این دریاچه مساحتی حدود 400هزار کیلومتر مربع (کمی بیش از مساحت کشور آلمان) را در بر میگیرد. طی سالهای اخیر، دریای خزر مرکز توجه روز افزون دنیا قرار گرفته است. کاهش جهانی ذخایر نفت و گاز و به طور همزمان، افزایش بهای مشتقات هیدروکربنی، اهمیت این منطقه را که هنوز ظرفیت و رشد قابل توجهی برای اکتشاف نفت و گاز داراست، افزایش داده است.
به علاوه منطقه صاحب فرصتهای زیادی در زمینههای مختلف از جمله منابع زنده و مسیرهای حمل و نقل و همچنین اکوتوریسم است. این احتمال وجود دارد که تعاملات و دادوستدهای – البته پر مخاطره – جدید به افزایش داراییها بینجامد، اما سبب فشار بر جوامع روستایی سنتی و محیط زیست آنها نیز خواهد شد.
پروژههای بزرگ با پیامدهای بزرگ
در دهه1930، کشور شوروی یک سری پروژههای عمومی عملیاتی بزرگ را در تمام پهنه اتحاد جماهیر شوروی برای تسخیر و رام کردن طبیعت آغاز کرد. هدف آنها، تسهیل دسترسی به منابع و ارتقای بهرهوری صنعتی و کشاورزی به هر قیمتی بود.
به دنبال آن سدهای عظیم، کانالهای متعدد و سیستمهای آبیاری وسیع ساخته شدهاند. این زیربناهای عظیم، تأثیر چشمگیری بر اکوسیستمهای اطراف خود داشتند و اغلب زیانهای بلندمدتی را به آنها تحمیل کردند. دریای خزر از این روند مستثنی نیست، چنان که فعالیتهای انجام شده در پیرامون آن، تعادل این زیستبوم شکننده را به مخاطره انداخته است.
سدهای متعدد و نیروگاههای تولید برق آبی، رودخانههای بزرگ مرتبط با ولگا را قطعه قطعه کردهاند. این مسئله رژیم هیدرولوژیکی آنها را تغییر داده و موجب تغییرات در سطح آب دریا و شدت رسوبگذاری در دلتای ولگا و در دهانه آن شده است. این روند، دسترسی ماهیان خاویاری (استروژن) به محلهای تخمریزی را نیز مختل کرده است.
کانال 101 کیلومتری ولگا – دن که در سال 1925 افتتاح شد، دریای خزر را به دریاهای جهان پیوند میدهد. پس از مذاکرات، سیستمی شامل 15 دستور تدوین شده که متعاقب آن طی 50 سال گذشته صدها هزار کشتی نفت و مواد خام دریای خزر را به سراسر اتحاد جماهیر شوروی، بازارهای اروپا و ایالات متحده حمل کردهاند.
آذربایجان، در بخش پاییندستی و دهانه رود کورا با اقبال چندانی روبهرو نبود. توسعه سیستم آبیاری گسترده با وسعتی بیش از 100کیلومتر مربع، بدون حفاظت و رسیدگی برای سالهای متمادی رها شده و منجر به نابودی زمینهای کشاورزی و آلودگی بیشتر دریا از طریق سموم و آفتکشها و فلزات سنگین در سراسر خط ساحلی شد. به دلیل ساخت تسهیلات صنعتی عظیم در بالادست کورا – ارس نیز، وضعیت وخیمتر شد.
به این لیست باید سایر طرحها و تصمیمهای غیر واقعی را که هرگز تحقق نیافتند، اضافه کنیم؛ مانند پروژه انتقال آب از خزر یا رودهای اُب و ایرتیج به دریای آرال. این در حالی است که ترکمنستان برای گسترش کانال کارا – کام (ترکمنباشی فعلی) در حدود 300 کیلومتری بندرگاه ترکمنباشی (کراسنوودسک سابق) در حال برنامهریزی است. این کانال، در وضعیت بدی نگهداری شده است و برای راهاندازی آن کار و تلاش زیادی لازم است. این کانال، رود آمو- دریا را به منطقه غربی این کشور با مسافتی بیش از 130 کیلومتر مرتبط میکند.
تأثیرات اقدامات انسان
لکههای نفتی بزرگ بر سطح دریا و هزاران هکتار خاک آلوده شده از طریق نشت نفت از چاههای متروکه تنها بخشی از آلودگیهایی است که مردم حاشیه دریای خزر باید تحمل کنند. علاوه بر این، آلودگیهای مربوط به صنایع گوناگون به ویژه صنایع شیمیایی و معدنی، کشاورزی وسیع غیر دیمی و زبالههای خانگی نیز وجود دارند. این آلودگیها علاوه بر تأثیرات منفی مواد نفتی، اثراتی جدی بر رفاه بشر و حیات وحش منطقه دارند.
مهمترین مشکلات خزر
ولگا، اصلیترین رودخانهای است که به خزر میریزد و آب آلوده را از مکانهایی با فاصله 3500 کیلومتری به این دریاچه میآورد. حدود 45درصد از صنایع و 50درصد از کارخانجات تولیدات کشاورزی روسیه در منطقه وسیعی از آبریز این رودخانه قرار گرفتهاند. فاضلاب تصفیه نشده، در میان سایر آلایندهها، از مناطق شهری مسکو و مراکز صنعتی مانند اکاترینبورگ و پرم به شاخههای فرعی رود ولگا میریزد.
مواد زیادی که به صورت گلولای پشت سد نمیمانند یا در مصب رود ولگا تهنشین نمیشود، در نهایت به خزر میریزد، در دهانه رود کورا – ارس در شبه جزیره آبشرون وضعیت مشابهی به جهت افزایش آلودگی در اثر انباشت آن در مسیر گرجستان و ارمنستان دیده میشود. دو سوم پسماند تولیدات صنعتی آذربایجان و بیش از یک سوم زباله ناشی از جمعیت آن به این آلودگی افزوده میشود. تسهیلات تصفیه پساب که در مناطق اصلی شهر باکو و سومگائیت کار میکنند، به حدی نیستند که توان مواجهه با رشد سریع جمعیت را داشته باشند.
در مجموع، کیفیت هوا طی سالهای اخیر بهبود یافته است. چرا که تولیدات صنعتی از زمان سقوط نظام اقتصادی شوروی به طور عمده کاهش چشمگیری داشته است. اما افزایش نشر آلایندهها در اثر گسترش بخشهای نفت و گاز و تعداد وسائط نقلیه در شهرها، نه تنها بر سلامت مردم محلی مؤثر است، بلکه به تجمع گازهای گلخانهای در اتمسفر نیز کمک کرده و بر روند گرمایشی زمین تأثیرگذار است.
نوع و شدت آلودگی را باید از تحلیل اطلاعات و دادههای انتخابی به دست آورد. این اطلاعات نشانههایی از تجمع آلودگیها ارائه میدهند. برای مثال دادهها حاکی از این است که باقیمانده آفتکش د.د.ت در بافت ماهیها و فوکها به این نتیجه منجر شده که بهرغم توافق بینالمللی در مورد عدم استفاده از د.د.ت به خاطر خطرات آن برای حیوانات و بشریت، این ماده احتمالاً همچنان در منطقه مصرف میشود. ایران، قزاقستان و روسیه کنوانسیون آلایندههای آلی پایدار را امضا کردهاند و آذربایجان نیز به آن ملحق شده است.
این توافقنامه، توقف استفاده از مواد شیمیایی را که در بافتهای چربی جانداران – مانند د.د.ت– جذب و تجمیع میشوند و توان انتقال به نقاط دورتر را دارند، خواستار شده است.
استفاده از د.د.پت حتی به صورت محدود به طور قابل ملاحظهای معضلات جدیدی را افزایش میدهد: مواد استفاده نشده، بدون معیارهای ایمنی لازم ذخیره شدهاند، به علاوه این مواد خطرات بهداشتی و زیست محیطی فراوانی را به همراه دارند. تجمع آلودگی از تمامی این منابع مختلف، به خصوص با توجه به این واقعیت که چندین کشور در آن دخیل هستند مدیریت منطقه را به ویژه از لحاظ زیست محیطی با مشکل مواجه میکند.
اکوسیستمها تاوان اشتباهات را میپردازند
عملکرد صنعتی و عدم توجه به اثرات خارجی اقتصاد بازار تهاجمی، زندگی گیاهان و جانوران را در حاشیه دریای خزر به طور قابل توجهی به مخاطره انداخته است. تنزیل شدید منابع ماهی به واسطه صید بیش از حد، آلودگی و سایر عوامل وابسته به فعالیتهای انسانی از قبیل ورود گونههای بیگانه، تعادل اکوسیستمها را برهم میزند و تهدیدی برای سایر گونهها به حساب میآید.
با گشایش کانال ولگا- دن در 1925، عبور و مرور کشتیها از اقیانوسها به خزر امکانپذیر شد. به این ترتیب، ارتباط بین اکوسیستم یگانه و جدا افتاده دریای خزر و جهان خارج، اجتنابناپذیر بود. این ارتباط به ورود گونههای بیگانه متنوعی (که از گیاهان و جانوران بومی این زیستگاه نبودند) منجر شد.
تهدیدآمیزترین اتفاق برای اکوسیستم خزر، ورود شانهدار ژلهای از آمریکای شمالی بود. این گونه به طور اتفاقی از طریق آب توازن تانکرهای نفتی به خزر آورده شد. شانهدار که مصرفکننده حریص زئوپلانکتونها و لارو ماهیهاست، اولین بار در اوایل دهه 1980 به دریای سیاه وارد و سبب تغییر کل اکوسیستم آن شد و در از بین رفتن بیش از 24 محل اصلی ماهیگیری مؤثر بود.
همچنین شانهدار از آنجا به دریاهای آزوف، مرمره و اژه و در نهایت به خزر هجوم آورد. این موجود به خوبی با اکوسیستم (به لحاظ شوری، دما و گستره غذایی) سازش یافته است و سریعتر از گونههای بومی تولیدمثل میکند. از آنجا که غذای این موجود با گونههای بومی مشترک است، تأثیر شدیدی بر تعداد آنها داشته و باعث به هم خوردن کل زنجیره غذایی شده است.
صنعت ماهیگیری تجاری به علت کاهش کیلکا و سایر گونههای ارزشمند و مؤثر در معاش بشر، منابع غذایی فوک خزر و جمعیت ماهیان خاویاری تحت تأثیر قرار گرفته است. مطالعات نشان میدهد بین سالهای 2001 – 1998، صید کیلکا توسط ماهیگیران ایرانی تقریباً 50درصد کاهش داشته و حداقل ضرری را معادل 20 میلیون دلار در هر سال نشان میدهد.
مبارزه با این مهاجم وظیفهای دشوار است. ورود یک گونه بیگانه دیگر که دشمن طبیعی این تازه وارد است، فقط ممکن است مشکل را به تأخیر اندازد یا آن را به مسیر دیگری هدایت نماید. با وجود آنکه تجربه سایر قسمتهای جهان نشان میدهد گونههای بیگانه در بلندمدت موفق نیستند، اما تعداد کمی از گونهها در طول زمان بر محیطزیست جدید خود غلبه کردهاند.