چاپ و منتشر شده است. 1976)
شاه منصور (چاپ ششم 1377) 1348
سیاست و اقتصاد عصر صفوی (چاپ پنجم 1378) 1348
اخبار ایران از ابن اثیر (ترجمهالکامل، چاپ دوم 1364) 1349
از پاریز تا پاریس (چاپ هشتم 1381) 1351
شاهنامه آخرش خوش است (چاپ ششم 1383) 1350
حماسه کویر (چاپ چهارم 1382) 1356
تن آدمی شریف است... 1357
نون جو و دوغ گو (چاپ پنجم 1383) 1357
جامع المقدمات (چاپ دوم 1367، جلد دوم 1373) 1363
فرمانفرمای عالم (چاپ چهارم 1377) 1364
از سیر تا پیاز (چاپ سوم 1379) 1367
مار در بتکده کهنه (چاپ سوم 1380) 1368
کلاه گوشه نوشینروان (چاپ سوم 1380) 1369
حضورستان (چاپ دوم 1370) 1369
هزارستان (چاپ دوم 1382)1371
ماه و خورشید و فلک (چاپ دوم 1376) 1371
سایههای کنگره (چاپ دوم 1376) 1371
بازیگران کاخ سبز (چاپ دوم 1384)1373
پیر سبزپوشان (چاپ دوم 1379) 1373
آفتابه زرین فرشتگان (چاپ دوم 1377) 1373
نوح هزار توفان (چاپ دوم 1380) 1375
در شهر نیسواران (چاپ دوم 1378) 1377
شمعی در توفان (چاپ دوم 1383) 1378
خود مشت مالی 1378
محبوب سیاه و طوطی سبز 1378
درخت جواهر (چاپ دوم 1383) 1379
گذار زن از گذار تاریخ (چاپ دوم 1384) 1381
کاسه کوزه تمدن 1381
پوست پلنگ 1381
حصیرستان (چاپ دوم 1384) 1382
بارگاه خانقاه 1384
هواخوری در باغ با گوهر شبچراغ 1384
گرگ پالان دیده ۱۳۹۰