آنها او را تشویق میکنند که سکههایش را دفن کند و به آنها آب بدهد تا سکهها رشد کنند و زیاد شوند. پینوکیو که فریب حرفهای شخصیتهای منفی داستان را خورده، سکههایش را در زمین میکارد و منتظر میماند تا درخت سکهها رشد کند و او پولدار شود، غافل از اینکه گربهنره و روباهمکار، مخفیانه سکهها را از دل زمین بیرون کشیده و دزدیدهاند. این ماجرا گرچه یک داستان تخیلی است، اما حالا نه در عالم تخیل، که دارد در دنیای واقعی هم اتفاق میافتد.
آن هم نه یکبار، بلکه صدها و هزاران بار.داستان کلاهبرداریهای مردان آفریقایی با استفاده از دلارهای سیاه و کاغذهای سبز، فروش سکههای تقلبی و بیارزش توسط چوپانهای دروغگو به جای سکههای طلای واقعی و قدیمی، سودای پولدار شدن با فعالیت در شرکتهای هرمی و دهها ترفند مشابه دیگر که کلاهبرداران برای سرکیسه کردن طعمههایشان بهکار میبرند، همه، نمونههایی واقعی از داستان پینوکیو است که سالهاست در اطراف ما اتفاق میافتد و انگار قرار نیست پایانی داشته باشد.
شاید خیلیها وقتی چنین خبرهایی را در صفحه حوادث میخوانند، زیرلب میگویند: مگر میشود آدم فریب چنین کلاهبردارهایی را بخورد؟ اما همین افراد زمانی که دربرابر کلاهبرداران قرار میگیرند چنان غرق وعدههای فریبنده و رؤیایی آنها میشوند که بهراحتی دم به تله آنها میدهند و میشوند قربانی دیگر.در اینکه چطور کلاهبرداران نقشههایشان را به راحتی پیش میبرند و پشت سر هم قربانی میگیرند، 2نکته وجود دارد.
نکته اول اینکه، این دسته از کلاهبرداران اصلا آدمهایی معمولی نیستند. این افراد نقش خود را خوب بلدند. میدانند رگخواب طعمههایشان کجاست و سالها تمرین کردهاند تا بتوانند با چربزبانی و رو کردن چند شگرد حرفهای، اعتماد آنها را جلب کنند. پیگیری صدها پرونده کلاهبرداری در طول سالها فعالیت در حوزه حوادث، به من ثابت کرده که خیلی از کلاهبرداران آدمهایی هستند با ضریب هوشی بالا و فن سخنوری بیبدیل؛ کافی است مجذوب حرفهایشان شوی تا بیآنکه متوجه شوی، جیب و حسابت را خالی کنند و ناپدید شوند.
اما نکته دوم که پاشنه آشیل هر پرونده کلاهبرداری است، طمع فریبخوردگان است؛ کسانی که به تصور یک شبه راه صد ساله را رفتن و بدون زحمت پول روی پول گذاشتن، در دام کلاهبرداران میافتند و همه هستی و سرمایه خود را در اختیارشان قرار میدهند تا در چشم برهم زدنی پولشان چندین و چند برابر شود. اما در نهایت چنان از سوی کلاهبرداران نقرهداغ میشوند که چارهای نمیبینند جز شکایت کردن و کمک گرفتن از پلیس برای دستگیری آنها. بهخاطر داشته باشیم که اگر نسخه کلاهبرداران برای پولدار شدن افراد جواب میداد، خود آنها پیشتر از همه طعمههایشان بارشان را میبستند و دیگر برای پولدارشدن نیاز به شراکت با کسی نداشتند.