براي توليد اين مقدار محصول، حدود 2 ميليارد مترمكعب، يعني چيزي حدود 10برابر حجم سد كرج، آب مصرف شده است. به اين ترتيب، با تخمين توليدات كشاورزي كه در طول سال بر اثر ريزگردها از ميان ميرود، ميتوان گفت آبي كه بيش از هر چيز بهخاطر نابودي تالابها و در نتيجه سدسازيها فقط در بخش كشاورزي هدر ميرود، سالانه معادل حجم چند ده سد بزرگ است. اين واقعيت تلخ، مويد گفته پيشين منتقدان سدسازي است مبني بر اينكه ادعاي طرفداران سدسازي در كمك سدها به پيشرفت كشاورزي، فقط با ناديده گرفتن زيانهاي ناشي از دستكاري در سامانه رودخانهها، تالابها و دشتهاي سيلابي ممكن است درست باشد. قسمتهاي زيادي از بخش ايراني تالاب هورالعظيم كه چند سال است به يك كانون برخاستن گردوغبار بدل شده و در خاكآلودشدن اخير هواي اهواز هم نقش درخور توجه داشته، تا حد زيادي بهعلت ساخته شدن سد كرخه خشك شده است.
سدسازان و كارفرمايانشان هميشه افتخار كردهاند كه سازههاي عظيمي كه بر بستر طبيعي رودخانهها ميسازند، سبب «مهار سيلابها» و جلوگيري از خسارتهاي سيل ميشود اما نگفتهاند كه سيلابهاي طبيعي و دشتهاي سيلابي از قرنها پيش براي انسان بركتخيز بوده و آنچه ما بهعنوان خسارت سيل از آن ياد ميكنيم، نتيجه تجاوز به حريم مسيلها و رودها يا ناشي از تخريب پوشش گياهي كوهستان و دامنههاي بالادست رود است. اكنون كجايند كساني كه با سر و صداي بسيار، بياعتنا به كاركردهاي بيشمار كوه، رود، سيل و ديگر سازههاي مهندس بزرگ طبيعت، به سدهاي گوناگون اجازه ساخت دادند يا در ساخت آنها مشاركت كردند و دانش مهندسي خود را به رخ كشيدند؟! واقعيتي كه امروز به بهايي بس سنگين دريافتهايم اينكه سيلابهايي كه وارد دشتهاي خوزستان ميشد و در تالابها آرام ميگرفت، زندگيبخش بود نه خسارت آفرين. طي سالهاي اخير همواره منتقدان سدسازيهاي بيرويه گفتهاند: «سدها با زير آب بردن زمينهاي كشاورزي و مراتع، ضمن نابودي نظام مالكيتي منطقه آبگيري، با آسيب رساندن به آورد رودخانه در پاييندست، بخشهاي قابل توجهي از توليد كشاورزي را كه معمولا به مالكان كوچك و متوسط مربوط است، نابود ميكنند». اكنون بايد خسارت هنگفت گردوغبار را به خسارات ناشي از سدسازي اضافه كنيم.
نظر شما