شاید به همین دلیل هم هرازگاهی زمزمههایی برای انتقال پایتخت از سوی نهادها و مدیران مختلف مطرح میشود. اما آیا انتقال پایتخت راهحل مشکلات تهران است؟ بابک نگاهداری، رئیس مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران در گفتوگو با همشهری به تشریح آسیبهای این موضوع پرداخت.
- تهران بهعنوان پایتخت جمهوری اسلامی ایران با مشکلات متعددی روبهروست و ساکنان این شهر هر روزه با این مشکلات دست به گریبانند. از نظر شما برای رفع این مشکلات یا تقلیل آنها چه میتوان کرد؟
در جهان امروز شهرها و بهویژه کلانشهرها از پیچیدگیهای خاصی برخوردارند که به روشهای متعارف نمیتوان آنها را مدیریت کرد. تهران نیز از این قاعده مستثنا نیست. کلانشهرها نیازمند مدیریت دانشمحور هستند و برای رفع یا کاهش مشکلات آنها میبایستی از دانش و تجربه بشری متناسب با امکانات، مقتضیات و فرهنگ هر شهر و کشوری استفاده کرد.
در سالیان اخیر گامهای بسیار خوبی برای دانشمحورکردن مدیریت شهری در تهران برداشته شده است که نتایج و پیامدهای آن را در شهر میبینیم، اما مشکلات تهران هم به مرور زمان و طی سالیان ایجاد و انباشت شده است و هم بسیاری از این مشکلات حاصل تصمیمات و برنامهریزیهای فراتر از سطح مدیریت شهری است، که این البته اقتضای پایتخت بودن است. بنابراین هر راهحلی برای کاهش یا رفع مشکلات تهران میبایستی این موضوع را درنظر داشته باشد. براساس پژوهشهایی که انجام شده از مهمترین موانع رفع یا کاهش مشکلات تهران ازجمله آلودگی هوا و ترافیک سنگین معابر شهری، نبود مدیریت یکپارچه شهری است. به همین علت با وجود اقدامات زیربنایی بسیاری که در تهران انجام گرفته، اما نتیجه قابل انتظار از آنها بهدست نیامده است.
- برخی پایتخت بودن تهران را علت اصلی مشکلات این شهر میدانند و برای رفع مشکلات آن طرح انتقال پایتخت را مطرح کردهاند. آیا این طرح واقعا میتواند راهحل مناسبی برای مشکلات تهران باشد؟
طرح انتقال پایتخت بنا به علل مختلف و ازجمله برای رفع یا کاهش مشکلات در برخی از کشورها مسبوق به سابقه است، اما تجربه بیشتر این کشورها نشانگر عدمموفقیت این انتقال بوده و انتقال دهندگان به اهداف موردنظرشان نرسیدهاند.
تجربه این کشورها بیانگر آن است که مشکلات شهرهایی که پایتخت بودهاند پس از انتقال پایتخت اگر افزایش نیافته باشد؛ لااقل کاهش مورد انتظار را هم نداشته است. مثلا در پاکستان، پایتخت از کراچی به اسلام آباد منتقل شد اما جمعیت کراچی 3برابر و به تبع این افزایش جمعیت مشکلات آن هم چندبرابر شد یا در ترکیه با انتقال پایتخت از استانبول به آنکارا جمعیت آنکارا از 1.7 میلیون نفر به8.8میلیون نفر افزایش یافت و جمعیت استانبول هم به جای کاهش در همین زمان 4.2 میلیوننفر افزایش یافت. در واقع با انتقال پایتخت نهتنها مشکلات شهر اول حل نمیشود که شهری با مشکلات بیشتر به شهرهای کشور افزوده خواهد شد. بهنظر میرسد طرح انتقال پایتخت بیشتر از آنکه راهحل مسئله باشد، پاککردن صورت مسئله است. ما بایستی تلاشمان بر این باشد که با استفاده از دانش و تجربه بشری راهحلهای مناسب و اجرایی برای مشکلات بیابیم که این هم ممکن است و هم مطلوب.
- با وجود این شما ظاهرا طرح انتقال پایتخت را علمی و کارشناسانه نمیدانید؟
شکی نیست موافقین طرح انتقال پایتخت دلایلی برای طرحشان دارند اما بایستی ببینیم آیا اولا این طرح تنها طرح قابل بررسی است و ثانیاً هزینه و فایده این طرح هم برای شهر تهران و هم برای کلیت کشور و نظام سیاسی و مدیریتی کشور چگونه است؟ ثالثاً دلایل موافقین و مخالفین این طرح تا چه اندازه قوت و استحکام و قابلیت اجرایی شدن را دارا هستند و در نهایت طرحهای جایگزین چه هستند؟
- شما دلایل موافقین و مخالفین این طرح را میدانید و احیانا این مرکز در این زمینه پژوهشهایی انجام داده است. برای خوانندگان روزنامه جالب خواهد بود که این دلایل را بدانند.
بله، مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران در این زمینه پژوهشهایی انجام داده که برخی از آنها را هم منتشر کرده است. من ابتدا دلایل موافقین را ذکر خواهم کرد. اهم این دلایل را میتوان اینگونه برشمرد: گسترش بیرویه تهران و عدمامکان تعیین محدوده برای آن، گسترش روزافزون آلودگی هوا در تهران بنا به دلایل مختلف (نداشتن متولی مشخص، افزایش خودروها و منازل مسکونی و...)، گسترش ترافیک شهری، عدمگسترش عادلانه امکانات شهری در کشور بهدلیل تمایل کم مردم به زندگی در شهرهای کوچکتر و تمرکز وسیع خدمات شهری در تهران، خطرات گستردهتر تمرکز امور سیاسی کشور در تهران از نظر پدافند غیرعامل، به هم خوردن نظام اجتماعی و فرهنگی شهر بهدلیل مهاجرتهای بیرویه و تمرکز افراد مختلف در تهران. دقت در این دلایل نشان میدهد که موافقین، بیشتر مشکلات شهر تهران را بر شمردهاند و عملا هیچ راهحل اجرایی ارائه نکردهاند. احتمالا پیشفرض موافقین این باشد که با انتقال پایتخت همه این مشکلات خودبهخود رفع خواهد شد اما آیا واقعا اینگونه است؟
- بهنظر میرسد شما دلایل مخالفین طرح انتقال پایتخت را بیشتر میپسندید؟
مخالفت بنده با طرح انتقال پایتخت برگرفته از رویکرد دانشمحور و نگاه کارشناسانه است که من به اختصار و اجمال به برخی از این دلایل اشاره خواهم کرد: هزینه بالای انتقال پایتخت؛ انتقال پایتخت امری هزینه بر است، در اینجا منظورم صرفا هزینههای اقتصادی این انتقال است و توجه دارم که علاوه بر این هزینههای اقتصادی، هزینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری بر این امر مترتب است که فعلا از آنها میگذرم. هزینههای اقتصادی این انتقال برخلاف قوانین مصوب بالادستی است که بر کاهش هزینههای دولت تأکید دارند. براساس قانون اولا موافقین این طرح میبایستی محل تأمین این هزینهها را مشخص کنند، دوم اینکه بایستی به مصلحت بودن تحمیل این هزینه بر کشور در وضعیت کنونی اقتصاد ایران را نشان دهند و سوم هم اینکه آیا بهتر نیست که هزینه انتقال پایتخت را برای کاهش و حتی رفع مشکلات تهران در اختیار مدیریت شهری قرار دهند؟
حلنشدن ریشهای مشکل؛ با انتقال پایتخت به هر شهر دیگر، در واقع مشکلات گریبانگیر تهران را به همان شهر منتقل میکند. نبود زیرساخت مناسب در شهرهای دیگر؛ هیچیک از شهرهای ایران در حال حاضر زیر ساختهای مناسب پذیرش پایتخت را دارا نیست و ایجاد این زیرساختها هزینه و زمان زیادی میطلبد. بیتوجهی به تمرکز جمعیت و فعالیت در منطقه شهری تهران؛ بهنظر میرسد موافقین طرح انتقال پایتخت مجموعه شهری تهران را درنظر نگرفتهاند، درصورتی که هر راهحلی که بخواهد موفق باشد میبایستی به این مجموعه شهری توجه نماید و با توجه به آنها راهکار ارائه کند. نبود چشمانداز و برنامه آمایش منسجم و مشخص در چارچوب قابلیتها و توانمندیهای کشور؛ بعید میدانم اکنون در میان مسئولین و کارشناسان کسی از تمرکز امور و امکانات و خدمات در تهران چندان رضایت داشته باشد اما راهحل جابهجایی این تمرکز نیست بلکه این مشکل بایستی در سطحی بالاتر و با توجه به طرح آمایش مشخص و سازگار با امکانات و توانمندیهای جغرافیایی کشور انجام گیرد.
ناهماهنگیهای سیاستها و نهادهای مدیریتی؛ امروزه یکی از مهمترین مشکلات برسر راه مدیریت شهری تهران ناهماهنگیهای سیاستی و اجرایی است و این به همان عدمچشمانداز مشترک و مدیریت یکپارچهای که عرض کردم برمیگردد. بعید است با انتقال پایتخت این عدمچشمانداز مشترک یا نبود مدیریت یکپارچه رفع شود.