فارغ از نظر آل احمد راجع به طایفه نسوان، شاید بتوان حرف او را چنین تعبیر کرد که مترجم افزون بر شناخت کافی از زبان اولیه باید زبان مادری را نیز خوب بشناسد.
شاید همین عقیده بود که در گذشتههای نه چندان دور، مترجمان گاهی پا از گلیم فراتر مینهادند و بیش از نسخه اصلی، دستی بر قصه و رمان میبردند. این غیر از آن مترجمانی بود که به نام نویسندهای، خود داستان مینوشتند که البته هنوز هم چنین رسم ناجوانمردانهای کم و بیش هست، گرچه به لطف اینترنت و دنیای وب میشود در یک کلیک فهمید، فلان نویسنده، کدامین اثر را نوشته و چه کاری را مرتکب نشده است.
اما همین سرعت علاوه بر فرصت، تهدیدی شده که کابین و مهریه این زشترو یا لعبت را تعیین کند. اگر تا دیروز کتابی از نویسندهای بنام، با هزاران لطایفالحیل به دست مترجمی میرسید، تازه ابتدای یک ماجرای دور و دراز بود تا مترجم پس از کلی کلنجار و ترجمه، آن را به زیر تیغ بیرحم ویراستاری بسپارد که ناشر را مقبول افتد. اینجا بود که شناخت مترجم از زبان مادری بیش از زبان اصلی به کارش میآمد.
اما اکنون ناشری در میدان کم رونق رقابت موفق است که بتواند زودتر از دیگران کتابی که خواهان دارد به دست مشتری برساند. حالا به مدد انواع پستهای بینالمللی، ناشر نسخههای اولیه کتاب زبان اصلی را میگیرد و به سرعت برق و باد آن را به مترجم میسپارد، آن وقت این مترجم است که باید کشتی سرمایه ناشر را که از مدتی پیش ماشین چاپ را رزرو کرده و صحافی را آماده باش داده به سرمنزل مقصود برساند.
خواب وخوراک بر مترجم حرام میشود تا نسخه اولیه، نمونهخوانیهای ابتدایی را پشت سر بگذارد و تن به فیلم و زینک یا احیاناً ریسوگراف بسپارد.در این میان آنچه البته اهمیت خود را از دست میدهد، توجه به زیباشناختی ترجمه است، چرا که احیاناً ناشری دیگر با مترجمی دیگر در حال طی همین ماراتن است. این گونه میشود که در ترجمهها گاهی آنچنان غلطهای فاحش به چشم میآید که تصورش باورکردنی نیست.
افزون بر این، ناشر که پس از مدتها مگسپرانی لقمه دندانگیری نصیبش شده، نمیخواهد آن را با مترجم دندانگردی که به لطف اسم و رسمش توقع زیاده از حد دارد، تقسیم کند. پس بهترین راه، سپردن کار به مترجم یا احیاناً مترجمانی جوان و گمنام است که بپذیرند زیرنام پرطمطراق نویسنده اصلی، با فونت ریز نامشان بیاید. آنها نیز بیش از آن که دغدغه زبان مادری داشته باشند، دنبال کشف و شهود ترجمهاند و الخ.
این گونه میشود که قدر و قیمت این کابین، جایی دیگر رقم میخورد. حالا دیگر نه بحث زیبارویی مطرح است و نه وفا. بازگشت سرمایه است که حرف اول را میزند که ریش آن هم گرو سرعت است .