چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۷
۰ نفر

عادت دارم چیزهای مهم را در کاغذهای کوچک چهارگوش بنویسم که یادم بماند. مثل وقت‌هایی که دارم داستان‌هایتان را می‌خوانم. چند وقت پیش که به بعضی‌ از این یادداشت‌های کوچک برخوردم، فکر کردم چه جالب!

داستان

چه‌قدر بعضی چیزها تکرار شده‌اند. هرکدام از این مربع‌ها چیزهایی‌اند که  فکر می‌کنم داستان‌هایتان از آن‌ها ساخته شده‌اند یا جایشان در داستان‌هایتان خالی است. از این به بعد هربار یکی از کاغذهایم را رو می‌کنم، بد نیست شما هم آن مربع را با یک گیره وصل کنید به بخش نویسنده‌ی ذهنتان.

* * *

سوژه‌های داستانی از دنیای واقعی سرچشمه می‌گیرند. حتی تخیلی‌ترین داستان‌ها هم ریشه‌شان به واقعیت برمی‌گردد؛ جایی که خوشی‌ها و ترس‌ها و آرزوهای ما به آن تعلق دارند و همین چیزهاست که شخصیت‌ها و گره‌های داستانی‌مان را می‌سازند.

حدس می‌زنم کسی که جهان داستانی‌اش را با دانستن این مسئله می‌سازد، از خواندن یک جمله در ابتدای داستان‌ها (کتاب یا فیلم) حالش گرفته می‌شود. «این داستان (یا فیلم) بر اساس یک ماجرای واقعی نوشته (یا ساخته) شده است.»

واقعاً چه لطفی دارد دانستن این‌که شخصیت‌های یک داستان واقعی‌اند؟ این موضوع قرار است چه کمکی به من کند؟ یعنی اگر هرکدام از شخصیت‌ها به کاری خارق‌العاده و غیرقابل‌باور که با فضای داستان جور در نمی‌آمد دست بزند،‌ من نتوانم یقه‌ی نویسنده را بگیرم؟ هیچ خواننده‌ی حرفه‌ای از چنین ترفندی خوشش نمی‌آید. در بهترین حالت آن جمله را که این داستان واقعی است ندیده می‌گیرد و در بدترین حالت با خودش فکر می‌کند که باز هم از این کارهای تکراری!

دوست دارم به اول برگردم،‌ جایی که از ریشه‌ی واقعی رویدادها و شخصیت‌های داستانی گفتم. بیش‌تر نویسنده‌ها می‌گویند باید در نگاه به دنیای اطرافمان چشم‌های تیزبین و گوش‌های شنوا داشته باشیم و حس‌های دیگرمان را هم تقویت کنیم تا هیچ‌چیز جالبی از دستمان درنرود. خوب که فکر کنید داستان‌های مورد علاقه‌تان برای این مورد علاقه‌تان شده‌اند که آن‌ها را باور کرده‌اید. این باور با نوشتن یک جمله در اول داستان اتفاق نمی‌افتد. خودتان کشف کنید که یک داستان را چرا باور کرده‌اید و کدام شخصیت‌ها در ذهنتان ماندگار شده‌اند؟

کد خبر 258389
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز