مجموع نظرات: ۰
یکشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۶ - ۰۸:۵۳
۰ نفر

حدیث نبی‌زاده: آن سال‌ها، سال‌های حیرت بود. انگشت به دهان ماندن، صبح از خانه خارج شدن و زل زدن به یک اتفاق یا وسیله تازه. اما «احمد میرزا» درشکه‌چی به خیالش هم نمی‌رسید چنین هیولای پر سر و صدای آهنی را وسط شهر ببیند.

مرد فرنگی‌‌مآب، دستکش به دست، وسیله دایره شکلی را گرفته و روی صندلی هیولا جا خوش کرده و این‌سو و آن‌سو می‌رفت.

 اسب درشکه احمدمیرزا از ترس شیهه کشید. احمد میرزا به زحمت آرامش کرد. پسرکی پا برهنه وسط معبر عمومی دور خودش  دوید. دکان‌دارها آمده و ردیف به تماشا ایستاده و زل زده بودند به مرد و آن وسیله که رویش سوار بود.

پشت سرش ردی از غبار بود. یکی از عابران کیف به دست که عینک قاب فلزی گرد به چشم زده بود و دیگران دکتر صدایش می‌کردند، گفت: «این اتول قرار است مسافر این طرف و آن طرف ببرد.»

 آدم‌های مات و حیران، شبیه بچه تنبل‌های کلاس نگاهش کردند و بعد خیلی زود چشم چرخاندند سمت آن چیزی که اسمش اتومبیل بود. سال 1304 که «بوذرجمهری» بلدیه‌چی اولین تاکسی را به تهران آورد، لابد هیچ‌کس به خیالش نمی‌رسید، روزی پایتخت پر شود از   2 میلیون و  500 هزار هیولای پر سر و صدا.

طهرانی‌ها ماشین دیده بودند و به آن می‌گفتند: «اتول». اما نه در تمام خیابان‌های شهر، بلکه تنها در خیابان‌های خاص و آن هم زیر پای خارجی‌ها. اصلاً حدود سال  1305، بلدیه طهران تعداد انواع ماشین‌ها را این‌طور  اعلام می‌کند که 432 اتول بزرگ و کوچک متعلق به فرنگی‌های ساکن تهران، 108 دستگاه جزء دارایی‌های سفارتخانه‌ها و 79  موتور و دوچرخه.

آن زمان هر وسیله‌ای که چرخ داشت و می‌شد رویش سوار شد و دیگر نیاز به قاطر و اسب نداشت، مهم بود، حتی دوچرخه.

دوچرخه‌سوارها یادگار روزی بودند که 2 پسربچه انگلیسی با شلوارهای تا سر زانوشان در میدان مشق آن روزها نمایش دوچرخه‌سواری داده بودند. بعدتر دوچرخه معضلی شد توی شهر، از بس که دوچرخه‌ران‌های ناشی با پیاده‌ها برخورد کردند و سر و دست شکست و آخر سر بلدیه اطلاعیه داد که آدم‌های  18 سال به بالا تنها در صورتی که گواهینامه  دوچرخه‌رانی داشته باشند و آن هم تنها در معابر خلوت می‌توانند سوار دوچرخه‌شان شوند و آن‌ها که بین 13 تا  18 سال سن‌شان است، تنها اگر مالک دوچرخه باشند، در کوچه‌های خلوت و یا حاشیه ‌شهر مجاز به سواری گرفتن از  این وسیله چرخدار محبوب هستند.

 زمانی که این قانون تصویب و اطلاعیه‌اش صادر شد مرداد ماه 1305 بود.اولین تاکسی وارد شده به شهر اما، فورد آمریکایی بود. از همان روز شوفرها محبوب شدند و منزلت پیدا کردند؛ آن‌قدر که زن‌ها آرزو کنند برای دختر دم بخت‌شان خواستگار شوفر بیاید تا بعد دخترهایشان توی هر جمع زنانه‌ای به دیگران فخر بفروشند که زن شوفر جماعت شده‌اند.

 مرداد ماه 1305 که تعداد ماشین‌ها زیاد شد و به همان ترتیب شکایت از شوفرهای ناشی، رئیس نظمیه به کمک بلدیه‌چی، مأمورانی با دستکش سفید و لباس آبی در اطراف شهر گذاشت که نظم بیشتر و تصادف‌ها کمتر شود.

اتول کرایه‌ای از لاله‌زار می‌رود

اواخر سال  1305 مردم برای  رسیدن به شمیران، سوار اتول   کرایه‌ای می‌شدند و شوفرها با سرعت حداکثر  40 کیلومتر  می‌راندند. آن‌ها از هر مسیر که دوست داشتند می‌رفتند و مسافرها عاصی می‌شدند از بس توی راه‌های مختلف، راه خودشان را گم کرده بودند.

همان موقع، زمان بوذرجمهری معروف، بلدیه اطلاعیه داد و شوفرها را وادار کرد مسیر رفت شمیران را از خیابان لاله‌زار بروند و مسیر برگشت را از علاءالدوله. از آن موقع تا وقتی که تدبیری هم برای مرگ و میرهای ناشی از تصادفات بیندیشد، روزها فاصله بود.

کمی بعد حدود آبان 1305 پایتخت، یک کمپانی دانمارکی را مسئول اتوبوس‌رانی شهر کرد و قرار شد فرنگی جماعت 7 خط راه بیندازد که در هر کدام 2 اتوبوس فعال باشد. کرایه این اتوبوس‌ها 8 شاهی برای یک مسیر بود.قبل‌تر از این وانتی‌هایی بودند که مسافران دو زانو پشت آن‌ها می‌نشستند و آن وسیله اتوبوس طهرانی‌ها محسوب می‌شد و کوچک و بزرگ به این وانت‌ها می‌گفتند: «لاری».

تابلوها به تهران آمدند

اردیبهشت ماه 1307، اداره کل تشکیلات نظمیه مملکتی و بلدیه خبر نصب تابلوهای مختلف مربوط به راهنمایی و رانندگی را در سطح شهر اعلام کرد و هنوز مدتی نگذشته بود که شوفرها جلوی شعبه تأمین عبور و مرور صف کشیدند تا دفترچه علایم را خریداری کنند و زبان این تابلوهای تازه به شهر آمده را بفهمند.

 بلدیه‌چی پایتخت همان سال خیابان‌ها را گسترش داد و شروع به آسفالت معابر نمود تا راه‌ها برای پذیرفتن ماشین‌های رنگ به رنگ که هر روز تعدادشان بیشتر می‌شد، آماده شوند. او 16 آذرماه 1307 ساخت مسیر ترن برقی راه تهران- شمیران را به کمک مهندسین آلمانی تبار آغاز کرد.

دست‌هایت را تکان بده!

مردم آن روز در دی ماه سال 1309 که دست‌های راننده‌ها را مدام در حرکت دیدند، به خنده افتادند. اما خیلی زود یاد گرفتند از دست چپ و راست‌شان چه زمانی کمک بگیرند و چه‌‌طور توی هوا تکان‌شان بدهند تا شوفرهای دیگر بفهمند که حالا قرار است صاحب دست‌ها چه کند، دور بزند، بایستد، پارک کند و دقیقاً از همان روزها شروع شد.

وقتی آدم‌ها 32 بند مقررات راهنمایی و رانندگی را از بر می‌کردند، به خیال شان رسید که می‌شود با طنین بوق رانندگی کرد و این فکر همان‌طور که بوده به ما رسیده، هنوز که هنوز است، این یک بوق قرار است معجزه کند.

 آن روزها البته نوای بوق باید تا فاصله 100 متری شنیده می‌شد. همان‌ دوره با همان قوانین 32 بندی، ماشین‌ها صاحب 5 پلاک شدند؛ نام کارخانه، آدرس مالک، نمره عقب، نمره جلو و پلاک مالیات.تصویب قوانین به همین جا ختم نشد. حدود 1308 وقتی تعداد اتول سوارهای شخصی شهر به 1522 نفر رسید، قوانین مربوط به عابران پیاده وضع شد.

براساس آن دستورات، پیاده‌ها حق نداشتند حین قدم زدن پا به خیابان بگذارند و در عین حال دوچرخه‌سوارها هم از سواری در پیاده‌روها منع شدند. بوذرجمهری بلدیه‌چی بشارت دهنده نظم در تهران آن روزها بود.  نظمی که به روش رضاخان در شهر جا باز می‌کرد و رنگی از خشونت قزاق‌ها را داشت.

 تهرانی که اتوبوس‌هایش از ابتدا تا انتهای مسیر 25 بار توقف می‌کردند و سرعت‌شان 20 کیلومتر بود. اواخر سال 1312، وقتی «سرتیپ قلی‌هوشمند» به جای بوذرجمهری بلدیه‌چی شهر شد، اعلام کرد محل عبور پیاده‌ها را از عرض خیابان به صورت مورب سنگ فرش کنند و عابران را موظف کرد تنها از همان مسیرها عبور کنند.

 بعد به سراغ اتوبوسران‌ها رفت و اعلام کرد که آن‌ها حین رانندگی نباید حرف بزنند و آئین‌نامه اتوبوس‌رانی به وسیله شهربانی تنظیم شد.

«قاسم‌خان صوراسرافیل» بلدیه‌چی تهران بین سال‌های 1317 تا 1319 اعلام کرد هر وسیله چرخ‌دار احتیاج به پلاک و چراغی دارد که حداقل تا فاصله 70 متری‌اش را روشن کند. اما اعتصاب اتوبوسران‌های شهر در یک سال بعد و در زمان محمد سجادی اتفاق افتاد. وقتی این بلدیه‌چی مالیات بسته بود به بنزین و بلیت و... اما بلدیه‌چی ایستاد که اتوبوسران‌ها نباید کرایه را اضافه کنند. شبیه امروز «قالیباف» بعد سهمیه‌بندی بنزین که اعلام کرد نباید کرایه تاکسی‌ها زیاد شود و البته نشد.

این همه سال

این همه سال گذشت. 57 شهردار تهران قوانین رنگارنگ وضع کردند و هرکس بنا به توان مدیریتی‌اش سعی کرد نظمی به شهر آشفته تهران بدهد. این اواخر با افزایش جمعیت، رشد نرخ بیکاری و گرانی، شوفری و مسافرکشی شد از آن شغل‌های دم دست که هر کسی به شکلی سعی کرد بخشی از مشکلات زندگی‌اش را با آن حل کند. خیابان‌‌ها زیاد شدند. شهردارها به فکر ساخت اتوبان و پل‌های غیر هم سطح و... افتادند تا جا باز کنند برای ماشین‌ها. کارخانه‌ها  تند و کند ماشین ساختند.

تعداد ماشین‌ها بیش از حجم خیابان‌ها و مصرف بنزین بیش از تولید تنها پالایشگاه ایران شد. شاید سال‌ها بعد، کسی در جایی در مورد این روزهای تهران چنین بنویسد: سال 86 بنزین سهمیه‌بندی شد.

 تعداد خودروهای شخصی در خیابان‌های خلوت  نشانی از تهران همیشگی نداشت و قالیباف- شهردار تهران- قول داد که کاستی وسایط حمل و نقل عمومی را با اضافه کردن 100 دستگاه اتوبوس و افزایش ساعت کاری‌شان حل کند.

بعد این همه سال از  ورود اولین ماشین به شهر هنوز ما تهرانی‌ها با دیدن هر ماشین جدید شگفت‌زده خیره می‌شویم به رنگ، شکل و... و آرزو می‌کنیم کاش مال ما بود.

کد خبر 25533

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز