مناسباتی که گفته میشود درصورت تداوم جهتگیریها، میتواند ماهیت راهبردی بهخود گرفته و دایره شمول آن بهتدریج دیگر قدرتهای منطقهای و جهانی مانند چین و هند را دربر گیرد.
چنين شرايطي ممكن است حتي زمينهساز شكلگيري يك بلوك جديد اقتصادي در جهان باشد؛ بلوكي كه درصورت فراهمشدن شرايط شكلگيري، قادر به تغيير مناسبات اقتصادي و سياسي جهان خواهد بود. در اين راستا اما عواملي وجود دارد كه بروز و ظهور اين شرايط و مناسبات را با چالش مواجه ميسازد كه عبارتند از:
1- مناسبات سياسي و اقتصادي ايران و روسيه از قدمت بالايي برخوردار است. اين مناسبات اگرچه در طول 2قرن گذشته پرنوسان بوده اما همواره روندي روبه رشد داشته منتها سرعت آن كند و تدريجي بوده و هيچگاه ماهيت استراتژيك و راهبردي بهخود نگرفته است. بنابراين بايد مناسبات ايران و روسيه را در چارچوب روابط عادي ارزيابي كرد. دليل اينكه 2كشور نتوانستهاند از گذشته دور تاكنون روابط خود را به سطح راهبردي ارتقا دهند نبود اعتماد دوجانبه بهخصوص از سوي ايرانيها، فقدان مزيتهاي اقتصادي و سياسي كه نقش تكميلي براي 2كشور داشته و همچنين تغييرات گسترده سياسي و ايدئولوژيك بوده كه هر دو كشور از اين تغييرات بزرگ بينصيب نبودهاند. شرايط كنوني كه با تحريمهاي غرب عليه روسيه ايجاد شده، فرصتي براي احياي مناسبات اقتصادي و سياسي روسيه و ايران است.
اين فرصت البته از نظر ايران ارزش بيشتري دارد چرا كه بهدنبال يافتن راهي براي دور زدن تحريم است و روسيه كه خود يكي از عوامل بروز تحريمهاي ايران در چارچوب قطعنامههاي شوراي امنيت است، حال كه خود مشمول تحريمهاي اقتصادي قرار گرفته، در تضعيف تحريمهاي ايران ميتواند نقشآفرين باشد. وزن اين فرصت اما براي روسها به اندازه ايران نيست. اگرچه پوتين در سالهاي اخير نگرش احياي امپراتوري روسيه را هدفگذاري كرده، تحقق اين هدف را در بريدن از غرب و بيتوجهي به فرصتهاي اقتصادي آن، دنبال نميكند. براي روسيه غرب و نظام سرمايهداري همچنان بهعنوان بستر اصلي قدرت اقتصادي مورد نظر است و روسها تلاش خواهند كرد چالشها و هزينههاي رابطه با غرب را كاهش دهند. البته در اين راستا از ابزارهاي اقتصادي خوبي مانند نفت و گاز هم بهرهمند هستند كه از آن براي چانهزني و اعمال فشار استفاده خواهند كرد.
2-عامل دوم در ناپايداري شرايط براي بروز و ظهور يك ائتلاف اقتصادي و سياسي بين ايران و روسيه، عدمتداوم سياستهاي تقابلي غرب عليه روسيه در گام نخست و ايران در مرحله بعدي است.اگرچه غرب از سياست تحريم و تقابل عليه 2كشور مذكور استفاده ميكند، از اجراي آن راضي نيست. براي غرب و آمريكا، فعال بودن 2بازيگر بزرگ سياسي و اقتصادي در عرصه بينالمللي اهميت فراواني دارد؛ هم از جنبه بهرهگيري از ظرفيتهاي اقتصادي و سياسي آنها و هم از جنبه نپرداختن هزينه تحريم اين كشورها. بدون ترديد غرب اگرچه مجبور به كاربست تحريمها شده اما بيش از آن بهدنبال يافتن راهي براي رفع تحريمهاست كه اين مسئله از مذاكرات با ايران مشخص است. در رابطه با روسيه نيز پيشبيني ميشود در آينده نزديك مذاكرات جدي براي رفع تحريمهاي اعمالي آغاز شود. در عين حال نبايد از اين واقعيت غافل ماند كه شكلگيري هرگونه ائتلافي بدون حضور بازيگران اروپايي و آمريكايي، مطلوب غرب نيست.
سلطه قواعد و سازوكارهاي نظام سرمايهداري امكان و اجازه شكلگيري آسان و كمهزينه ائتلافها و پيمانهاي اقتصادي و تجاري را خارج از دايره نظام سرمايهداري نميدهد. بنابراين با وجود تمايل جدي برخي بازيگران به بازي خارج از نظام سرمايهداري، شرايط اين بازي بهدليل بالابودن هزينههاي سياسي و اقتصادي فراهم نميشود يا اينكه در حد شعار و حرف باقي ميماند. به همين دليل است كه امروزه پيمانهايي مانند شانگهاي يا گروه بريكس كه قدرتهاي بزرگي مانند چين و روسيه در آن حضور دارند امكان قدرتنمايي در معادلات بينالمللي را ندارند.
در پايان اين نكته تأييد ميشود كه ايران بايد از هر فرصتي براي كاهش مخاطرات تحريم و پرداخت هزينه اقتصادي و سياسي آن استفاده كند. چالش اخير بين روسيه و غرب ازجمله اين فرصتهاست كه بايد از آن بهره جست اما اين فرصت نبايد بيش از حد بزرگنمايي شود. بايد پذيرفت كه جنس، نوع، ماهيت، كميت و كيفيت تحريمهاي اقتصادي ايران و روسيه كاملا با هم متفاوت است چرا كه عامل اعمال اين تحريمها متفاوت است. اين مسئله بايد مدنظر دولتمردان ايران قرار گيرد كه در اين مرحله همه تخممرغهاي خود را در سبد روسيه نگذارند و اميدوار نباشند كه ميتوانند همه معضلات خود را به پشتوانه روسيه برطرف كنند.
نظر شما