ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است
سورهی فاتحه، آیهی اول
* * *
اردیبهشت موسم ستایش خداست. موسم ستایش خدا در بهار. پشت تمام لحظههای اردیبهشت صدایی است که نجوا میکند، فرامیخواند و وعده میگیرد تو را. برای خواندن نامی، برای ستایش رحمتی، برای شکرگزاری از محبت بیپایانی.
اردیبهشت همرنگ روح آدم است. روحی که خدا از خودش در ما دمیده. روزهای اردیبهشت فرصت خوبی است تا دست بکشی روی روحت و رنگ خدا را بر سر انگشتانت ببینی.
اردیبهشت تنها یک ماه نیست. یک فصل است. فصل هزاررنگ. دنیا هرلحظه به رنگی درمیآید تا سر تعظیم فرود آورد در مقابل هزار نعمت رنگارنگ او.
اردیبهشت که میشود خدا قصه میگوید. در گوش پرندهها به رسم همیشگی، قصهی پرواز میگوید و در گوش درختان قصهی زندگی. و در جان آدمها... در جان آدمها قصهی آسمان فرو میریزد. قصهای برتر از هرقصهی دیگر. قصهای که فقط برای اشرف مخلوقاتش میگوید تا یادش بیاورد رسم آدم بودن را و رسالتش را. و رسالت آدم از روز ازل این بود که ستایش کند او را تا آرامش پیدا کند و تلاش کند به او نزدیک شود. و او، درست خود او، با تمام بزرگی و عظمتش ۱۰برابر بیشتر از مخلوقش به او نزدیک میشود.
قصهی اردیبهشت، قصهی دلدادگی است. قصهی رسالت. قصهی راه و رسم بندگی. قصهی پنجرههایی که خدا هرروز برای تو، رو به خودش باز میکند تا تو همصدا با شمعدانیهای لب پنجره، صدایش کنی.
اردیبهشت که میشود، حضور خدا بهتر از هروقت دیگری حس میشود. آدم بیشتر از هروقت دیگری رسالتش را به یاد میآورد و دنیا از هرزمان دیگری حالش خوبتر است. اردیبهشت که میشود زمین به لحظهی خلقت نزدیکتر میشود. لمس میکند «آغاز» را. و بار دیگر «آفرینش از عدم» را تجربه میکند.
اردیبهشت، دنیا پر از همهمهی شادی است. انگار که تمام موجودات عالم گرد مدار بندگی خود میچرخند و او را صدا میزنند. با نامی که بوی سیب و راز میدهد صدایش میزنند. با نام مقدس اردیبهشتیاش. به نام آفریدگار، به پاس بهشت، به هوای بوی ناب باران اردیبهشت...