بیژن فرهنگ دره شوری، کارشناس صاحب نام محیطزیست که درج نام قشم در شبکه جهانی ژئوپارکهای ملی مدیون تلاشهای اوست میگوید که فعالیتهای انسانی ازجمله سدسازی روی رودخانههایی که به خلیجفارس منتهی میشد سبب شده دیگر آبی به این دریا وارد نشود. در عوض، حجم عظیمی از فاضلابها، پسابهای صنعتی و زهابهای کشاورزی وارد خلیجفارس میشوند.
دره شوری که برای نخستین بار در تاریخ محیطزیست توانست با مشارکت جوامع بومی در قشم، لاکپشتهای منقار عقابی را از خطر انقراض نجات دهد از خشکاندن ساحل این جزیره بهعنوان یکی از فجایع زیستمحیطی یاد میکند و میگوید که در قشم بخشی از ساحل را خشکاندند تا زمین استحصال کنند و آن را به برج تجاری تبدیل کنند؛ آنها بیتوجه به معیارها و استانداردهای محیطزیست در نوار ساحلی از درگهان تا قشم با ساختوسازهایی که چون وصلهای ناجور بر پهنه ساحل زیبای دریا جا خوش کردهاند مانع ورود آبهای ناشی از باران به دریا شدهاند.
سرنوشت ارومیه در انتظار خلیجفارس
دره شوری فراتر از این هشدارها نگران آینده خلیجفارس است. او میگوید: روندی که در حال حاضر در خلیجفارس وجود دارد درصورت تداوم به فاجعه منجر میشود. دره شوری به صراحت میگوید: میترسم خلیجفارس به نوعی دیگر به سرنوشت دریاچه ارومیه مبتلا شود. دریایی که بنا به شواهد تاریخی نخستین تمدنها در کنار آن شکل گرفته و منشا پیدایش کشاورزی بود، با کشف و استخراج صدها چاه نفت در آن و هجوم نفتکشها به این دریا اکنون سراشیبی سقوط را طی میکند.
دره شوری میگوید: حیات و زایندگی خلیجفارس در گرو چرخش و گردش آبی است که از سمت تنگه هرمز وارد این دریا میشود اما کشورهای حاشیه خلیجفارس با ساختوسازهای بیرویه نظیر جزیره نخل و سایر جزایر مصنوعی و تخریب ساحل و ساخت اسکلههای متعدد حیات این دریا را با خطر جدی مواجه کردهاند.
عوامل تهدید کننده
دکتر محمدرضا فاطمی، استاد گروه بیولوژی دریا واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی مرکز هم وضعیت محیطزیست دریای خلیجفارس را نامطلوب عنوان میکند و میگوید هم محیط دریا و هم موجودات آن بهشدت در حال تخریب است.
به گفته این عضو هیأت علمی، شیلات ذخایر خلیجفارس بهدلیل صید بیرویه و تخریب زیستگاهها در حال نابودی است؛ بهویژه سدسازی باعث نابودی محل تخمریزی و رشد ماهیان در پهنای جزرومدی و مصبهای رودخانههای منتهی به این دریا شده و البته فاضلابها، زهابها و پسابهای صنعتی هم که به این دریا میریزد در کاهش ذخایر شیلاتی و باارزش تجاری خلیجفارس سهم دارد؛ بهطوریکه صیادان محلی صید را ترک کرده و به قاچاق سوخت روی آوردهاند.
او پدیده قاچاق سوخت را که اکنون جایگزین صید و صیادی شده است یکی از مهمترین عوامل آلودگی خلیجفارس ذکر میکند و میگوید که این پدیده آلودگی گستردهای را در سطح دریا ایجاد کرده ازجمله در خور گالک و خوریات شمال قشم که منطقه حفاظت شده است جمعیت آبزیان را بهشدت تهدید میکند.
فاطمی میگوید اگر روند موجود در خلیجفارس ادامه یابد طی 10سال آینده بسیاری از ذخایر شیلاتی در این دریا نابود میشود. این استاد دانشگاه در بخشی از سخنان خود به صید مروارید اشاره میکند که تا 50سال پیش پررونقترین شغل ساحلنشینان خلیجفارس بود. روزگاری طلایی که از بوشهر تا کیش و لاوان و تا بندرلنگه هزاران هزار خانوار ساحلنشین، معیشتشان در گرو صید مروارید بود؛ علاوه بر صیادان مروارید، صدها کشتی هم در کنار صیادان مروارید بازار کارشان داغ بود. امروز از آن صدفهای مرواریدسازی که روزگاری نه چندان دور شهره جهان بود چیزی برجای نمانده است.
نفت و صنعت نفت که پایش به خلیجفارس باز شد صدفهای مروارید ساز را قربانی آلودگیهایی کرد که بیمحابا در این دریا رها میشدند از همین روست که جزایر هندورابی، لنگه، چارک و شیرویه که مرکز صید مروارید بود اکنون از آن روزگاران پر صید و بابرکت جز خاطرهای در ذهن صیادان پیر چیزی برجای نمانده است؛ صدفهای مروارید ساز به سرنوشت پریان دریایی تبدیل شده اند؛ موجوداتی وهم انگیز و دستنیافتنی.
فاطمی میگوید که این صدفها یکی از شاخصهای آلودگی هستند بهویژه به آلودگی نفتی بسیار حساسند. از زمانی که نفت و فعالیتهای نفتی حاکم بلامنازع خلیجفارس شد و هزاران تن نفت از چاهها و نفتکشها به عرصه خلیجفارس راه یافت از شمار مرواریدهای صدف ساز همچون سایر آبزیان روزبهروز کاسته شد.
به گفته وی، خلیجفارس یک دریای نیمه بسته است که هر 4سال یکبار آب آن تعویض میشود؛ عمق آن کم است و به همین دلیل، آلودگیها در مناطق کم عمق ساحلی انباشته میشود که نتیجه آن نابودی ذخایر شیلاتی است؛ تخریب زیستگاهها و صید بیرویه هم به این عوامل البته دامن میزند.
تورهای تهی صیادان
از یک سو آلودگیهای نفتی و سایر آلایندهها، نفس خلیجفارس را به شماره انداخته و از سوی دیگر ساختوسازهای بیرویه بهویژه ساختوسازهای صنعتی که به تخریب زیستگاههای ساحلی منجر شده، جمعیت آبزیان و صنعت صید را با خطر جدی مواجه کرده است تا آنجا که مردمی که نسل اندرنسل معیشتشان وابسته به صید و صیادی بوده، در نبود مدیریت درست، تورهایشان را آویخته و به سراغ قاچاق سوخت و کارهای کاذبی رفتهاند که نه به آن علاقهای دارند و نه با روحیهشان سازگار است. ساحلنشینان میگویند صید و صیادی در خونشان است.