سه‌شنبه ۹ مرداد ۱۳۸۶ - ۲۲:۴۹
۰ نفر

حسن پارسایی: وقتی گذشته بدون هیچ انعطافی برحال سایه می‌اندازد (و زندگی را تا مرز پوچی و عارضه‌مندی پیش می‌برد) آیا آینده‌ای روشن، در حد یک احتمال بر این زندگی مترتب خواهد بود یا اساسا این نوع زندگی هیچ راه و روزنه روشنگرانه‌ای به آینده ندارد؟

نمایش «لبخند باشکوه  آقای گیل» به کارگردانی «هادی مرزبان» بر آن است تا این موقعیت «گرداب گونه» را به نمایش بگذارد و جوابی نیز به سؤال مورد نظر بدهد.متن نمایش «لبخند باشکوه آقای گیل» با رویکردی کثرت‌گرا به موقعیت افراد یک خانواده اشرافی فئودال می‌پردازد که آخرین روزهای دوران خویش را می‌گذرانند.

این اثر از لحاظ تماتیک علاوه بر وجوه اجتماعی و طبقاتی، بن‌مایه‌های فلسفی هم دارد. نویسنده نمایشنامه در کنار پردازش به حوادث درونی به اتفاقات بیرون از صحنه هم می‌پردازد و در کل موفق می‌شود جامعیت موضوع را به زبان نمایش، نشانه و تمثیل و نماد، بی‌آنکه خدشه‌ای به سبک رئالیستی اثر وارد آید، به تماشاگر انتقال دهد.

حوادث این نمایش گرچه برای پرسوناژهای آن تراژیک هستند، اما برای تماشاگران ناظر بر این رویدادها به هیچ وجه تراژیک محسوب نمی‌شوند، زیرا ما به ازاء‌های بالنده‌ای که در تقابل با موانع معینی قرار بگیرند و نهایتا به نابودی و از دست رفتگی بینجامند، در آنها وجود ندارد.


عارضه‌مندی پرسوناژ «گیلانتاج» هم نتیجه یک حادثه است و ماحصل هیچ کشمکش تراژیکی نیست. آنچه در این نمایش رخ می‌دهد برخاسته از ضرورت‌های تاریخی، اجتماعی و اقتضای خود پرسوناژها، طرز فکر، عادات و شیوه زندگی آنهاست.

از طرفی، نمایش ملودرام هم نیست، زیرا وضعیت‌ها و انگیزش‌های عاطفی شخصیت‌ها به خاطر رسیدن به یک دستمایه یا شرایط عاطفی قوی‌تر و مهمتر که برای آنها غایت‌مند باشد، حادث نمی‌شوند.

نمایش «لبخند باشکوه آقای گیل» یک درام پوچگرا است که در بطن متناقض حوادث آن و نیز بنا به شرایط بسیار از هنجار در رفته پرسوناژهایش، رگه‌های کمیکی هم وجود دارد. با آنکه وجه داستانی بر موقعیت مورد نظر نمایشنامه ‌نویس  غالب است، اما به دلیل استفاده هنرمندانه از عناصر دراماتیک و تمثیلی کاملاً شاکله و شاخصه‌های نمایشی را به لحاظ ساختاری دارد و در این رابطه منسجم‌تر و دراماتیک‌تر از «ملودی شهر بارانی»‌است که قبلا آن هم توسط «هادی مرزبان» به اجرا درآمد.

 این اثر به لحاظ ساختاری و مخصوصا به دلیل استفاده از عناصر جنبی که برون‌نمایی درونمایه متن را به شکل غیرمستقیم به تمثیل و نماد درمی‌آورد، به جهاتی ما را یاد آثار بزرگی همچون «مرغ دریایی» اثر آنتوان چخوف و «مرغابی وحشی» هنریک ایبسن که در آنها از هر کدام از این دو پرنده استفاده نمادین و تمثیلی شده و نیز دو نمایشنامه «باغ‌وحش شیشه‌ای» و «شب ایگوانا» اثر «تنسی ویلیامز» هم می‌اندازد که در آنها به طور جنبی از باغ وحش شیشه‌ای و شب  ایگوانا همان کاربری نمادین و دراماتیک مورد نظر بوده است. در نمایش «لبخند باشکوه آقای گیل» هم «خرگوش سفید مرده» از چنین کاربری دراماتیکی برخوردار است.

بیان نیز اغلب کاربری نشانه‌ای دارد و نویسنده  در مواردی از شعر «فروغ فرخزاد» هم بهره می‌گیرد. باید اذعان داشت که دیالوگهای متن بسیار نمایشی و اساسا خاص نمایشنامه‌اند: «باران چه صدای عجیبی دارد. نمی‌دونم چرا دلم شور می‌زند. همیشه قبل از آنکه فکر کنی اتفاق می‌افتد»، «با یک طرف صورتت می‌خندی و با طرف دیگر گریه می‌کنی»، «گاهی یک زخم کوچولو، حتی یک لکه، می‌تواند اسباب دردسر بشه» و....

در اجرای این نمایش طراحی صحنه به دلیل آنکه بر سر تماشاگر سنگینی می‌کند و خانه بورژوایی یک ارباب را به نمایش می‌گذارد، مقبولیت نسبی دارد، اما چون این ارباب، خاندان دورانش در مرحله سررسیدگی و اضمحلال هستند، دکور بسیار تر و تمیز و مجلل آن وجوه دراماتیک محتوای اثر را کاملا القا نمی‌کند.

 اگر از رنگ‌های روشن، دیوارهای تمیز، دکور تازه و لوستر و مبلمان نو کمتر استفاده می‌شد و فضای خانه تا اندازه‌ای رنگ و رو رفته جلوه می‌کرد با درونمایه اثر همخوانی کامل داشت.
موسیقی نمایش تاثیرگذار نیست و فقط به عنوان یک عامل همراه به کار گرفته شده است. طراحی نور که توسط «مجید ناخدا» انجام شده کاربری دراماتیک دارد، اما در حد ظرفیت تمام نمایش نیست. طراحی لباس با حال و هوای نمایش جور است و «بهیه خوشنویسان» لباس پرسوناژها را خوب طراحی کرده، ولی متاسفانه به لباس رعیت‌های بیچاره‌ای که پشت در خانه ملتمسانه منتظرند، بی‌اعتنا بوده است.

بازی درخشان و به یادماندنی «بهزاد فراهانی» که بسیار کنش‌مند و محوری است، نقش تعیین‌کننده‌ای در نمایش دارد. لازم است به بازی خوب و باورپذیر «فرزانه کابلی» و بازی متناسب با نقش «مهرخ افضلی»‌هم اشاره کرد. اما چهره‌آرایی او با توجه به آنکه چندین فرزند بزرگ دارد چندان مناسب نیست و او را جوانتر نشان می‌دهد.

 بازی این سه بازیگر که به دلیل اغراق‌آمیز بودنش «امپرسیونیستی»‌است با نوع عادات، خلقیات و تفکرات پرسوناژی که نقش‌اش را بازی می‌کنند، همخوانی کامل دارد. «سعید نیک‌پور» نیز در حد و تعریف نقش‌اش بازی قابل قبولی ارائه می‌دهد.

میزانسن‌های نمایش را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: اول میزانسن‌هایی که برآیند وضعیت رئالیستی خود خانواده است و مابه‌ازاء‌های نشانه‌ای و دراماتیک ندارند، بلکه صرفا خط روایی حوادث نمایش را پیش می‌برند. دوم، میزانسن‌هایی که کاربری نشانه‌ای پیدا کرده‌اند و مفاهیم درون متنی را برون‌نمایی و دراماتیزه نموده‌اند.

استفاده نمادین از «عصا» و تکیه زیاد بر آن، اشاره به «خرگوش»   سفید که تمثیلی از دختر خدمتکار است، کاربری «دو شاخه گل» که هنگام اشاره به این دختر و برادرش دست به دست می‌شود، ارائه «عروسک ناقص» که کنایه‌ای نمایشی از تولد عارضه‌مند «مهرانگیز» است و کاربری معنادار «صندلی راحتی» و به حرکت درآوردن آن، بیانگر کوشش‌های نسبی کارگردان برای نشان دادن برخی مفاهیم ضمنی است.

کار «هادی مرزبان» را در مقام کارگردان نه در حد ویژگی‌های بالای نمایشنامه، بلکه با تعریف یک اجرای متوسط می‌توان ارزیابی کرد که در آن بازی بازیگران بسیار شاخص‌تر از سایر وجوه کارگردانی است؛ در حالی که در یک اجرای درخشان معمولا طراحی دقیق (نه صرفا جلوه‌مند) و مخصوصا میزانسن‌ها هرگز تحت‌الشعاع بازی بازیگران قرار نمی‌گیرند و وجوه معنادار و شاخص خود را در همه حال حفظ و مابه‌ازائی می‌شوند افزون بر بازی خوب بازیگران.

نمایش «لبخند باشکوه آقای گیل» به کارگردانی «هادی مرزبان» از لحاظ محتوایی بیانگر عارضه‌مندی‌ها و ضمنا ذهنیت‌های به جا مانده یک دوران مشخص تاریخی است که وضعیت طبقاتی جامعه را به گونه‌ای رئالیستی نشان می‌دهد؛ می‌توان این عارضه‌مندی‌ها را «ازدحام فردیت» معنا کرد، چون همه پرسوناژها برای هم ظرفیت محدودی دارند که به دلیل پارادوکس‌گونگی‌اش لاجرم به اضمحلال، تباه‌شدگی و پوچی و بی‌معنایی آنان می‌انجامد؛ جسم بیمار «گیل»، روان پرشیده «گیلانتاج» و ذهنیت شخصیت نامتعادل بقیه اعضای خانواده واقعه‌های عارض شده از موقعیت «گرداب‌گونه» نمایش «لبخند باشکوه آقای گیل» هستند.

در این نمایش ذهنیات و تفکرات نیز به صورت واگویه‌ها و دیالوگهای مستقل در قالب یکی از صداهای نمایش مطرح شده‌اند که در اجرا تشخص نسبی به نمایش داده است.
نمایش «لبخند باشکوه آقای گیل» به کارگردانی «هادی مرزبان» به دلیل ارزش‌های غیرقابل تردید متن و رویکرد کثرت‌گرای «اکبر رادی» که به زبان و بیان نمایشی و نشانه‌ای جلوه کرده است و اجرای نسبتا دلنشین خود نمایش، تماشاگر را به تعمق و تفکر وامی‌دارد و دیدنی است.

کد خبر 27843

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز