نسیم بهاری از میان درختها و گلهای باغ به سمتت میآید و احساس خوب بهاری بودن به تو دست میدهد.
روبهروی در ورودی ساختمان، تابلویی با خط خوش تو را به «موزهی موسیقی» راهنمایی میکند، اینجا موزهی موسیقی و میراثدار موسیقی ایرانی است.
از در ورودی که وارد ساختمان میشوم، تندیسهایی از استادان موسیقی در حال نواختن ساز تخصصیشان میبینم. کمی جلوتر چند «کرنای گیلان» در محفظهای شیشهای نگهداری میشوند.
از مرتضی کردی، راهنمای موزه دربارهی ساختمان موزه و سازهای مختلفی که نگهداری میکنند، میپرسم که میگوید: «ساختمانی که امروزه تبدیل به موزه شده است، سال ۵۱ ساخته شده و بعد از اینکه شهرداری آن را خریداری کرد، در سال ۷۹ برنامهی موزهشدن آن، طراحی و در سال ۸۲ هم موزهی موسیقی افتتاح شد. ولی مدتی بعد برای تکمیل سازهای موجود در موزه و انجام بازسازیهایی این موزه تعطیل شد تا اینکه در سال ۸۸ دوباره بازگشایی شد و از آنزمان تا بهحال، میزبان علاقهمندان به موسیقی است.»
کردی ادامه میدهد: «ساختمان موزه سه طبقه دارد، در طبقهی اول یا همکف در دو بخش، سازهای کوبهای مانند دهل و تنبک قرار دارند، در بخش دیگر سازهای بادی مانند سرنا و نی و سازهای زهی مانند کمانچه و قیچک قرار گرفتهاند. طبقهی دوم، نیز شامل سازهای شهری یا سنتی ایرانی است. در طبقهی دوم همچنین آرشیو صوتی و تصویری از موسیقی ایرانی، گنجینهای از مشاهیر موسیقی و نمایشگاهی از دستگاههای پخش موسیقی در گذشته وجود دارد.»
این راهنمای موزه در پایان به زیرزمین موزه اشاره میکند و میگوید: «در زیرزمین، تعدادی از سازهای سنتی ایران قرار دارند که بازدیدکنندهها میتوانند با آنها اجرای زنده داشته باشند و ببینند به کدام یک از آنها علاقه دارند! همچنین اگر سازی در موزه آسیب ببیند، در زیرزمین امکان مرمت آن وجود دارد.»
حرفهای موزهدار که تمام میشود، بهسمت سازهای کوبهای میروم و دایرههای کرمان و بوشهر، نقارههای ایل قشقایی و مازندرانی که به «دِسَر کوتِن» معروف هستند و طاسهای کرمان و کردستان را میبینیم که با هم تفاوتهای کوچکی دارند.
کمی آن طرفتر دفها و دایرهها هستند، قدمت بعضی از آنها به ۲۰۰ سال میرسد که علاوه بر ارزش موسیقایی، از دیدگاه تاریخی هم از اهمیت زیادی برخوردارند.
در سالنِ سازهای زهی و بادی نیز سازهایی با قدمت زیاد دیده میشوند، برای مثال در اینجا میتوان دو سرنای سفالی را دید که در نوع خودشان منحصر بهفردند و به گفتهی اطلاعات موزه، سازنده و نوازندهی آنها از دنیا رفته و به این شکل پروندهی این نوع خاص از ساز برای همیشه بسته شده است.
در طبقهی دوم موزه سازهای آشناتری میبینیم؛ سازهایی مانند سنتور، کمانچه، تار، سهتار، رباب، بربط، عود و قانون. با کمی دقت میتوان دید که سازندهی بیشتر سازها استاد ابراهیم قنبریمهر است.
در میان این سازها، سهتار ناصرالدینشاه و چند ساز مینیاتوری شده نیز دیده میشود که متعلق به استادان موسیقی یا بزرگان دربار بودهاند. یکی دیگر از قسمتهای قابل توجه این طبقه، جداکردن قسمتهای مختلف یک تار ایرانی بود، به شکلی که در یک محفظهی شیشهای تمام وسیلههای مورد نیاز برای ساخت یک تار را همراه با توضیحات هرقطعه قرار دادهاند.
وقتی از محمدرضا ساعدی، مدیر پشتیبانی موزه میپرسم، «چرا تنها ساز تار را برای تشریحکردن انتخاب کردهاید؟» میگوید: «تار از سازهای اصیل ایرانی است و در همهی دستگاههای موسیقی توجه ویژهای به آن شده است، به همین دلیل ما تار را انتخاب
کردیم.»
از اودربارهی شیوهی نگهداری سازها سؤال میکنم و میگویم «ممکن است در موزه، سازها آسیب ببینند و اگر این اتفاق بیفتد چهکار میکنید؟» ساعدی بهوجود دستگاه رطوبتسنج در موزه اشاره میکند و ادامه میدهد: «با استفاده از این دستگاه، رطوبت داخل سالنهای موزه را ثابت نگه میداریم تا کمترین میزان آسیب را نیز داشته باشیم. همچنین در زیر زمین موزه کارگاه ترمیم ساز نیز داریم که در صورت آسیبدیدن یکی از سازها، ترمیم شود.»
موضوع دیگری که برایم جالب است، شیوهی جمع آوری این تعداد ساز آن هم از نواحی مختلف ایران است، این سؤال را با ساعدی درمیان میگذارم که «چهطور توانسته سازهای نواحی مختلف ایران را دور هم جمع کند؟» جواب میدهد: «وقتی برای راهاندازی موزه برنامهریزی شد، کارشناسان موسیقی به نواحی مختلف کشور سفر کردند و بررسیهایی دقیق در هربخش انجام دادند، به این شکل توانستند سازهای مختلف کشور را شناسایی کنند و آنها را گرد هم بیاورند.»
موزهی موسیقی از آن دست موزههایی است که با یکروز و یکبار دیدن نمیتوان تمام زیباییهایش را دید، این موزه، همچنین شامل آرشیو بزرگی است که بیش از ۳۰هزار ساعت کار صوتی و تصویری از موسیقی ایرانی را در خود جای داده است که قرار است به فایلهای دیجیتال تبدیل شوند.
عکسها: محمود اعتمادی