چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۳ - ۰۶:۴۵
۰ نفر

زهرا کریمی: مصلای تهران در شب‌های‌ماه مبارک رمضان امسال از دهم تیر تا پنجم مرداد‌ماه هر شب از ساعت ۷ تا ۱۲، میزبان مراسم معنوی «شب‌های نورانی» است

مناجات

مراسمی که تنها محفلی برای انس با قرآن و عترت نیست بلکه همشهریان و خانواده‌های تهرانی را در مکانی معنوی گردهم جمع می‌کند تا در محضر قرآن و عترت بار دیگر درس همدلی و در کنار هم بودن را تجربه کنند.

جايي براي با هم بودن

وارد صحن اصلي مصلي كه مي‌شوم، حدودا يك ساعتي تا افطار زمان باقي مانده است. چند نفر در اطراف حوض بزرگي كه در وسط حياط مصلي قرار دارد، ايستاده‌اند.

جزء خواني قرآن در فضاي مصلي طنين‌انداز شده. عده زيادي در حال خواندن قرآن همراه با قاريان مراسم هستند. سمت چپ ايستگاه صلواتي را مي‌بيني كه هنوز كار خود را شروع نكرده و كمي آن‌سوتر نمايندگان چندين خيريه نشسته‌اند تا در اين شب‌هاي پرفضيلت‌ماه مبارك رمضان به پيگيري اجراي طرح اكرام ايتام بپردازند. در كنار آنها نيز نمايشگاه جانبي فروش محصولات فرهنگي مراسم شب‌هاي نوراني قرار دارد.

نمايشگاه هنوز شلوغ نشده و زن و شوهري به همراه فرزندشان به تماشاي اين نمايشگاه مشغول هستند. پسرك در يكي از غرفه‌ها لوح فشرده‌اي از داستان‌هاي قرآني را ديده است و به پدر اصرار مي‌كند كه همه آنها را برايش بخرد. مادر خانواده نيز مشغول تماشاي تابلوفرش‌هايي است كه سوره توحيد بر آن نوشته شده است. بالاخره پدر به خريد سي‌دي‌ها راضي مي‌شود و چندتايي را براي او مي‌خرد. پسرك با لبخندي فاتحانه از غرفه خارج مي‌شود و به همراه مادر و پدر به سمت غرفه‌هاي عفاف و حجاب مي‌رود.

كم‌كم صداي قرآن پيش از اذان شنيده مي‌شود. در حياط مصلي يك ايستگاه صلواتي افطاري داير است. يك بسته ساده افطاري شامل نان و پنير و خرما و باميه به روزه داران مي‌دهند. صف ايستگاه صلواتي هر لحظه طولاني‌تر مي‌شود، از هر خانواده يكي دونفري به اين صف مي‌پيوندند. آبخوري‌هاي مصلي نيز شروع به‌كار مي‌كنند. اطراف حوض بزرگ كه شايد تا 2ساعت پيش خلوت بود، الان با سفره‌هاي افطار خانواده‌هاي تهراني پر شده است. اگر بگويم ديگر جاي نشستن نيست، اغراق نكرده‌ام. همه فرش انداخته‌اند و بساط افطار را پهن كرده‌اند. يكي براي افطار‌ آش دارد و ديگري حليم يا شله‌زرد. چند خانواده مشغول گرم كردن غذاي خود روي پيك نيك هستند.

خانواده‌ها از سفره افطار خودشان به همسايه‌ها تعارف مي‌كنند؛ همسايه‌هايي كه روي فرش كناري مشغول غذاخوردن هستند و قرار است به اندازه همين چند دقيقه همسايه هم باشند.

در كنار يكي از خانواده‌ها مي‌نشينم. مادر و پدر و عروس و داماد و نوه‌ها همه به اينجا آمده‌اند. سفره افطاري ساده‌اي دارند ولي چيدمان رنگ آن، مثل همه سفره‌هاي افطاري آدم را مجذوب مي‌كند. مادر خانواده استكان‌ها را داخل سيني مي‌چيند و همه منتظرند تا اذان شنيده شود. پدر خانواده معلوم است كه از حضورش در اينجا احساس رضايت دارد و به مادر خانواده مي‌گويد:« دفعه بعد هماهنگ كنيم با بچه‌هاي برادرم بيايم اينجا.» پسر كوچك‌تر خانواده فلاسك را پر از آب‌جوش كرده و آن را به مادر مي‌دهد. پسر بزرگ‌تر با فرزندش كه نقاشي به‌دست است، به جمع آنها مي‌پيوندد. دخترك، قرآني كه از غرفه كودك نمايشگاه هديه گرفته به مادر مي‌دهد و مي‌گويد:«مامان، خانم مربي يه حديث يادم داد و گفت كه بايد به پدر و مادرتون احترام بزارين.»

اطراف حوض مصلي دختر بچه‌اي دست مادرش را گرفته و روي ديوارهاي حوض راه مي‌رود و هرازچندگاهي از خوشحالي جيغي مي‌كشد. زن و شوهر جواني هم در گوشه‌اي از حوض مشغول عكس انداختن از يكديگر هستند. دلشان مي‌خواهد عكس 2 نفره هم داشته باشند، از خانمي كه در حال عبور از آنجاست كمك مي‌گيرند. بعد از گرفتن عكس به سمت ايستگاه صلواتي مي‌روند. ديگر ثانيه‌هايي تا اذان باقي مانده است. نواي ‌الله‌اكبر كه طنين‌انداز مي‌شود، در آنسوي مصلي، درست در كنار محل برگزاري مراسم شب‌هاي نوراني، صفوف نماز جماعت برپا مي‌‌شود. عده زيادي هستند كه ترجيح مي‌دهند قبل از افطار نماز بخوانند و به همين‌خاطر صف‌هاي نماز جماعت هر لحظه شلوغ و شلوغ‌تر مي‌شود تا جايي كه به سختي جايي براي نماز خواندن پيدا مي‌كني. خانواده‌هايي هم كه در كنار سفره‌هايشان نشسته‌اند به يكديگر قبول باشد مي‌گويند و روزه‌هاي خود را باز مي‌كنند.

وقتي حركت عقربه‌هاي ساعت را فراموش مي‌كني!

بعد از افطار، نمايشگاه رونق مي‌گيرد. در نمايشگاه عفاف و حجاب تعداد زيادي غرفه با طرح و رنگ مختلف ديده مي‌شود. غرفه‌داران مشغول صحبت با يكديگرند. در ميان صحبت‌هايشان متوجه مي‌شوم از اينكه بخش عفاف و حجاب از نمايشگاه قرآن جدا شده است، ناراضي‌اند ولي از مكان بزرگي كه در اختيارشان قرار گرفته احساس رضايت دارند. طرح‌ها و مدل‌هاي مختلفي از چادر در اين نمايشگاه وجود دارد و تنوع بيش از حد آنها باعث مي‌شود تا حركت عقربه‌هاي ساعت را فراموش كني.

مدل چادرها با عنوان‌هايي چون ملي، لبناني، عربي، بحريني، كمري، عربي اصيل، شالدار، ساده، ملائكه و حسنا، بانوان زيادي را هرچند براي اندكي به تامل و ديدن دعوت مي‌كند. البته هنوز هم در كنار اين تنوع مدل‌ها، نمونه‌هايي به نمايش گذاشته مي‌شود كه نمي‌تواند مصداق واقعي حجاب باشد. در همين حين مي‌بينم كه خانم محجبه‌اي به يكي از فروشنده‌‌ها درباره چادرهايي كه تنگ است و حجاب مناسبي ندارد، گلايه مي‌كند.

در يكي از غرفه‌ها، دختري كه به‌گفته مادرش تازه به سن تكليف رسيده در حال انتخاب چادر است. اشتياقي كه در سركردن چادرها دارد باعث شده تا عده زيادي بايستند و براي مدتي او را نگاه كنند. او از اين ازدحام جمعيت كمي خجالت مي‌كشد. در آخر يكي از چادرها را با تأييد نظر مادر و پدرش انتخاب مي‌كند. دخترك چادري را كه خريده سرش مي‌كند و از غرفه بيرون مي‌آيد. مادربزرگ دخترك جلو مي‌آيد و او را مي‌بوسد.

در غرفه‌اي ديگر، روسري‌هايي با قيمت‌هاي نسبتا بالا عرضه مي‌شود و بعضي از بازديدكنندگان را متعجب و متحير مي‌كند. 2 دختر جوان در حال خريد ساق‌دست‌هايي همرنگ مانتوهايشان هستند و از چهره و لحن آنها پيداست كه از قيمت‌هاي نمايشگاه راضي‌اند. قواره‌هاي چادر مشكي هم با ميزان تخفيف قابل توجهي در اين نمايشگاه عرضه مي‌شوند.

كمي جلوتر در يكي از غرفه‌ها چندين زن در حال يادگرفتن برش و دوخت چادر توسط غرفه‌دار هستند. غرفه‌دار دارد در همين زمان كوتاه به آنها ياد مي‌دهد كه چگونه پارچه را براي دوختن چادر برش بزنند و آن را بدوزند. در اين ميان دختربچه‌اي مدام اصرار دارد كه مادرش او را بغل كند و مي‌گويد: «مامان من كه نمي‌تونم ياد بگيرم، بلندم كن تا منم ببينم اين خانمه داره چيكار مي‌كنه.»

به غرفه‌اي مي‌رسم كه عروس و داماد جواني در حال انتخاب چادر عروس هستند. اين چادرها، دوخته شده و آستين دارند. خانم جوان كه ظاهرا مدل چادر را پسنديده به همسرش مي‌گويد كه يكي از بستگانش براي روز عقد از همين چادرها خريده بود و خيلي هم پوشيده است. اما قيمت بالاي اين چادر شايد كمي باعث شد تا آقاي داماد به فكر فرو رود.

از غرفه كه خارج مي‌شوم به غرفه‌اي مي‌رسم كه انواع چادر نماز را در طرح‌هاي مختلف و با قيمت مناسب عرضه مي‌كند و با استقبال بسيار خوبي نيز مواجه است. اسم اين غرفه حلما است. تنوع طرح‌ها و قيمت مناسب باعث شده تا جمعيت زيادي در اين غرفه حضور پيدا كنند. پسرك تقريبا 3ساله‌اي انگار در ميان ازدحام جمعيت اين غرفه گم شده و مادرش كه مشغول خريد است يكباره با شنيدن صداي گريه پسرش به سوي او مي‌دود.

فكري براي دغدغه هميشگي خانواده‌ها

مرتب به تعداد بازديدكنندگان نمايشگاه اضافه مي‌شود و كم‌كم راه‌رفتن در نمايشگاه مشكل مي‌شود. دختر كوچكي كه به همراه مادرش مشغول بازديد از نمايشگاه است مدام به مادرش مي‌گويد كه حوصله‌اش سر رفته است. يكي از غرفه‌داران به اين زن جوان مي‌گويد كمي آنسوتر غرفه‌اي براي كودكان و نوجوانان وجود دارد. زن جوان پس از خريد چادر، دست دختر را مي‌گيرد و او را به غرفه كودكان مي‌سپارد. بچه‌ها مشغول بازي و سرگرمي در اين غرفه هستند. مربي اسم دختر را مي‌پرسد و يك طرح نقاشي رنگ نشده «ثنا»، شخصيت مورد علاقه دختران ايراني، به او مي‌دهد و مي‌گويد: «ببينم ريحانه خانم چه‌جوري اين نقاشي و رو رنگ مي‌كنه» مداد رنگي‌ها را هم به او مي‌دهد. مربي ديگري هم در آنسوي غرفه براي چندتا از نوجوانان داستان زندگي امام‌حسن(ع)‌ را تعريف مي‌كند و پسري از او سؤال مي‌كند كه چرا به امام‌حسن(ع) ‌لقب كريم داده‌اند. صداي مربي را مي‌شنوم كه با حوصله پاسخ او را مي‌دهد.

مربي ديگري به هر كودك يا نوجواني كه از غرفه خارج مي‌شود، يك قرآن كوچك و يك برچسب از شخصيت‌هاي كارتوني هديه مي‌دهد. بچه‌ها با اشتياق اين هديه را دريافت مي‌كنند و با خوشحالي آن را به خانواده‌هايشان نشان مي‌دهند. يك زن و شوهر درحالي‌كه كيسه‌هاي پر از خريد به‌دست دارند، به‌دنبال فرزندانشان به غرفه كودك و نوجوانان آمده‌اند. بچه‌ها آنها را به انتهاي سالن در امتداد غرفه‌هاي عفاف و حجاب مي‌كشانند. آنجا نمايشگاه كتاب كوچكي برپا شده است. پدر و مادر بيشتر كتاب‌هاي خانوادگي و تربيتي را ورق مي‌زنند. در اين ميان چند كتاب داستاني هم براي دختر و پسرشان مي‌خرند. در اين بخش بيش از 2هزار و 500 كتاب در حوزه‌هاي مختلف توسط100ناشر به فروش مي‌رسد. كتاب‌هايي چون آيه‌هاي زندگي، كيمياي وصال، مجموعه 5جلدي مادران، بچه‌هاي فلسطين، به مجنون گفتم زنده بمان و پايي كه جا ماند» از سري كتاب‌هاي عرفاني و دفاع‌مقدس است كه در اين نمايشگاه ديده مي‌شود.

در حوزه كودك و نوجوان نيز كتاب‌هايي چون داستان‌هايي از امام‌رضا(ع)، نماز باران، سيب‌هاي گاز زده، صياد و آهو، قرض عبدالله، كسي كه مي‌آيد و برخي كتب ديگر عرضه مي‌شود. كتاب‌هاي آيينه و آفتاب و آيه‌هاي زندگي نيز از جمله كتاب‌هاي حوزه خانوادگي در اين نمايشگاه است.

هرآنچه از اين سفره نوراني مي‌توان برداشت كرد!

سفره‌هاي افطاركه جمع مي‌شوند، خانواده‌ها براي شركت در مراسم مداحي و سخنراني به سمت محل موكت‌شده در انتهاي حياط مصلي مي‌روند. بعضي هم روي پله‌هاي مصلي نشسته‌اند. قاريان براي زن و مرد و پير و جواني كه در اين مراسم حضور دارند قرآن مي‌خوانند. پسربچه‌اي تقريبا 9ماهه در وسط قرائت قاريان سروصداي زيادي به پا مي‌كند. مادر از اين سر و صداي كودكش خجالت مي‌كشد و سريع بلند مي‌شود و پسر را به آنسوي مصلي مي‌برد. حاج‌مرتضي طاهري، مداح اهل‌بيت(ع) كه شروع به روضه و نوحه‌سرايي مي‌كند، پيرزني كه در كنارم نشسته قرآنش را مي‌بندد تا در ثواب گريه براي اهل‌بيت(ع) شريك باشد. در ميان جمعيت همان دخترك چادر به سر تازه به سن تكليف رسيده را مي‌بينم كه چادرش را مثل مادرش به روي صورتش انداخته است. فضاي مصلي براي دقايقي حزن‌آلود شده و چشمان كساني كه در اين مراسم معنوي حضور دارند، خيس مي‌شود. ريحانه نيز كنار مادرش نشسته و هرازچندگاهي به او نگاه مي‌كند و دستمالي از كيف صورتي‌اش درمي‌آورد و به مادر مي‌دهد.

خدا هر كسي را خواست هدايت مي‌كند

هر شب در انتهاي مراسم «شب‌هاي نوراني» حجت‌الاسلام عليرضا پناهيان سخناني را در باب هدايت انسان ارائه مي‌كند. از اينكه اگر در‌ماه مبارك رمضان به تلاوت قرآن بپردازيم و اگر قبل از قرائت قرآن به خداوند پناه ببريم و اگر با قرآن انس بگيريم، ادبيات ما درست مي‌شود.

آدم‌هاي زيادي را مي‌بينم كه كاغذ و خودكار درآورده و حرف‌هاي استاد پناهيان را يادداشت مي‌كنند. ايشان خطاب به حاضران مي‌گويد: آدم‌ها وقتي مي‌‌بينند خيلي استقلال دارند در برابر خداوند طغيان مي‌‌كنند. حتي خداوند به پيامبران هم قدرت خودش را مي‌‌فهماند. انسان بايد از مقام خداوند خوف داشته باشد نه از عذاب خداوند؛ اين خدا بايد يك جايگاهي داشته باشد. قرآن اين خوف را به ما مي‌دهد. خدا هر كسي را خواست هدايت مي‌كند چون او بهتر مي‌داند چه‌كسي هدايت مي‌پذيرد. انسان به اندازه پذيرش هدايت نقش دارد ولي اين نقش بسيار كمرنگ‌تر از نقش خداوند در هدايت است. انسان در سرنوشت خود اثر دارد ولي موجود ضعيفي است؛ مخصوصا در برابر پروردگار.

حجت‌الاسلام پناهيان مي‌گويد: در محضر امام‌صادق(ع) خيلي از فتنه‌هاي آخرالزمان مي‌گفتند. حضرت براي كسي كه خوف آخرالزمان، خيلي او را برداشته بود، پرده خيمه را بالا زد و از او سؤال كرد: اين چيست؟ جواب داد: اين نور آفتاب است. حضرت فرمودند: براي شيعيان ما در آخرالزمان به همين واضحي اوضاع مشخص است.

حاج آقا پناهيان با بيان اينكه خداوند بندگانش را با عوامل هدايت محاصره كرده است، خاطرنشان مي‌كند:‌ در دعاي ابوحمزه ثمالي مي‌فرمايد من به واسطه خود تو هدايت شدم و من از خودت، خودت را دريافت كردم و تو خودت من را به سوي خودت كشيدي. اولياي خدا هر چقدر كه سعي مي‌كنند نمي‌توانند از شرمندگي محبت خداوند دربيايند. تو خودت را به من معرفي كردي و وقتي من به‌دنبال دليل مي‌گشتم، تو خودت دليل آمدي. نخستين وسيله هدايت خود خداست. مرتبه اول هدايت اينگونه است كه انسان عظمت خدا را دريافت كند.

ساعت نزديك يك نيمه‌شب است و سخنراني حاج آقاي پناهيان به اتمام مي‌رسد. خانواده‌ها كم‌كم وسايل خود را جمع مي‌كنند. بعضي از بچه‌ها در آغوش پدر و مادرشان خوابيده‌اند. قطعا بيشتر اين خانواده‌ها با كوله‌باري پر از معنويت به منازل خود مي‌روند و خاطره اين حضور آسماني در يك شب نوراني، ذهنشان را تا مدت‌هاي زيادي درگير مي‌كند.

گلايه يك طراح چادر از زنان ايراني

سحر تلقاني، طراح لباس و مدير غرفه كيمياي سحر كه چادرهاي مجلسي با طرح‌هاي عربي عرضه مي‌كند، مي‌گويد: به‌دليل نياز جامعه به توليد و تنوع در رابطه با حجاب، وارد اين كار شدم و معتقدم با راه‌اندازي بنياد مد و لباس، تحول بزرگي در حوزه طراحي چادرصورت گرفته ولي متأسفانه ما توليد كننده‌اي نداريم كه از طراح حمايت و طرح را با قيمت مناسب در بازار عرضه كند. ما هرساله تنها مي‌توانيم در چنين نمايشگاه‌هايي به عرضه محصولات خود بپردازيم.

اين طراح چادرمي‌افزايد: قطعا زماني كه نمايشگاه قرآن و عفاف و حجاب در كنار هم قرار داشتند، مخاطبان زيادي داشتيم و شايد يكي از دلايلي كه باعث مي‌شد اين هيجانات را در نمايشگاه قرآن ببينيم بخش مربوط به نمايشگاه عفاف و حجاب بود؛ چراكه فروشگاه‌‌هاي زيادي در سطح شهر براي رسيدن خانم‌ها به متعلقات حجاب وجود ندارد. اين نمايشگاه‌ها فرصت خوبي براي آنهاست و نشان مي‌دهد برپايي چنين نمايشگاه‌هايي يك نياز است كه اهميت زيادي به آن داده نمي‌شود.

تلقاني كه يكي از آثارش برگزيده دومين جشنواره مد و لباس فجر است، ادامه مي‌دهد: متأسفانه زنان ايراني بيشتر به‌دنبال برندهاي خارجي هستند و وقتي من نمونه‌هاي چادري كه توليد ايران است را براي آنها عرضه مي‌كنم، مي‌گويند كه مثلا چادر اماراتي مي‌خواهند. اين براي من درد است درصورتي كه ما امروز در عرصه توليد لباس ايراني- اسلامي در جايگاه خوبي قرار داريم. اميدوارم روزي فرا برسد كه ما ديگر نگران اين نباشيم كه براي برپايي نمايشگاه‌‌ها و عرضه محصولاتمان چه‌كسي از ما حمايت مي‌كند و آيا اصلا نمايشگاه برگزار مي‌شود يا خير؟

 

کد خبر 266059

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دین و اندیشه

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha