درباره عوامل وقوع انقلاب ۵۷ ایران تـحلـیـل‌هـا و تفسیرهای مختلفی ارائه شده است، بخشی از تحلیلگران سیاسی این واقعه را از روزنه کم‌کاری سرویس‌های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا که در ایران فعال بودند نگاه می‌کنند.

بهمن ۵۷

با عباس سليمي‌نمين رئيس مركز مطالعات و تدوين تاريخ معاصر درباره چرايي عدم‌درك صحيح تحولات ايران از سوي سرويس‌هاي اطلاعاتي غرب در دهه 50گفت‌وگو كرده‌ايم.

  • آقاي سليمي‌نمين، طي سال‌هاي اخير تحليل‌هاي جديدي درباره علت‌هاي فروپاشي رژيم پهلوي در ايران صورت گرفته كه به‌طور عمده اشاره به اشتباهات استراتژيك فاحش آمريكا به‌ويژه در دهه 50در ايران دارند. گفته مي‌شود خطاي محاسباتي آنان در برآورد تحولات اساسي در حال تكوين در جامعه ايراني يكي از عوامل شكست آنان بود و كنترل اوضاع را از دست‌شان خارج كرد. علت‌هاي داخلي و خارجي پيروزي انقلاب را در چه نسبتي از هم مي‌توان سنجيد؟

خواسته تغيير در ايران محدود به يك قشر و تمايل خاص نبود. درواقع ضرورت برون‌رفت از شرايط بسيار منفي كه ما در انتهاي دولت پهلوي دوم داشتيم براي همه روشن شده بود. ضرورت برون‌رفت به اين دليل براي همه مسلم شده بود كه هيچ راهي براي مشاركت مردم در امور سياسي باقي نمانده بود. همه راه‌ها به بن‌بست رسيده بود و روزبه‌روز استبداد ابعاد گسترده‌تري پيدا مي‌كرد و سلطه هم آگاهانه و انتخابگرانه به اين استبداد دامن مي‌زد. به اين دليل مي‌گويم آگاهانه كه به اين جمع‌بندي رسيده بودند كه هيچ گزينه‌اي بهتر از استبداد نمي‌تواند منافع حداكثري آنان را تأمين كند، لذا روزبه‌روز به استبداد در ايران كمك مي‌كردند تا سركوب خودش را گسترش دهد. اين امر موجب شده بود كه همه تمايلات در ايران از قشر مذهبي تا متمايل به غرب و شرق به اين نتيجه برسند كه تداوم وضع موجود ممكن نيست.

اين را در آثار افراد متمايل به پهلوي نيز مي‌توان ديد. اسدالله علم، وزير دربار و نخست‌وزير شاه از وضعيت موجود به‌شدت ابراز گله‌مندي و پيش‌بيني انقلاب مردم را به صراحت بيان مي‌كند. سلطنت‌طلب‌هايي چون ابوالحسن ابتهاج نيز به‌شدت منتقد آمريكايي‌ها بودند كه شما داريد استبداد را تقويت مي‌كنيد و اين به قيام مردم ايران منتج خواهد شد. ديگران هم در حد ملاحظات خودشان، به صراحت يا در لفافه پيش‌بيني‌هايي در اين مسئله داشتند. ولي بر اين نكته تأكيد دارم كه حتي وابسته‌ترين افراد به بيگانگان نيز كه شخصيت متوسط كارشناسي براي خودشان قائل بودند، شرايط موجود را قابل استمرار نمي‌ديدند.

  • غرب هم از اين موضوع آگاهي داشت؟ حكومت استبدادي اگرچه تأمين‌كننده منافع حداكثري استعمار است ولي پايدار نخواهد بود. غربي‌ها چه تحليلي نسبت به اين مسئله و تحولات جامعه ايراني داشتند؟

غرب راجع به اين موضوع تحليل داشت، اما بحث افزايش قيمت نفت معادلات را تغيير داد. بعد از كودتاي 28مرداد و در انتهاي دهه 30 آمريكايي‌ها به‌شدت نگران اين موضوع بودند. درگزارشي كه نماينده وزارت خارجه آمريكا از وضعيت ايران تهيه مي‌كند، اين بحث آمده است كه شرايط موجود بسيار مشكل‌زاست، به همين علت 14پيشنهاد به محمدرضا پهلوي دادند. اين پيشنهادها صراحتا به او مي‌گفتند كه ابراز وابستگي به غرب نكن. نگراني‌ها ميان آمريكايي‌ها نيز وجود داشت، اما افزايش قيمت نفت در دهه50، شرايط را براي برخورد عقلايي با معادلات داخل كشور به هم زد. افزايش قيمت نفت نه‌تنها فساد را در ايران به‌شدت افزايش داد بلكه فساد را در عوامل نظارت‌كننده آمريكايي‌ها نيز به‌شدت افزايش داد. عواملي از آمريكايي‌ها بايد شرايط را در ايران رصد مي‌كردند و به ايالات‌متحده هشدار مي‌دادند كه وضعيت در ايران چگونه است. آن عوامل همه به فساد افزايش قيمت نفت آلوده شدند.

  • آمريكايي‌ها الآن مي‌گويند ما از ميزان شكنجه و استبداد ناآگاه بوديم.

اين 2بحث است. آنها از ميزان شكنجه و رشد استبداد ناآگاه نبودند؛ از ميزان تبعيت‌پذيري ملت ايران ناآگاه بودند؛ اينكه آيا ملت ايران در برابر استبداد خاضع و تابع شده يا اينكه دارد در لايه‌هاي پنهان زمينه‌هاي قيام سراسري را تدارك مي‌بيند. آمريكايي‌ها الآن آن غفلت خودشان را اينگونه تفسير مي‌كنند كه گزارش‌هاي خلاف واقع درباره شكنجه‌ها در ايران به آنها داده مي‌شد. مي‌گويند ما از استبداد خبر نداشتيم. اين كاملاً خلاف واقع است چون از لايه‌هاي رسمي فراتر نمي‌رفتند و نمي‌توانستند بفهمند كه واقعاً ملت ايران تسليم شده يا نشده است. به همين‌خاطر به اشتباه افتادند.

  • عوامل وزارت خارجه آمريكا يا سازمان اطلاعات مركزي اين كشور؟ عوامل CIA بودند كه براي انتخابات آمريكا با جمهوريخواهان كار مي‌كردند. به‌نظر اينها به آلودگي جمهوريخواهان برمي‌گردد.

صرف آلودگي جمهوريخواهان نيست. تمام كساني كه به‌عنوان سفير يا رئيس شعبه سيا به ايران مي‌آيند اين آلودگي برايشان اتفاق مي‌افتد. عوامل رژيم صهيونيستي و انگليس نيز به اين مسئله آلوده شده بودند. خيلي از عوامل آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي بعد از پايان مأموريت خود از ايران خارج نمي‌شوند تا فعاليت‌هاي اقتصادي كنند، مثل ريچارد هلمز رئيس پيشين سازمان سيا و سفير پيشين آمريكا در كشورمان. اينها به‌علت فساد گسترده‌اي كه افزايش قيمت نفت به‌وجود مي‌آورد درگير فعاليت‌هاي اقتصادي بسيار گسترده‌اي مي‌شوند. اينجا سنسورها و عوامل هشداردهنده خودشان مشغول لفت و ليس‌هاي اقتصادي شده‌اند. طبيعي است كه اينها هيچ صداي متفاوتي را نشنوند و به نفع خودشان ندانند، چون شرايط ايجاد شده توسط محمدرضا پهلوي را براي خودشان ايده‌آل مي‌دانستند. اين را در خاطرات منصور رفيع‌زاده آخرين رئيس شعبه ساواك در آمريكا نيز مي‌توانيد بخوانيد. او مي‌گويد من به رابط خودم در سيا گفتم شرايط ايران اصلاً خوب نيست، ولي اصلا گوش نمي‌دادند.

  • شاهدي براي اين فرضيه خودتان داريد؟

بله، كدهاي مختلفي داريم. سفير رژيم صهيونيستي با وجود اينكه 16سال در ايران مسئوليت سفارت اين رژيم را برعهده داشت و در اين ايام دست‌اندازي به آثار باستاني ايران مي‌كند، باز هم بعد از سفارت ايران را ترك نمي‌كند. مانند او فراوان است. جالب اينجاست كه همين مئير عزري مي‌گويد آمريكايي‌ها حريص‌تر هستند و همگي در ايران مي‌مانند. آمريكايي‌ها در ابتداي دهه 50براساس يك تغيير سياست كلان در سطح بين‌الملل شكست ويتنام را دارند و ديگر حاضر نيستند در مناطق مهم جهان خودشان حضور پيدا كنند، مي‌خواهند عواملي را نيابتي درگير مسائل خودشان در نقاط استراتژيك جهان كنند. بنابراين دكترين نيكسون مطرح مي‌شود كه ما نمايندگي دفاع از منافع خودمان را به يكسري از ژاندارم‌ها واگذار مي‌كنيم تا آنها به جاي ما در منطقه عمل كنند، يعني ديگر آمريكا نيروي نظامي منتقل نكند.

  • هزينه مادي اين انتقال نظامي برايشان مطرح بود؟

اين بود ولي آسيب‌پذيري را بيشتر مدنظر داشتند. دكترين نيكسون نياز به يكسري منابع مادي داشت. منابع مادي اين قضيه از محل افزايش قيمت نفت تأمين مي‌شد.

  • اما افزايش قيمت نفت براي خود آمريكا هم مناسب نبود.

قطعا مناسب بود؛ به اين دليل كه تأمين هزينه‌هاي پايگاه‌هاي آمريكا مي‌بايست از محلي تأمين مي‌شد. آمريكايي‌ها بعد از شكست در ويتنام خيلي مايل نبودند هزينه‌ها را خودشان متقبل شوند. هزينه دپوي تسليحات در نقاط مختلف جهان، رقم قابل توجهي مي‌شد.

افزايش قيمت نفت مي‌توانست به اقتصاد آمريكا كمك كند، يعني هم چرخه توليد تسليحات در آمريكا را يكباره متحول كند و هم رقباي آمريكا را بعد از لطمه‌اي كه به اعتبار سياسي اين كشور بعد از شكست ويتنام وارد شده بود تضعيف كند، چه رقباي اروپايي و چه رقباي آسيايي. افزايش قيمت نفت به‌طور عمده به رقباي آمريكايي فشار مي‌آورد، وگرنه پول مازاد افزايش قيمت نفت به‌خود آمريكايي‌ها بازگشت مي‌كرد. آمريكايي‌ها از اين جهت مشكلي با افزايش قيمت نفت نداشتند.

  • اگر مشكلي نداشتند، پس چرا در جنگ 1973يوم كيپور كه با هدف اعاده حيثيت اعراب در مناطقي كه 6سال قبل در جنگ 6روزه با رژيم صهيونيستي از دست داده بودند، انجام شد، آمريكايي‌ها آنقدر آسيب ديدند؟ شاه در اين مقطع توانست قيمت نفت را افزايش دهد.

شاه اصلا نمي‌توانست قيمت نفت را به‌صورت انفرادي افزايش دهد.

  • يعني معتقديد افزايش قيمت نفت دست آمريكايي‌ها بود؟ صف‌هاي چند كيلومتري بنزين در آمريكا را پس از اينكه اعراب شير نفت را در جنگ يوم كيپور بستند چگونه توجيه مي‌كنيد؟

بحث افزايش قيمت نفت بدون وحدت‌نظر همه مؤتلفين با آمريكا اصلاً ممكن نبود. شاه اصلا چنين اراده‌اي نمي‌توانست داشته باشد كه قيمت نفت را به تنهايي افزايش دهد؛ كمااينكه بعدها وقتي سياست آمريكا تغيير مي‌كند و مجددا برمي‌گردد به اينكه در قيمت نفت بايد ثبات ايجاد شود، باز هم شاه اراده‌اي جز اين ندارد كه تابع باشد، يعني همزمان با ورود كارتر به كاخ سفيد سياست آمريكا دوباره بر اين قرار مي‌گيرد كه ثبات در بازار جهاني نفت ايجاد شود. شما مي‌بينيد هيچ‌كدام از كشورهاي ايران و عربستان در اين‌باره اراده‌اي نداشتند. از قضا يكي از عوامل بحران در ايران همين مطلب مي‌شود كه نمي‌تواند افزايش قيمت داشته باشد. اين بحث به لحاظ ادله، شواهد و قرائن زيادي كه دارد مفصل است.

  • اگرچه مي‌پذيريم كه شاه اراده‌اي در افزايش قيمت نفت نداشته ولي فرضيه تأمين هزينه دكترين نيكسون رئيس‌جمهور وقت آمريكا از طريق افزايش قيمت نفت هم قدري پيچيده است.

ما اگر بپذيريم كه فردي مانند محمدرضا پهلوي چنين اراده‌اي نداشته، در مورد عربستان، كويت و قطر هم به اين نتيجه مي‌رسيم. اگر بپذيريم كه همه اينها در اين اراده مشترك هستند، پس بايد آمريكا را پشت سرش ببينيم وگرنه اين عوامل را چيز ديگري نمي‌تواند به هم پيوند بزند. اين كشورها يكروزه متحول نشده بودند كه بخواهند منافع كشورهاي خودشان را با مديريت و افزايش قيمت نفت تأمين كنند. هيچ نشانه تحولي در بين سران اين كشورها كه در مسير ملت‌هاي خودشان قرار گرفته باشند نمي‌بينيم.

بنابراين عامل بيروني احتمال بيشتري دارد. عامل داخلي زماني در تحليل اعتبار دارد كه حكومت‌ها متعهد به مصالح كشورهاي خودشان باشند و در برابر عامل بيروني بايستند. ما چنين تحولي را در اين كشورها سراغ نداريم. اتفاقات نفتي سال‌52 و 53 بحث كم ارزشي نيست، قيمت نفت يكباره نزديك به 5برابر افزايش پيدا مي‌كند. آن روايت جنگ يوم كيپور اعراب كه گفتيد كاملا خلاف واقع به ما منتقل شده است. كل آن سناريو بود، يعني شاه با مصر ارتباطاتي برقرار كرده بود و بازي‌اي را طراحي كرده بودند تا ملت‌هاي مسلمان را تحقير كنند. مي‌خواستند القا كنند كه ما تمام تلاش خودمان را كرديم، ديديد كه نشد و نتيجه گرفتند كه اسرائيل يك قدرت شكست‌ناپذير است.

  • اين تحليل جديد است و نشنيده بوديم.

قراين فراواني وجود دارد كه شاه به نمايندگي از رژيم صهيونيستي، انور سادات را در مصر به اين جمع‌بندي رساند كه بهترين راه اين است كه عليه اسرائيل هجمه كنيد، اما يك هجمه كنترل‌شده تا زمان سازش به سختي نيفتيد. افزايش 5برابري قيمت نفت شوخي نبود. اگر اراده قوي‌اي جز آمريكا پشت قضيه نبود، محال بود اين اتفاق بيفتد.

  • آيا مي‌توان گفت عوامل داخلي استعمار به‌علت افزايش قيمت نفت در ايران خودشان صاحب بيزينس شده بودند و گزارش غلط مي‌دادند؟

يكي از عوامل عمده درگير شدن عوامل آمريكايي و آلوده شدن آنان به مفاسد اقتصادي است. گزارش‌هايي كه در دهه‌40 درباره فساد دربار ايران داده مي‌شود، در دهه 50اين گزارش‌ها خيلي وجود ندارند. اين به 2‌علت است، يكي اينكه در دهه40 آمريكايي‌ها مجبور بودند كمك مالي كنند و بعد پيگيري مي‌كردند كه اين كمك مالي كجا مي‌رود. بعد كه پيگيري مي‌كردند متوجه مي‌شدند دوباره اين پول‌ها از حساب‌هاي بانكي مقامات رژيم شاه در خود آمريكا سر در آورده است.

  • براي اين صحبت شاهدي در دست داريد؟

علم در كتاب خاطراتش سال54 به شاه مي‌گويد اينها رسما دارند قيمت تسليحاتي را كه ما مي‌خريم 3برابر حساب مي‌كنند. يعني اگر قيمت يك فانتوم 6.5 ميليون دلار بوده، پاي ما 18ميليون دلار حساب مي‌كنند. شاه مي‌گويد واقعا؟ علم براساس اسناد، قيمت‌هاي قبلي فانتوم را به شاه نشان مي‌دهد، بعد هم مي‌گويد ناوهايي را كه گرفتيم آمريكايي‌ها بيش از 3برابر پاي ما حساب كردند. شاه اصلا نمي‌گويد كه اين پول‌ها را پيگيري كنيم تا برگردد.

  • اين آلودگي در بقيه سرويس‌ها همچون MI6 و موساد نيز مشاهده مي‌شد؟

آلودگي هم در موساد هست، هم در MI6.در دهه50 هيچ‌كدام از اين دستگاه‌ها اطلاعات درستي به شاه نمي‌دهند. در دهه40 گزارش‌هايي داده مي‌شود و اعلام خطر مي‌كنند ولي بعد از بالا رفتن قيمت نفت در دهه50 شما چنين چيزي را نمي‌بينيد. در اين دوران رقابت شديدي براي گرفتن قراردادها وجود دارد. نكته بسيار مهم اين است كه براي اينكه بتوانند پول‌ها را از شاه برگردانند حتي در وادي تملق از شاه مي‌افتند. آمريكايي‌ها مي‌دانند كه تملق عامل تشويق استبداد است. شروع مي‌كنند به تعريف‌كردن از شاه كه او برجسته‌ترين فكر در جهان است و از اين دست حرف‌هاي عجيب و غريب.

کد خبر 286376

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha