یکشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۴۸
۰ نفر

همشهری آنلاین: داعش لیبی، بیم و امید مذاکرات هسته‌ای و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های صبح یکشنبه-۳ اسفند-جای گرفتند.

علی خرم . استاد حقوق بین‌الملل دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«بیم و امید مذاکرات هسته‌ای» نوشت:روزنامه شرق؛۳ اسفند

روند مذاکره بین ایران و گروه ١+٥ از اجلاس امنیتی مونیخ، شدت بیشتری یافته و اطراف قضیه تلاش دارند پیش از آنکه خیلی دیر شود و فرصت‌های موجود از میان برود، با یکدیگر تبادل‌نظر کرده و آخرین راه‌حل‌ها را آزمایش کنند.

طبق توافق، چهارماه پیش مقرر شد تا اول فروردین ٩٤، ایران و شش کشور روی کلیات و اصول برنامه جامع هسته‌ای توافق کرده و باقیمانده وقت تا اول تیرماه را به نگارش متن برنامه اختصاص دهند. اکنون ایران و گروه ١+٥ از یک‌سو تحت فشار جهانی قرار دارند که قبل از فوت وقت به نتیجه مطلوب برسند و راه‌حلی متوازن و مرضی‌الطرفین برای پرونده هسته‌ای ایران پیدا کنند؛ به‌طوری که جهان از صلح‌آمیزبودن فعالیت‌های هسته‌ای ایران اطمینان حاصل کرده و طبیعتا در این پروسه ایران هم باید از تعلیق و لغو تحریم‌های دوجانبه آمریکا، اتحادیه اروپا و تحریم‌های بین‌المللی باید اطمینان حاصل کند. از سوی دیگر ایران و آمریکا به‌عنوان بازیگران اصلی پرونده، در این‌ فرصت کوتاه تلاش دارند با اعلام مواضعی، چارچوب مذاکرات را شکل دهند و طرف مقابل را تشویق به تصمیم‌گیری کنند. این شرایط حاکی از هردو حالت اشتیاق و التهاب است چرا که هردو طرف مصمم به نیل به نتیجه بوده ولی نگران آن هستند که تا کجا پیش روند که طرف مقابل امید خود را از دست ندهد. بی‌شک تا هنگامی که ایران و آمریکا ضرورت این نوع مذاکره را احساس نکنند...

به‌طور جدی پای میز مذاکره نمی‌روند و اکنون بیش از هر زمان دیگری این احساس در دو طرف مشاهده می‌شود. اگرچه هرکدام اهدافی براساس منافع و امنیت ملی خود در این مذاکره پیش‌رو دارند که ممکن است از نظر نوع و جنس با هم متفاوت باشند اما هر دوخواهان یک نتیجه هستند و آن پایان مسالمت‌آمیز و محترمانه پرونده هسته‌ای ایران است. این همان مذاکره و توافق «برد- برد» است که می‌تواند مستمر و پایدار باشد. بعد از اعلام برخی مواضع از سوی ایران و آمریکا، اینک تیم‌های مذاکراتی دو طرف با جدیت با هم روبه‌رو می‌شوند.

به نظر می‌رسد اراده مستحکم دو طرف برای عدم‌تمدید مذاکره و اعلام ضرب‌الاجل، به اندازه کافی برای تیم‌های مذاکراتی انگیزه به وجود آورده که این‌بار مذاکره را فیصله دهند و به این ترتیب قرار‌های خود را جلوتر بیندازد. بعد از دیدار اولیه عراقچی و شرمن، معاونان وزرای خارجه نه‌تنها دو وزیر خارجه بلکه روسای انرژی اتمی ایران و ایالات‌متحده نیز در جلسه وزرا قرار است شرکت کنند. ورود مسوولان انرژی اتمی دوکشور به مذاکرات، می‌تواند نشانه پیشرفت در توافق و عملیاتی‌شدن طرح‌ها برای پایان مذاکرات تلقی شود. از سوی دیگر تلاش‌های مذبوحانه نتانیاهو برای متوقف‌کردن هر توافقی بین ایران و آمریکا در پرونده هسته‌ای، در روزهای اخیر کاملا ملموس بوده و بیانگر آن است که او در حال از دست دادن امید خود برای شکستن اراده دولتمردان آمریکا به‌منظور توافقی جامع و محترمانه با ایران است. به هر اندازه نخست‌وزیر اسراییل امید خود را از دست بدهد، فریادهای بلندتری سر خواهد داد و می‌توان آن را معیاری برای موفقیت و پیشرفت مذاکرات دانست. به‌هرحال اعتماد‌سازی بین ایران و آمریکا عامل بسیار تعیین‌کننده‌ای است که می‌تواند «سدشکنی» کرده و بسیاری از موانع را پشت‌سر بگذارد. یقینا اهمیت حضور مقتدرانه و محترمانه ایران در صحنه خاورمیانه و آثاری که بر صلح و ثبات منطقه دارد، بیش از اهمیت کوبا در سیاست خارجی آمریکاست. هنگامی که واشنگتن موانع خود را برای ایجاد رابطه دیپلماتیک با هاوانا برداشت و به آینده اعتماد کرد، چرا ایران و ایالات‌متحده برای عبور از پرونده هسته‌ای به یکدیگر اعتماد نکنند و چشم به آینده‌‌ای امیدبخش نداشته باشند؟

  • لیبی حل نمی‌شود

سعدالله زارعی در روزنامه كيهان نوشت:روزنامه کیهان؛۳ اسفند

درگیری دو گروه موسوم به «فجر» و «کرامت» در لیبی سبب سوءاستفاده یک جریان ضعیف یعنی «داعش» شده و احتمال آن می‌رود که از یک سو این پدیده که تاکنون به صورت یک جریان کم‌رمق خودنمایی می‌کرد، بر بخش مهمی از لیبی مسلط گردد و از سوی دیگر وضعیت فعلی، کشورهای آمریکا، فرانسه و انگلیس را ترغیب به مداخله برای روی کار آوردن دولت وابسته نماید. دراین‌باره گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- طی هفته‌های اخیر گروه «داعش لیبی» در شمال شرق این کشور بر «درنه»  که شهر کوچکی است تسلط پیدا کرده‌اند این شهر به لحاظ سابقه تاریخی و مرکزیت اعزام نیرو به قندهار افغانستان در دوره درگیری‌های القاعده با قوای شوروی به قندهار کوچک مشهور بوده است. اهمیت این شهر عمدتا به دلیل موقعیت بندری آن و نزدیکی به منابع نفت لیبی می‌باشد. گروه داعش همچنین بر بخش عمده‌ای از شهر «سرت» زادگاه معمر قذافی مسلط شده و هم‌اکنون ساختمان رادیو تلویزیون آن را نیز در اختیار دارد. گفته می‌شود واحدهایی از این گروه در شهر «مصراته» هم دیده شده‌اند. بعضی از تحلیلگران معتقدند در واقع این داعش همان وفاداران به معمر قذافی هستند و از این رو جغرافیای حضور آنان همان جغرافیای قبیله قذافی است. نیروهای داعش در لیبی چند بار با شاخه القاعده در این کشور -موسوم به انصار الشریعه- درگیر شده‌اند از این رو باید حساب مهاجمان به «درنه»، «سرت» و «مصراته» را از القاعده جدا کرد. اما یک سؤال اساسی در لیبی ذهن‌ها را به خویش معطوف کرده است؛ هدف از ظهور این پدیده چیست و چه کسانی در پشت ایجاد و هدایت آن هستند؟

2- درگیری چندماهه دو گروه بزرگ «فجر» و «کرامت» عملا لیبی را به سه بخش تقسیم کرده بود. بخشی با مرکزیت طرابلس در غرب، بخشی با مرکزیت بنغازی در شرق و بخشی با محوریت قبایل در جنوب. اینک با حوادث مراکز مرتبط با قبیله قذافی عملا لیبی به چهار بخش تقسیم شده است. این وضعیت آینده کشور حساس لیبی را با ابهامات زیاد مواجه می‌کند. گروه فجر با محوریت طرابلس شامل نیروهای کنگره سابق خلق لیبی، سازمان اخوان‌المسلمین، گروه انصارالشریعه وابسته به القاعده و نیروهای مصراته می‌باشد. این گروه که یک دولت ضعیف در محدوده شمال‌غرب لیبی دارند، مدعی‌اند که تنها دولت قانونی هستند و در عین حال با ارتش به فرماندهی ژنرال هفتر درگیر می‌باشند.

گروه کرامت با مرکزیت بنغازی شامل نمایندگان پارلمان جدید لیبی، دولت مستقر در طبرق و ارتش به فرماندهی ژنرال خلیفه هفتر می‌باشد. این گروه با استناد به انتخابات برگزار شده و با تکیه بر قوای تحت امر هفتر، درصدد سیطره بر پایتخت برآمده و با گروه فجر درگیر شده است. سازمان ملل و کشورهای اروپایی عمدتا از این گروه و بطور خاص از دولت طبرق حمایت می‌نمایند. درگیری‌های فجر و کرامت بدگمانی‌های زیادی نسبت به این دو گروه پدید آورد و امید به حل پرونده امنیتی لیبی را که با برگزار شدن انتخابات پارلمانی و ظهور هفتر در صحنه امنیتی تا حدی ایجاد شده بود، از بین برد. پس از این بود که پدیده جدیدی در شرق لیبی بروز و ظهور پیدا کرد. اما جالب این است که «قطر» و «ترکیه» طی روزهای گذشته به برجسته‌سازی قدرت داعش پرداخته و بخصوص قطر با صحنه‌سازی‌هایی فتوحات دروغین را برای این گروه به ثبت رسانده است و خبرهای دیگر از فعالیت جدی سازمان امنیتی ترکیه برای خلق پدیده جدید - داعش لیبی - حکایت می‌نماید!

با این وصف بعضی از کارشناسان لیبیایی می‌گویند بعضی از شهر و روستاهایی که شبکه تلویزیونی الجزیره عربی از فتح آن توسط داعش خبر می‌دهد، اساسا در لیبی وجود ندارند و قطر با انجام اقدامات نمایشی در بعضی از روستاهای قطر آن را به لیبی نسبت می‌دهد! چه گفته این کارشناسان را باور کنیم و چه باور نکنیم، یک موضوع قابل انکار نیست و آن تلاش گسترده‌ای است که از سوی بعضی از کشورها برای ایجاد تحول مورد نظر خود در لیبی انجام می‌شود. در این میان ترکیه و قطر که به دلیل عملکردشان- چه در دوره حاکمیت قذافی و چه بعد از تحولات لیبی- در اذهان عمومی لیبی منفور می‌باشند و از این رو نمی‌توانند از طریق سیاسی به دولت دلخواه خود در لیبی دست پیدا کنند، به سمت خلق گروههای تروریستی و برجسته‌سازی نقش آنان روی آورده‌اند. در همان حال غرب تلاش می‌کند تا تنها گزینه لیبی را مداخله بین‌المللی معرفی نماید و از این رو کشورهای اروپایی طی ماههای اخیر به جای آنکه طرحی برای استقرار یک دولت فراگیر و مسئول در لیبی ارائه کنند، از یک طرف خاص جانبداری کرده و عملاً کشتار مردم را در دستور کار خود قرار داده‌اند کما اینکه بعضی از خبرها بیانگر آن است که کشورهای فرانسه و انگلیس دهها تن سلاح نیمه سنگین را در مناطق شرقی لیبی توزیع کرده‌اند. با این وصف می‌توان گفت غرب با انگشت گذاشتن بر نقطه زخم تلاش می‌کند تا نیاز به خود را در ذهن مردم مظلوم لیبی جا  بیاندازد.

3- اولین نشانه‌های تلاش غرب برای سوار شدن بر موج بحران لیبی را می‌توان در طرح آقای «ابوبکر بعیره» رئیس کمیته گفت‌وگوی پارلمان که وابستگی آشکاری به غرب دارد، مشاهده کرد. بعیره اعلام کرد که سازمان ملل از گروههای مختلف خواسته است که برای مذاکرات مشترک به مغرب- مراکش- بروند وی از قول نماینده سازمان ملل گفت هدف اصلی رسیدن به «دولت وحدت ملی» است. برگزاری نشست در کازابلانکا به این معناست که در لیبی هیچ جایی برای گفت‌وگو وجود ندارد و هیچ شخص یا نهادی نیست که بتواند محور دعوت به گفت‌وگو و رساندن لیبیایی‌ها به «دولت وحدت ملی» باشد. این در حالی است که در این کشور رهبران قبایل، رهبران دینی و شخصیت‌هایی که انقلاب علیه قذافی را رهبری کرده‌اند وجود دارند. از سوی دیگر برگزاری نشست در کازابلانکا در حالی مطرح می‌شود که تونس و قاهره و یا مرکزیت اتحادیه آفریقا می‌توانستند محل برگزاری این نشست باشند. غربی‌ها با پوشش سازمان ملل ضمن نفی هرگونه ساز و کار داخلی برای مهار بحران لیبی، ساز و کارهای منطقه‌ای - اسلامی، عربی و آفریقایی- را نیز نفی کرده‌اند تا نوبت به ساز و کار بین‌المللی برسد. غرب بخوبی می‌داند که سرشت لیبیایی‌ها حداقل از اوائل قرن بیستم- و بخصوص پس از اشغال این کشور توسط ایتالیا در سال 1290 هجری- با کینه نسبت به غرب آمیخته است. مردم این کشور شاهد بودند که اروپایی‌ها 84 سال پیش رهبر برجسته و روحانی‌شان «عمرالمختار» را به جرم دفاع از کشورش به دار آویختند. پس کاملاً پیداست که تا به بن‌بست نرسند به راه حل‌های اروپایی و آمریکایی به عنوان راهی برای حل مشکلات خود نگاه نمی‌کنند. در حال حاضر اروپا و آمریکا گمان می‌کنند شرایط بحرانی 4 سال گذشته، مردم را آماده پذیرش طرح‌های غربی کرده است و از این رو بعد از یک سکوت 4 ساله اینک از لزوم برپایی دولت وحدت ملی در کشوری در دور دست‌های مردم لیبی خبر می‌دهند!

4- متأسفانه سه سازمان مسئول کمک به مردم لیبی در این بحران بی‌مسئولیتی یا ناکارآمدی خود را به اثبات رساندند، اتحادیه عرب، سازمان همکاری‌های اسلامی و اتحادیه آفریقا. هر یک از این سازمانها براساس منشور و فلسفه وجودی خود باید از چهار سال پیش مسئولیت خود را در کمک به مردم لیبی انجام می‌دادند. این کار برای این سازمانها امکان‌پذیر بود. اتحادیه عرب که برخوردار از صدها هزار نیروی نظامی و امنیتی است می‌توانست در استقرار امنیت در لیبی ایفای نقش کند. سازمان کنفرانس اسلامی می‌توانست با یک دستور کار علمایی وارد صحنه لیبی شده و از هویت دینی و هم زیستی مردم دفاع کند. اتحادیه آفریقا می‌توانست با شکل‌دهی به کمیته‌های سیاسی و امنیتی خطرات را به گروههای لیبیایی گوشزد نماید. و در رساندن آنان به یک ساز و کار مشترک مشارکت ورزد. اما هیچکدام از آنان این کار را نکردند. در واقع اگر بخواهیم علت‌العلل را دریابیم باید به سراغ کشورهایی برویم که این سازمانها را سالهاست که در چنبره خویش نگه داشته‌اند. عربستان، مصر و ترکیه در این میان بیشترین سهم را دارند. این سه کشور در مواجهه با بحران لیبی دنبال منافع خونینی رفتند که بهای آن را هزاران شهروند مسلمان لیبیایی با مرگ خود دادند. مصر در بحران لیبی نه طرابلس را به رسمیت شناخت و نه بن غازی را! مقامات سابق و فعلی مصر دلیل رها کردن بحران لیبی را وجود نیروهای معارض مصر در طرابلس و بنغازی معرفی می‌کردند و حال آنکه منظورشان این بود که این بحران برای ما نان و آب ندارد. مصر تنها زمانی در پرونده لیبی ورود امنیتی کرد که 21 شهروند مصری بدست نیروهای داعش لیبی کشته شدند. مصر در این پرونده با نقض تمامیت ارضی و با نیروی نظامی وارد خاک لیبی شد. عربستان سعودی در طول دوره بحران از گروههای تروریستی حمایت کرد. حمایت عربستان از گروه «المقاتله الاسلامیه» و سپس حمایت از «المجالس العسکریه» به رهبری عبدالحکیم بلحاج عمدتاً با این هدف صورت گرفته که مانع شکل‌گیری یک نظم مردمی در این کشور مهم عربی گردد.

هم‌اینک در لیبی در کنار طرحهای تروریستی یا استعماری نگاهها به نقاط دیگر هم دوخته شده است. از درون مجامع اسلامی و کلیت امت این ظرفیت وجود دارد که گره‌های کور نه با نسخه‌های گرفتار کننده غرب و نه با روش‌های فراعنه عرب بلکه با نسخه‌خوانی از متن باز شوند.

  • سرسام در اينترنت

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله خود آورد:روزنامه رسالت؛۳ اسفند

قضيه مدرسه‌اي پسرانه، در منطقه حکيميه تهران پارس، دانش آموزي را به زور در خود نگاه داشته است که ديگر نمي‌خواهد به مدرسه برود. او با کارد آشپزخانه والدين خود را تهديد کرده است، تا از اصرار براي رفتن او به مدرسه دست بردارند؛ علت، بازي «نبرد قبايل» (Clash of Clans) بود.بازي «نبرد قبايل»، يک بازي تمام وقت است، و هر لحظه آف لاين بودن، مي‌تواند به قيمت از دست رفتن دستاوردهاي بازي باشد؛ دستاوردهايي که مي‌شود آنها را «فروخت». مي‌شود بازي کرد و پول در آورد، به شرط آنکه هميشه آن لاين باشي و اموالت را ديگران نربايند. از اين قرار، پسر مدرسه‌اي، براي والدين خود، با عصبانيت استدلال مي‌کند که هر آن چه بايد با مدرسه به دست آورم، با بازي آن لاين به دست مي‌آورم، و ديگر لزومي به درس خواندن نيست.يک برنامه به نام «بيدار باش کلش آو کلنز» که جزء شش برنامه پر فروش اندرويد در ايران است، مي‌پرسد: «دلت مي خواد وقتي Clash of Clans بازي مي‌کني گوشي رو بزني تو شارژ و ساعت‌ها بدون نگراني از اينکه آفلاين بشي و بهت حمله بشه، بري به کارات برسي؟

دلت مي خواد مجبور نباشي هر چند دقيقه يک بار، تو بازي فعاليت کني تا آنلاين بموني و بهت حمله نشه؟ دلت مي خواد وقتي مي خواي واسه 10 دقيقه بري يه جايي (!!!) و نمي توني گوشي يا تبلت رو با خودت ببري، همش فکرت تو بازي نباشه و بدون نگراني از اينکه بهت حمله بشه بتوني کارتو انجام بدي؟ فقط کافيه اپليکيشن «بيدار باش کلش آف کلنز» را دانلود کني و با فعال کردن اون، بازي رو باز نگه داري و با خيال راحت بري به کارات برسي. حتماً مي دوني که بازي محبوب «کلش آو کلنز» يه قانون مهم داره؛ اونم اين که اگه تو بازي آنلاين باشي کسي نمي تونه بهت حمله کنه، اما اگر بازي رو باز بذاري، کافيه پنج دقيقه توي بازي فعاليتي نکني، اون وقت اتوماتيک تو رو از بازي خارج مي کنه (آف لاين مي کنه) تا ديگران بتونن بهت حمله کنن. "بيدار باش کلش آف کلنز" تو رو توي بازي آنلاين نگه مي‌داره تا بهت حمله نشه. ... ».

تز اول

اين، فقط داستان يک پسر از حکيميه تهران پارس نيست؛ واقع آن است که رسانه به يک مشغوليت تقريباً تمام وقت تبديل شده است. بي گمان، مصرف رسانه‌ها، براي هر يک از ما به نقطه اوج رسيده است که يحتمل، يک دهه قبل، تصورش را هم نمي‌داشتيم. ما به جاي هر کار ديگر، سرگرم رسانه‌ها هستيم. حالا، ديگر عنوان «جامعه شبکه‌اي»، عنوان غلو آميزي نيست. تصور دنياي بدون رسانه براي ما غير ممکن گرديده است.هر لحظه، و به هر طرف بگرديم، خبري، رويدادي، تفسيري، و از همه مهم‌تر، «تصويري»، ذهن ما را به خود مشغول مي‌سازد. رسانه‌ها و شبکه‌ها از همه طرف ما را محاصره کرده‌اند؛ هم به مثابه ظرفيت‌هايي که ما را گسترش مي‌دهند و هم به عنوان شابلون‌هايي که ما را محدود مي‌کنند.پيام‌هايي که از طريق رسانه‌ها به ما مي‌رسد، «يا حتي نمي‌رسد»، تصوير ذهني و آگاهي‌هاي ما را از جهان پيرامون شکل مي‌دهد.

ولي، ...

تز دوم

ولي، با ظهور اينترنت، به عنوان چيزي که «رسانه هم هست»، يک چيز فرق کرده است؛ اين که اينترنت، رسانه‌اي است که «آرشيو» آن ضميمه خودش است، ولي رسانه‌هاي ديگر، نزد مخاطبان خود، انباشت نمي‌شوند.

راديو، امواجي را گسيل مي‌کرد و امواج شنيده مي‌شدند، ولي پژواک آن‌ها باقي نمي‌ماند؛ تلويزيون، پيام‌هايي را مي‌رساند، و سپس، پيام‌ها در فضا محو مي‌شدند؛ و روزنامه‌ها، نوشته‌هايي بودند که خوانده، و سپس، دور انداخته مي‌شدند، و تنها يک نسخه از آن‌ها در کتابخانه‌هاي مرکزي باقي مي‌ماند، شايد روزي کسي به آن‌ها سر بزند. ولي، ...

ولي، ...

ولي، اينترنت، حاوي مخزني از اطلاعات است که پس از خوانده شدن توسط مخاطبان،

هم چنان باقي مي‌ماند، و از اين بيش، بر آن افزوده مي‌گردد، و شاخ و برگ مي‌يابد.

شايد اينترنت، در ابتداي گسترش به شکل امروزي در دهه 1990، به مثابه يک روزنامه الکترونيکي بود، ولي امروز، اينترنت، چيزي بيشتر است. چون روزنامه‌ها و کتاب‌ها و تصاوير و ... طي اين سال‌ها که همچون ساليان ساليان ساليان ساليان سال بود، در آن انباشته و انباشته‌تر شدند.

تز سوم

«محيط» پيام رساني در اينترنت، رفته رفته متراکم‌تر گرديده، و به نقطه‌اي شبيه اشباع رسيده است، و در اين شرايط است که مخاطبان براي استفاده از پيام‌ها بايد «هزينه تصميم گيري» بپردازند و انتخاب کنند.ملهم از ديدگاه هربرت سايمون، فرآيند کلي «تصميم گيري در اينترنت» پنج مرحله به شرح زير دارد:

1-فعاليت جستجو گري يا تجسس، وقتي براي کاربر معلوم مي‌شود که داده‌ها آن قدر که به نظر مي‌رسد روشن نيستند و روايت‌هاي مختلفي از هر پديده در اينترنت هست. بنا بر اين، بخشي از ذهن کاربر مصروف اين مي‌شود که دريابد کدام وجوه از يک روايت اينترنتي را براي جستجوي بيشتر در اينترنت بايد انتخاب کند؛

2-اکتشاف، پردازش و تجزيه و تحليل داده‌هاي مختلف از منابع گوناگون؛

3-گزينش يکي از چند داده قابل احصا در مورد هر يک از وجوه روايت اينترنتي؛

4-آشتي دادن و تلفيق داده‌هاي گزينش شده در يک مجموعه متحد که روايت اينترنتي را به نحوي منطقي جرح و تعديل کند؛

5-تجديد نظر مجدد و مکرر در برخي اطلاعات جمع آوري شده در مورد وجوهي که با داده‌هاي ديگر جور در نمي‌آيند تا شايد در نهايت انسجامي در درک روايت اينترنتي فراهم شود.

تسلسل وقوع اين مراحل، در عمل، بسيار پيچيده‌تر از آن است که در نظر اول به ذهن خطور مي‌کند.

هر مرحله مي‌تواند براي خود، يک فرآيند تصميم گيري پيچيده باشد.

ممکن است مسائل و مشکلات در هر مرحله، منجر به مسائل و مشکلات جزئي‌تري شوند، و هر مسئله جزئي، اقدامات جستجو گري، طراحي و گزينش مخصوص به خود را بطلبد. به اجرا در آوردن تصميم‌ها را نيز مي‌توان فرآيند تصميم گيري به شمار آورد. از اين رو، کاربر اينترنت، با مجموعه‌اي از مسائل و مشکلات مواجه مي‌شود، که به انبوهي از تصميم گيري‌ها نياز دارند. و مخاطبان به اين نتيجه مي‌رسند که بايد براي اين وضع فکري کرد ...

تز چهارم

خب؛ اين فرآيند چند مرحله‌اي که دست آخر هم مدام تکرار مي‌شود، براي افراد، رفته رفته آزار دهنده مي‌شود، و از اين قرار، افراد تصميم مي‌گيرند تا هزينه‌هاي تصميم گيري خود را پايين ببرند، و اين کار را بر عهده «مؤسسات رسانه‌اي انتخاب اطلاعات» خواهند گذاشت. کمپاني فنلاندي «سوپر سل»، سازنده «کلش آو کلنز»، دنياي مأنوسي براي مخاطبان خود مي‌سازد که در آن، فقط اطلاعاتي که باب دندان آنهاست، البته به شيوه و در چارچوب مورد توافق با کمپاني توليد کننده، به آنان برسد.

سئوال اساسي اين است که چه فرآيندي در «مؤسسات رسانه‌اي انتخاب اطلاعات» اتفاق خواهد افتاد؟ چه کساني گزارش مي‌دهند؟ چه کساني در مورد نحوه انتخاب و انتشار محتواي آن تصميم مي‌گيرند و چه تغييراتي را دانسته يا ندانسته اعمال مي‌کنند؟ و چه زماني و تحت چه عنواني به صورت کالاي اطلاعاتي در اختيار مردم مي‌گذارند؟

حتي اگر فرض را بر حسن نيت و بي طرفي کامل «مؤسسات رسانه‌اي انتخاب اطلاعات» بگذاريم، ترديدي نيست که بين واقعيت‌ها و نمودهاي اينترنتي، تفاوت و فاصله‌اي وجود دارد که مي‌تواند ناشي از عناصري باشد که از طبيعت کار اينترنت ناشي مي‌شود. به اين ترتيب، مي‌توان گفت که تصويري مخدوش از جهان پيرامون براي ما ترسيم مي‌شود.در يک تحليل دقيق‌تر، مي‌توانيم بگوييم: کار «مؤسسات رسانه‌اي انتخاب اطلاعات»، فرآيند دوباره سازي يک چارچوب ضروري براي داده‌ها و تبديل آنها به اطلاعات باب دندان مخاطبان است. «مؤسسات رسانه‌اي انتخاب اطلاعات»، عناصري از پيام را انتخاب، و بقيه را رد مي‌کنند. عناصر انتخاب شده، به طور برجسته‌اي نمايش داده مي‌شوند، با بيشترين بسامد و به طور مکرر.

تز پنجم

اگر يک رويداد توسط کار «مؤسسات رسانه‌اي انتخاب اطلاعات»، رسانه‌اي که مردم به آنها عادت مي‌کنند، رد بشود، آن رويداد، جزء واقعيت‌هاي اجتماعي مردم نخواهد شد، ولي، اگر يک رويداد در بسته آنها قرار بگيرد و منتشر شود، نه تنها براي مردم به عنوان مخاطب تبديل به واقعيتي اجتماعي مي‌شود، بلکه به شدت بر جهان بيني آنها نيز تأثير خواهد گذاشت. ملهم از کورت لوين و هم فکران، اين موضوع «نقشه‌هاي شناختي» ناميده مي‌شود.

کار «مؤسسات رسانه‌اي انتخاب اطلاعات»، در يک اجتماع شديداً رسانه‌اي شده، عملاً معادل فرآيند خلق واقعيت‌هاي مردم هم هست. تغيير نقشه‌هاي شناختي مردم، کار اصلي است که کمپاني «سوپر سل»، توليد کننده کلش آو کلنز انجام مي‌دهد. نمي‌خواهم بگويم که کل اين فرآيند، منفي است، ولي مي‌خواهم تذکر دهم که والدين پسر محصل در يک مدرسه حکيميه تهرانپارس، بايد بيش از اينکه فرزندشان ديگر نمي‌خواهد به مدرسه برود، نگران دو چيز ديگر باشند؛ اولاً اينکه فرزند آنها کل زندگي خود را به «سوپر سل» سپرده است و آن را براي زندگي خود کافي دانسته است. ثانياً، «سوپر سل» در توافقي فعال با فرزندشان، «نقشه‌هاي شناختي» او را تغيير مي‌دهد که اين تغيير تا حد قابل ملاحظه‌اي خشونت‌بار، تهاجمي، جاه‌طلبانه، و به دور از عواطف سالم انساني است.

کد خبر 287908

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha