در آن زمان از پهن گاو به عنوان سوخت برای روشن کردن آتش استفاده میکردیم. حالا هم همین کار را میکنیم. برای ما هیچ چیز تغییر نکرده است.
او یکی از میلیونها نفری است که 60 سال پیش از شرق خلیج بنگال به غرب آن فرار کردند و به کمپی رفتند که اکنون هم بعد از 6 دهه همچنان به عنوان پناهجو در آن ساکن هستند.
آنها از همان ابتدای ورود به پناهگاه مکان و تکه زمینی که به هر یک تعلق داشت را با سنگ ریزه مشخص کردند. این سنگ ریزهها هنوز هم وجود دارد و همچون دیوارهای نامرئی حریم خانههای آنها را مشخص میکند.
کاجال هنگام ورود به این کمپ 20 سال داشت و حالا پیرمردی 85 ساله است. او عضوی از جامعهای است که تاریخ آنها را فراموش کرده است. او اکنون 60 سال است که به همراه 7 هزار نفر دیگر در اردوگاه کوپرز در خاک هند زندگی میکند.
آوارگان هندی در زمان جنگ بر سر جدایی هند و پاکستان و بنگلادش از پاکستان شرقی یا همان بنگلادش امروز گریختند. برای اکثر آنها هند به یک رویا شبیه بود و امیدوار بودند که در خاک هند زندگی راحتی داشته باشند. کاجال در هنگام شروع جنگ 15 سال داشت.
او به همراه خانوادهاش تکه زمینی در نزدیکی داکا داشتند. اما به خاطر هندو بودن پدر و مادر او، آنها بسیار تهدید میشدند. به همین دلیل از خانه خود گریختند و به امید زندگی جدید و داشتن زمین و خانه به خاک هند رفتند.
اما از همان ابتدا در پناهگاهی جای داده شدند و حال بعداز 60 سال نه هویتی دارند و نه سرپناهی. پدر و مادر او در همین اردوگاه مردند و او نیز در همین جا منتظر مرگ است. فرزندان این خانوادهها نه آموزش مناسب دارند و نه امکانات رفاهی.
ویسکا داس 84 ساله یکی دیگر از همین پناهجویان است که در کنار نوههایش و در حالی که کور شده میگوید: ما در سال 1947 از داکا به هند آمدیم. خانه ما سوخته بود و زمینهایمان را هم توقیف کرده بودند. من تازه ازدواج کرده بودم و با همان لباس ساری عروسی از خلیج بنگال گذشتم.
هزاران نفر با قایق مشغول فرار بودند. دهها نفر در مسیر به آب افتادند و جان خود را از دست دادند. همسر این زن در سال 1984 در همین اردوگاه از دنیا رفت و او با کار سخت فرزندانش را بزرگ کرده است.
اردوگاه کوپرز قدیمیترین و ناشناختهترین اردوگاه پناهندگان در شبه قاره هند است، اما مقامات دولت بنگال غربی در هند به دلیل مشغول شدن به کار توسعه صنعتی این اردوگاه را کاملاً فراموش کردهاند.
خودهندیها همنمی دانند
چنین اردوگاه متروک و پرجمعیتی در 200 کیلومتری شمال شهر جوی قرار دارد. این اردوگاه یادآور بزرگترین جا به جایی مردم در طول تاریخ است.
این جابهجایی در نیمه شب 14 آگوست 1947 روی داد. هند تحت استعمار انگلیس صحنه درگیریهای شدید قومی و مذهبی بود و در آستانه تجزیه قرار داشت.
حزب مسلم لیگ که نگران به حاشیه رانده شدن در تحولات پر شتاب استقلال هند بود بیشترین فشار را برای این تجزیه وارد میکرد. از سوی دیگر بسیاری به محمد علی جناح دبیر مسلم لیگ درباره احتمال وقوع خونریزی و کشتار هشدار میدادند.
هم حزب سکولار کنگره هند و هم شخص گاندی با این اتفاق مخالف بودند. گاندی تاکید داشت که مسلمانان و هندوها باید در کنار هم همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند.
اما درگیریهای خیابانی واقعیت دیگری را نشان میداد. سرانجام توافق شد تا تحت نظارت انگلیس و بر اساس مرزبندی انگلیسیها هند به دو بخش تقسیم شود.
در نتیجه بیش از 10 میلیون مهاجر به وجود آمد، یک دسته هندوهایی که از پاکستان میگریختند و گروه دیگر مسلمانانی که هند را ترک میکردند. بیش از یک میلیون نفر از هر دو طرف قربانی درگیریهای قومی شدند. عدهای هم توسط دولت اعدام شدند که این را باید نسلکشی پنهان شبه قاره نامید.
در 14 آگوست آن سال پاکستان تشکیل کشور مستقل خود را جشن گرفت و هند هم برای استقلال خود از انگلیس شادمانی کرد. برای نسل قدیمیتر مردم شبه قاره مانند کاجال، وقایع سال 1946 و 1947 اتفاقاتی فراموش نشدنی هستند.
در آن سالها بود که هزاران نفر خانه و زندگی و آینده خود را از دست دادند. برای این مردم ،زمان در همان موقع متوقف شد. رنج این مردم به آن روزها محدود نشد بلکه تا 60 سال بعد و تا همین حالا هم ادامه دارد.
شاید برای بسیاری قابل باور نباشد که چطور آوارگانی از 60 سال پیش تا حالا میتوانند وجود داشته باشند و هنوز هم آواره باشند و در اردوگاه زندگی کنند. اما این دردناکترین حقیقت تاریخ هند است.
دنیا که مدت کوتاهی بعد از جنگ جهانی دوم و فجایع کمنظیر آن شاهد خونریزیهای تجزیه هند بود، شاید خیلی زود این فجایع را فراموش کرد چون حافظه تاریخی آن دیگر فضای زیادی برای به خاطر سپردن این فجایع نداشت. اما در داخل هند چنین نبوده و نیست و هنوز بسیاری در انتظار اجرای عدالت درباره اتفاقات آن روزها هستند.
آوارگان اردوگاه کوپرز هنوز با جیرهای که دولت در اختیارشان میگذارد زندگی میکنند و برای گرفتن هویت و ملیت هندی خود باید با چنگ و دندان مبارزه کنند. حتی کسانی که در همین اردوگاه به دنیا آمدهاند هنوز ملیت هندی ندارند. اکثر این آوارگان در 6 دهه گذشته بدون هویت و ملیت بودهاند.
بسیاری از آنها حتی میترسند پایشان را از در اردوگاه بیرون بگذارند چون پلیس هند ممکن است آنها را اخراج کند.
مردم شهرهای بنگال و پنجاب هند هم رنج این تحولات را بسیار کشیدهاند. در اثر جداشدن هند و پاکستان، هندوهای غرب پنجاب مجبور به مهاجرت به هند و مسلمانان شرق مجبور به نقل مکان به پاکستان شدند.
این وضعیت در پنجاب یک بار اتفاق افتاد اما در بنگال هنوز هم ادامه دارد. درون اردوگاه کوپرز با گذشت این همه سال اکنون به یک شهرک شبیه شده است. این اردوگاه برای خود بازار، یک درمانگاه کوچک و 2مدرسه تقریباً صحرایی دارد.
فرزندان و نوادگان نسل آوارهای که 60 سال است با جبر زمانه گرفتار حصار این اردوگاه شده اکنون بدون تحصیلات و آب و برق و امکانات رفاهی نه ملیتی دارند و نه امیدی به آینده.
گاردین/ 5 اوت