«توی یک اتوبوس نشسته بودم. انگار اتوبوس توریستی بود چون ته اتوبوس چند تا هندی هم نشسته بودند. اتوبوس داشت از توی یک دشت وسیع و سرسبز رد میشد.
انگار پیشترها، نزدیکیهای ارومیه اینجور جایی را دیده بودم. جز اتوبوس ما هیچ ماشین دیگری توی جاده نبود.
یکدفعه از تهدشت صدای «کمک! کمک!» آمد. راننده و چندتایی از مسافرها پیاده شدند تا ببینند چه خبر است. طول کشید و برنگشتند.
یکدفعه دشت شد پر از آدمهای جورواجور با ملیتهای مختلف. تا چشم کار میکرد آدم بود؛ هزار تا، 100 هزار تا، شاید بیشتر.
گروه گروه عین هم لباس پوشیده بودند. قیافههاشان از آسیای جنوبشرقی بود تا مراکشی. مثل مجسمه ایستاده بودند و هر کاری میکردم تکان نمیخوردند. انگار صحرای محشر بود...»
این جملهها نه تکههایی از سناریوی یک فیلم سوررئال هستند، نه جملاتی از یک داستان به سبک رئالیسم جادویی. این جملهها بخشی از یک خواب شبانهاند؛ خوابهایی که آنقدر دنیای عجیبی دارند که هنوز دانشمندان به درستی نمیدانند چرا شبانه به خانه ذهن ما سرک میکشند و البته گاهی شبیخون میزنند! اما همه نظریهپردازان خواب در یک نکته توافق دارند: خوابها یا با معنیاند یا بهدرد بخور؛ رؤیای بیهوده وجود ندارد.
یک توضیح ضروری: در زبان انگلیسی برای مفهوم خواب و خواب دیدن، واژههای کاملا مستقلی وجود دارد؛ sleep برای خواب (یعنی برعکس بیداری) و dream برای خواب دیده شده (یعنی تصاویری که ما در بعضی مواقع خاص در طول خوابیدن میبینیم).
در فارسی برای واژه dream، واژه درست و درمانی نداریم. بعضی ترجمهاش میکنند «خواب» که ممکن است با خواب به معنی نقطه مقابل بیداری اشتباه شود. بعضی میگویند «رؤیا» که ممکن است شامل رؤیاها و خیالات روزانه هم بشود؛ چیزی که انگلیسیها به آن میگویند daydream.
یکی از مترجمان هم از خودش خلاقیت نشان داده و گذاشته «خوابدیده» و احتمالا به این فکر نکرده که خوابدیده، هم معنی رؤیا را میدهد، هم معنی کسی که خوابی را دیده است. قضیه «گنگ خوابدیده» را که شنیدهاید؟
به هر حال اینها را گفتیم که بدانید منظور ما از رؤیا توی این مقاله، همان خوابهایی است که شبانه میبینیم، نه خیالبافیهای روزانه و منظورمان از خواب همان حالت بیشتر زیستشناختی است در مقابل بیداری. گاهی هم چنین نشده است و به جای رؤیا گفتهایم خواب؛ البته با فعل دیدن.
وقتی از رؤیا حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟
همین الان خیال یک عده را راحت کنیم. ما اینجا نمیخواهیم مثل روزنامههای زرد یا خالهخانباجیها چیزهایی را که توی رؤیا دیده میشود تکهتکه کنیم و یکییکی بگوییم چه معنیای دارند.
ما بیشتر، فرایند دیدن رؤیا مدنظرمان است و استفادههایی که میشود از آن کرد. این فرایندها را خیلی واضح در مصاحبههای خیالیای که با چند روانشناس و عصبشناس انجام دادهایم، میتوانید ببینید.
دیدن رؤیا یکی از حالتهای متفاوت هوشیاری است. به این خاطر میگوییم متفاوت که برخلاف دیدن فیلم یا خیالات روزانه، در هنگام دیدن رؤیا ما تصاویر و سکانسهای خیالی را موقتا یک واقعیت میدانیم.
اغلب مردم رؤیاهای خود را صبح روز بعد به یاد نمیآورند. حتی بعضی ادعا میکنند که اصلا خواب نمیبینند اما شواهد زیستشناختی نشان دادهاند که همه ما در یک مرحله خاص از خواب به نام REM(یعنی خواب با حرکات سریع چشم)، در حال تماشای رویاهایمان هستیم. با توجه به اینکه هیچ بنیبشری تا به حال یافت نشده است که خوابش این مرحله را نداشته باشد، هیچکسی هم وجود ندارد که رؤیا ندیده باشد.
احتمالا کسانی که میگویند دیشب رؤیا ندیدهاند، رویایشان خواسته یا ناخواسته از یادشان رفته است. برای اینکه رویاهایمان از پستوی حافظه بیرون نروند، کارهایی میشود کرد که در شمارة بعد مفصل میتوانید راجع به آنها بخوانید. غیر از اینها، رؤیاها واقعیتهای عجیب و غریب دیگری هم دارند که در بخش عجایب هفتگانه شرح دادهایم.
رؤیاها چه معنایی دارند؟
ما این سؤال را از چند روانشناس و عصبشناس اروپایی- که عمرشان را گذاشتهاند روی تحلیل علمی رؤیاهای مردم و البته گاهی رؤیاهای خودشان ـ پرسیدیم. حواستان باشد که یکی دوتایشان را برای این مصاحبه از گور کشیدیم بیرون!
فروید: ببین پسرم! من معتقدم ذهن ما یک بخش کوچک هشیار دارد که ما در هر لحظه به آن آگاهی داریم و یک بخش عظیم ناهشیار. رویاها شاهراه رسیدن به ناهشیاریاند. من خودم برای اینکه بفهمم در ناهشیارم چه میگذرد، سالهای سال هر روز صبح خوابم را یادداشت کردم و همه را با تحلیلشان گذاشتم توی یک کتاب به نام «رویا و تعبیر رویا» که سال 1900 چاپ شد (به یاد آن روزها پیپش را روشن میکند!).
من معتقدم به هر حال رؤیا هم یک سانسورچی دارد که نمیگذارد ما صریحا بفهمیم که ناخودآگاه از جانمان چه میخواهد. برای همین این چیزی که ما به یادمان میماند، محتوای اصلی و نهفته رؤیاها نیست. من کشف کردهام که سانسورچی رویاها ممکن است از ترفندهایی مثل «جابهجایی» استفاده کند.
یعنی شما مثلا یک نفر دیگر را در خواب ببینید اما در واقع منظور خودتانید. این ترفندها در بچههای زیر 4 سال تقریبا اصلا وجود ندارد؛ یعنی آنها ظاهر و باطن خوابشان یکی است و نیازی به تعبیر ندارد.
به هر حال من معتقدم که در خوابها، ما امیالی را میبینیم که قبلا سرکوبشان کردهایم اما هنوز ناخودآگاهمان آنها را طلب میکند. چیزهای دیگری هم میدانم که ترجیح میدهم نگویم چون سانسورش میکنید!
یونگ: چقدر خوشحالم که دارم با یک ایرانی مصاحبه میکنم. من شیفته فرهنگ و اسطورههای شما و کلا شرقیها هستم. بیایید از همین اسطورهها شروع کنیم.
من هم چیزهایی که استادم فروید گفت را کمابیش قبول دارم اما من فکر میکنم چیزهای مشترکی بین افراد یک قوم وجود دارد که در طول سالها به ناخودآگاه جمعیشان نفوذ کرده و در خوابهایشان هم نمود مییابد؛ چیزهایی که من به آنها میگویم «الگوها».
من در تحلیل خوابهای مراجعانم، مثل فروید از آنها میپرسیدم که شب قبل به چه چیزی فکر کردهاند و عناصر رویایشان آنها را یاد چه چیزهایی در زندگی واقعی میاندازد.
پس تحلیل خوابها یک فرایند دوطرفه است. کسی نمیتواند فقط با شنیدن خوابتان آنها را تعبیر کند. البته من معتقدم مهمترین رؤیاها، رؤیاهایی هستند که در طول سالیان زندگی مرتب تکرار میشوند.
اوانز: راستش من خیلی از معناهای نمادینی که فروید و یونگ به رؤیا میدهند را قبول ندارم. من معتقدم در طول خواب REM، مغز دارد اطلاعات روز گذشته را دوباره ساماندهی میکند.
وقتی که ما رؤیا میبینیم، موقتا از قسمتی از این پالایشگاه عجیب و غریب دیدن میکنیم و فکر میکنیم داریم واقعیت را میبینیم.
اما به خاطر اینکه مغز دارد انبوه وسیعی از اطلاعات را بازبینی و تنظیم میکند، رؤیا در نظرمان شگفتانگیز است.
من معتقدم با دقت به این رؤیاها ما میتوانیم ساز و کارهای ذهنمان را بهتر بشناسیم.
کریک و میچی سون: هیچ معنایی عزیزم! دقیقا هیچ معنایی! ما خیلی به چیزهای انتزاعیای که این روانشناسها میگویند اعتقاد نداریم. ما عصبشناس هستیم و به مغز مثل یک سختافزار رایانهای نگاه میکنیم. ما معتقدیم در طول رؤیا یک عالمه پیام در مغز جابهجا میشود تا پیامهای بیخود و الکی خود به خود حذف شوند و مغز حسابی تصفیه شود. در واقع چیزهایی که ما در خواب میبینیم پارازیتهای پیامهای عصبیاند و همان بهتر که صبح به یادشان نیاوریم!
عجایب هفتگانه رویا
1 میگویند انسان یعنی حیوانی که بیشتر رؤیا میبیند! دقایق مرحله REM (مرحلهای که ما طی آن رؤیا میبینیم) در انسان از همه حیوانات بیشتر است. در مورد حیوانات دیگر- با توجه به اینکه بندهخداها نمیتوانند رؤیایشان را تعریف کنند- آزمایشهایی انجام شده که در آنها امواج مغزی نشاندهنده خواب REM حیوانات، ثبت شده است.
نتیجه اینکه رکوردهای بعدی دیدن رؤیا را میمون، گربه، موش، گوسفند، خرگوش و لاکپشت دارند. انگار هر موجودی که مغز کاملتری دارد، بیشتر خواب میبیند.
2 در رؤیا به اندازه واقعیت وقت تلف میکنیم! مثلا روانشناسان خواب در دهه 60، با یک آزمایش عجیب و غریب و خلاقانه به واقعیت جالبی پی بردند. آنها آزمودنیهایشان را از خواب ناز مرحله REM، بیدار میکردند تا رویایشان را به جای تعریف کردن شفاهی، به شیوه پانتومیم بازی کنند. نتیجه این شد که در رؤیاها، رویدادها همانقدر طول میکشند که در زندگی واقعی.
3 گاهی میفهمیم که رؤیا میبینیم. بعضی مردم رؤیاهای روشن دارند؛ یعنی تصاویر رؤیا را با کیفیت دیویدی میبینند، ضمن اینکه این رؤیاها مثل رؤیاهای معمول چندان هم سوررئال نیستند.
بعضی افراد که رؤیاهای روشن دارند میتوانند دست به آزمایشهایی بزنند که در همان حالت رؤیا بفهمند دارند خواب میبینند. مثلا وسط یک رویای کسالتبار کاروری- که دارد دیالوگهای معمولی یک زن و شوهر را ردیف میکند- یکدفعه شما میتوانید داستان را آمریکای لاتینی کنید و به هوا بلند شوید. آنموقع در همان خواب به شما هم ثابت میشود که دارید رؤیا میبینید.
4 گاهی فکر میکنیم که بیداریم. البته قضیه به سادگی واقعیت سوم هم نیست. گاهی مغز آنقدر هوشمندانه گولتان میزند که شما فکر میکنید که بیدار شدهاید و روی تختخوابتان هستید اما در واقع دارید خواب بیدار شدن را میبینید! مثلا یکی از این بیکارهای اروپایی به نام «براون»، یکدفعه وسط رویایش متوجه شد که دارد خواب میبیند.
او برای اینکه حال الهه یونانی خوابها را بگیرد دست به کاری زد که ثابت کند بر حوادث رؤیا کنترل دارد. او همینجور بیهوا تاکسی صدا کرد. موقع پیادهشدن دست در جیبش کرد تا ببیند پول دارد کرایه بدهد یا قرار است توی عالم رؤیا جلوی راننده ضایع شود.
در همین موقع حس کرد که بیدار شده است و دید سکههایی از جیبش بیرون آمده و روی رختخواب پهن شده است. اما وقتی که واقعا بیدار شد متوجه شد که خواب رختخواب را دیده و از سکهها خبری نیست! خیلی پیچیده شد نه؟ بیخیال!
5 یک خواب میخواستم با زمینه نوک مدادی روشن! آزمایشها نشان داده است که میشود توی شکل رؤیا از پیش، یک دستکاریهای کلی کرد. 5 دانشمند اروپایی برای اینکه ببینند واقعا میشود رؤیاها را از پیش- لااقل تا حدی- کنترل کرد، دست به آزمایش جالبی زدند. آنها چند ساعت پیش از خواب، روی چشم آزمودنیهایشان عینک قرمز گذاشتند. جالب اینکه اکثر آن بنده خداهایی که توی آزمایش شرکت کردند، آن شب رویایی با زمینه قرمز دیدند.
6 خواب یک آدم مهربان را ببین. قبل از 5 دانشمند بالا، یک روانشناس دیگر به نام کارتاریت، خیلی صریح و جسورانه از کیسهای حیرتزدهاش یک درخواست عجیب و غریب کرد: «اول فکر کنید چه ویژگیهای شخصیتی در شماست که دوستش دارید؟ بعد یکی را انتخاب کنید و سعی کنید خوابش را ببینید». کیسها فکر کردند، خوابیدند و لااقل یک رؤیا دیدند که محتوای آن همان ویژگی شخصیتی بود.
7 خواب این چیزهایی را ببین که تلقین میکنم. قبل از کارتریت هم 2 دانشمند دیگر، اول گشتند آدمهایی که خیلی هیپنوتیزمپذیر بودند را گیر آوردند. بعد، قبل از خواب هیپنوتیزمشان کردند و یک سناریوی حسابی با جزئیات کامل بهشان تلقین کردند. بعد گفتند حالا بگیرید بخوابید. خیلیها همان تلقینها را با جزئیات در رؤیا دیدند و بعضی دیگر فقط داستانی را به خواب دیدند که موضوع کلیاش مثل سناریوی تلقین شده بود؛ مثلا جنایی!