«محمد» وسط حرفهای سعید گفت:«درست شبیه اروپا، یا همین روسیه.» همهشان، لیوانهای بزرگ چایی را گرفتند دستشان و نشستند اطراف محمد و او برای چندمین بار از سفر به روسیه و سوار شدنش به مترو تعریف کرد. سعید راه افتاد.
یکی از روزهای نیمه سال 1337، کسبه جمع شدند در حجره فرش فروشی پیرمرد و او همان طور که نوشتههای پسرش را نشانشان داد، حرفهای پسر را پس و پیش، کم و زیاد تکرار کرد.
همان روز صبح «محتشم الدوله» اعلام کرد که سورچی ببردش تا ماشینخانه (اکباتان فعلی) و گفت همان حدود بماند تا او برگردد. محتشمالدوله که تمام دیروز را کنار معلم از فرنگ برگشتهاش نشسته بود و بعد هربار گفتن او تکرار کرده بود «تراموا- واگن»،
میخواست سوار واگن 3کوپهای شود که 4-3اسب میکشیدش و از روی ریل رد میشد. تراموا تحفه ناصرالدینشاه از فرنگ بود که پیشنهاد احداث آن به دست «بارون ژولیوس دورتیر» سال1247 داده شده بود و تازه حدود 1273مردم میتوانستند با آن از ماشین خانه و میدان باغ شاه تا دروازه ری بروند. محتشمالدوله عصر خسته برگشت خانهاش.
ظهر هنگام یک بار واگن از ریل خارج شده بود و مسافرها و سورچی، دوباره برش گردانده بودند به مسیر. سالها بعد حوالی آذرماه سال 1307، خبر احداث خط «ترن برقی» در جاده تهران – شمیران، بین آدمها پیچید. مردم عادت کرده به واگن اسبی و شگفتزده از تماشای ماشین دودی، به روزی فکر میکردند که سوار ترن برقی از خیابان پهلوی(ولیعصر کنونی) بالا بروند تا تجریش و برسند به شمال شهر. هرچند خیالشان باطل بود.
همان سالها ریلها در خیابانهای لالهزار،ناصریه و چندتا از خیابانهای پر رفت و آمد شهر کشیده شد تا با همان تراموای اسبی که هنوز مردم اسمش را درست یاد نگرفته بودند، تردد کنند. اما ریلها بیثمر در زمین کاشته شد وچند سال بعد هم برداشته شد. تهرانیها بودند و همان واگن اسبی راه شاهعبدالعظیم، که مردها آخرهای هفته، دست زن و بچهشان را بگیرند و با قابلمه غذا بروند تراموا سواری و زیارت.
وعده مترو به تهرانیها
«موسی مهام» سال 1337تکیه زده بود به صندلی ریاست بلدیه که خبر پخش شد:«تهران صاحب مترو میشود.»
«مهندس کوروس» رئیس اداره راهنمایی و رانندگی تهران، در یکی از روزهای گرم شهریور آن سال ایستاده بود روبهروی دهها خبرنگار و برایشان تعریف کرده بود که قرار است چه اتفاق شگرفی در شهر بیفتد.
عکاسها تند و تند عکس گرفته بودند و از آقای رئیس در لباس نظامی و او هم سنگ تمام گذاشته بود در گرفتن ژستهای مختلف. مهندس گفته بود:«در عمق 25متری از سطح زمین، تونلی کنده میشود که واگنهای مترو، آنجا، از روی شبکه ریلی میگذرند. فقط امکان دارد گاهی مسیر از زیرخانهای باشد و یا مدخل و مخرجش از زیر یکی از منازل درآید.»
بعضی خبرنگارها نگران شده بودند برای خانههاشان که با هزار ماجرا خریده بودند و عدهای دیگر که مستاجر بودند، فکر کرده بودند، میرویم خانه دیگر و به هر حال، هر دو گروه خیلی زود، ذهن و فکرشان برگشته بود سمت حرفهای مهندس کوروس.
مهندس گفته بود و خبرنگاران یادداشت کرده بودند:«هر کیلومتر از مترو مبلغی حدود 25میلیون تومان هزینه دارد و البته عمق زیاد آبهای زیرزمینی در تهران که برای رسیدن به آنها، باید 150متری به زیرزمین رفت، به کاهش هزینه و سرعت کار کمک میکند.» اینجا شاید جزو نادر مواردی بود که همه خوشحال شده بودند که در تهران نمیشود سریع و راحت به آب زیرزمینی رسید.
خبر آنقدر خبرنگاران را ذوق زده کرد که تا ساعتی همه یادشان رفت بپرسند، خط مترو از کجا میگذرد و کی آماده است و...تا آخر یکی یادش آمد برای چه آمده و بعد همهمه شروع شد. مهندس سرش را بالا گرفت و اعلام کرد تا 6ماه دیگر، فقط 6ماه دیگر، 10کیلومتر از مترو ساخته خواهد شد.
مهندس گفت:«مسیرهای اول همان جاهای شلوغ و پررفتوآمد است. یعنی حدود25 کیلومتر از مسیر در خیابانهای استامبول، سعدی و ناصرخسرو ساخته میشود تا بعد.»فردا روزنامهها نوشتند که در ورودی مترو، اهرمی هست که وقتی مسافر ژتونی، پولی در آن بیندازد، کنار میرود و پله برقی چیست و پله برقی آن روز اتاقکی کوچک بود که داخلش میشدند و درش بسته میشد و میرفت بالا و بیشتر شبیه آسانسورهای امروز ما بود.
«سوفرتو» به کمک آمد
سال 1350 سرشماریها نشان میداد که جمعیت تهران روز به روز بیشتر میشود و در عین حال هم اتومبیلهای جدید وارد میشوند و راههای تهران پر شده بود از تصادف و فریاد و صدای بوقها.
بلدیهچی از اصفهان به تهران آمده بود و بر صندلی بلدیه تکیه زده بود. آن هم به سفارش زن محمدرضا پهلوی. همان کسی که خانههای حومهنشینان را ویران کرد و به همین خاطر آدم منفور بلدیه شد.
گروه مطالعات اقتصادی و اجتماعی – ترافیکی شروع کرد به تحقیق و مطالعه روی همین قضیه که با این رشد جمعیت و افزایش خودروها، آینده شهر چگونه خواهد شد و آخر سر باتوجه به پیشبینیهای جمعیتی و ترافیکی برای سال 1370، قرار شد «شرکت سوفرتو» فرانسه به کمک بیاید برای راهاندازی خطوط مترو.مثل همه ماجراهای آبادانی شهر، این هم مسکوت ماند تا 4سال بعد که مجلس قانون تاسیس راه آهن شهری و حومه(مترو) را تصویب و به دولت ابلاغ کرد. همان سال دو شرکت سوفرتو و RATP قرارداد بستند با ایران –تهران برای ساخت و سال 1356 کارشان را شروع کردند.
انقلاب از راه رسید
سال 59 ایران بعد از انقلاب اسلامی، درگیر جنگ بود. هر روز خبرهای جدید از راه میرسید. شهری را بمباران میکردند، جایی آدمها میمردند. مردها صف میکشیدند جلوی مساجد و ثبتنام میکردند برای رفتن به جبهه، زنها توی خانه «ختم انعام» میگرفتند برای سلامتی پسرهاشان که به جنگ رفته بودند.
انگار همه یادشان رفته بود که تیرماه 59، چندی قبل از شروع جنگ، شورای انقلاب لایحه داده برای اصلاح قانون تاسیس شرکت مترو. قضیه همان طور ماند تا اسفند سال 1360، خبر گوشه یکی از صفحات خبری روزنامهها چاپ شد. اما تهرانیها انگار، تنها خبرهای جنگ را میخواندند و شاید اصلاً برایشان بودن یا نبودن مترو مهم نبود. خبر این بود آن ماه هیات وزیران طرح مترو را در حالیکه 50درصد سازه مترو مسیرهای میرداماد، مصلی و همت ساخته شده بود، متوقف کرد.
خبرها همچنان از راه میرسید. گهگاه جایی چاپ میشد و بعضی میخواندند که قرار است برای راهاندازی شبکه زیرزمینی حمل و نقل عمومی چه کارهایی انجام شود. بگذریم...
اسفندسال 1378 از راه رسید. رئیس جمهور وقت«محمدخاتمی» با همراهانش دومین خط متروی شهری را افتتاح کرد. مسیر از صادقیه بود تا میدان امام خمینی.
تیرماه سال 1379 وقتی «مرتضی الویری» آمده بود که پنجاه و دومین بلدیهچی شهر باشد، مسئولیت شرکت مترو به صورت رسمی به شهرداری تهران انتقال یافت و شهرداری راسختر شد برای گسترش شبکه حمل ونقل و بازهم آرزوهای بزرگ آدمها برای تردد راحت در مسیرهای بدون ترافیک، در ذهنشان جان گرفت.
دو سال بعد اهالی کرج سوار بر مترو، اما از نوع روی زمینیاش مسیر کرج تهران را طی کردند تا اینطوری کرج هم شد بخشی از تهران که آدمهایش صبح زود، خوابآلود بنشینند روی صندلیهای مترو و عصری، آخرشبی، بازهم خسته و خوابآلود با آن به خانه بازگردند. سال78 با شروع فعالیت مترو، آدمها روبهروی در واگنها میایستادند و به هم تعارف میکردند. روزهای اول انگار مترو حرمتی داشت شبیه حرمت خانههای ایرانی.
حالا، اواسط سال 1386، 7سال بعد از افتتاح اولین مسیر مترو، آدمها میدوند روی پلههای برقی، همدیگر را کنار میزنند و بعد جمع میشوند روبهروی درها. در که باز میشود، عجول و عصبی میروند و میدوند تا روی صندلیها بنشینند و آنها که مجبورند بایستند، خشمگین خیره میشوند به برندهها که نشستهاند روی صندلیهای نه چندان راحت. آدمها بلندبلند، از تهویه خراب حرف میزنند و یا از خنکی واگن تعریف میکنند. دستفروشها راه میافتند بینشان و جنسها را نشان میدهند و شرکت مدام اطلاعیه میدهد که دستفروشی در مترو جرم است و...
ایستگاهها مدام شلوغتر میشود. تهرانیها، حتی آنها که ماشین شخصی دارند، سوارمترو میشوند و از سهمیهبندی بنزین حرف میزنند، شرکت اعلام میکند تا سال 1390، طول خطوط به 90کیلومتر خواهد رسید و «قالیباف» شهردار تهران از بهبود وضعیت حمل ونقل عمومی، خصوصاً مترو در صورت تامین اعتبار سخن میگوید.
سال 1386 وقتی تهران رتبه 19 را در بین کشورهای دارای مترو صاحب است، آدمهایش امید بستهاند به سخنان مدیران شهری و...