انگار مديريت جهاني را به او سپردهاند و زمين چند وقتي است حول محور وجود او ميچرخد. در روايت نبوي است كه اگر 3چيز نبود انسان از شدت سركشي و غرور مقابل هيچ نيرويي سر خم نميكرد؛ مرگ، بيماري و فقر.
- چرا غرور؟
غرور در لغت به معني فريبخوردن و فريفته شدن و خلاصه گول خوردن است اما در اصطلاح به اعتماد و تكيه كردن انسان به هرچه كه مطابق هويوهوس باشد ميگويند.
پس مغرور بودن بهمعناي تكبرداشتن، تنها يكي از ا نواع غرور يا همان فريب خوردن از دنياست. با اين تعريف، هركس فريب دنيا را به هر شكلي بخورد ميشود گفت مغرور شده.
همين جا به يك نكته زيبا بر ميخوريم؛ اينكه تكبر در واقع يعني گول خوردن از دنيا. حالا هركسيك جور؛ يكي گول ثروت زيادش را ميخورد، گرچه بعضيها گول كمش را هم ميخورند، يكي گول ميز و دم و دستگاهش را، يكي گول زور بازويش را ميخورد و يكي گول قيافه و خوشگلياش را. خلاصه جمعش كه كنيم ميشود اينكه دنيا يكجوري باد به غبغبمان مياندازد كه تو خيلي من شدهاي.
بد نيست فكر كنيم چه ميشود كه بعضيها اينطور حالشان خراب ميشود و خودشان را تافته جدابافته ميبينند. خوب كه نگاه كنيم متوجه ميشويم اصل و ريشه مغروربودن اين جماعت از اينجاها آب ميخورد:
1- ناداني: اولين درد كسي كه مغرور ميشود ناداني است. ميشود كسي خود را با تمام محدوديتها، نيازها و احتياجاتش خوب بشناسد و بازهم مغرور باشد؟ آخر مغرور به چه؟ كسي بايد مغرور شود كه نه خودش و نه هيچكدام از چيزهايي كه به آنها مينازد رفتني و در خطر نباشند.
2- كم بودن ظرفيت يا همان بيجنبه بودن: بعضيها بهنحو عجيبي به پول و مقام آلرژي دارند. از حوالي اين دو رد هم كه بشوند چنان حالشان خراب ميشود و از قالبشان در ميآيند كه ديگر به زحمت ميشود شناختشان.
3- حس حقارت و ناامني دروني: اگر درد غرور را خوب حلاجي كنيم به دردي عميقتر ميرسيم كه برايمان خيلي از اين رفتارهاي عجيب و غريب را معنيدار ميكند. ديدهايد در طبيعت خيلي از موجودات ضعيف براي اينكه خودشان را از گزند شكارچي يا دشمنانشان حفظ كنند يا خود را باد ميكنند يا ژست مهيبي بهخود ميگيرند كه يعني من خيلي قويتر از آن موجود ضعيفي هستم كه هم تو ميشناسي، هم خودم. ترس از علني شدن آن ضعف دروني و اخطار مداوم از درون، به رفتاري وادارشان ميكند كه خود را بزرگتر از آنچه واقعا هستند نشان دهند و قاعده طبل تو خالي و صداي بلندش را به ياد آدم بياورند. روانشناسان بر اين نكته تأكيد دارند كه هر نوع انگيزه برتريخواهي و كبر و غرور ريشه در احساس عدمامنيت رواني و حس حقارت دارد.
امام صادق(ع) ميفرمايند: هيچ كس نيست كه تكبر كند، مگر بر اثر خواري و حقارتي كه در خود ميبيند. (الكافي،ط- الاسلاميه، ج2، ص312)
خلاصه ميرسيم به همان حرف خودماني خودمان كه مريضي فقط دل درد و سر درد كه نيست. طفلك آدميزاد مخ درد هم ميگيرد كه غرور، يكي از همين انواع مخ دردهاست.
- هفت گام براي خلاص شدن از غرور
1- بفهميم كه آدمي را به فخر چه كار؟
كسي كه خودش، دنيا و خدايش را بشناسد هرگز گرفتار غرور نميشود. امير مؤمنان(ع) ميفرمايند: فرزند آدم را با فخرفروشي و تكبر چه كار؟ اولش نطفهاي است و آخرش مرداري بيش نخواهد بود؛ نه مرگ را ميتواند از خود براند، نه خود روزيرسان خود است. اگر مستعد تكبريد هميشه خود و جايگاهتان را با همه بزرگيهاي اطرافتان مقايسه كنيد. حتما غرور يادتان ميرود.
2- خود را درموقعيتهاي تواضع قرار دهيد
رسول اكرم(ص) ميفرمايند: دوست دارم مرد با خوشحالي و افتخار چيزي را با دست خودش براي خانوادهاش ببرد و بدين وسيله تكبر را از خود دور كند. (مجموعه ورام، ج1، ص201)
وقتي بار خريد خانهات را با دست خود به سمت خانهات ميبري قدم به قدم مشق تواضع ميكني و شكر نعمت روزياي كه خداوند به تو عنايت كرده. اينطور ميشود كه قدم به قدم هم از تكبر و غرور فاصله ميگيري. تواضع در زندگي بزرگان و اولياي خدا موج ميزند. روش زندگي شخص نبي اكرم بهعنوان مثال الگوي تمام نماي تواضع است. روي خاك نشستن، با محرومان و فقيران دمساز بودن، جامه خويش وصله زدن و بر كوچك و بزرگ سلام كردن ازجمله رفتارهاي متواضعانهاي است كه در سيره پيامبر اكرم(ص) و ائمه طاهرين فراوان بدان برميخوريم. غزالي درباره تواضع رسول اكرم مينويسد:
پيغامبر(ص) با علو منصب خود متواضعترين مردمان بود. حال بيمار ميپرسيد. جنازهها را تشييع ميكرد، بر الاغ برهنه سوار ميشد و فردي را هم پشت سرش سوار ميكرد. دعوت بردگان را پاسخ ميداد و كفش خود را ميدوخت. جامهاش را خود وصله ميزد و در خانه خود همراه اهل خانواده كار ميكرد. ياران وي پيش پايش برنميخاستند؛ زيرا كراهت وي را از اين كار ميدانستند. بركودكان سلام ميكرد. روزي مردي را پيش او آوردند از هيبت وي لرزه بدان مرد افتاد. حضرت فرمود: آسوده باش كه من پادشاه نيستم بلكه پسر زني هستم از قريش كه گوشت نمكسود خشك ميخورد.
پيامبر در جلسات با ياران خود بهصورت دايره مينشست تا بالا يا پايين مجلس معلوم نشود و با آنان چنان ميآميخت كه گويا يكي از ايشان است و اگر ناشناسي ميآمد او را نميشناخت.
تكيهزده غذا ميل نميكرد و ميفرمودند: من مانند بندگان ميخورم و مانند ايشان مينشينم.
خوب است كه ما هم سيره نبوي را در زندگي خود كپي كنيم.
3- از موقعيتهاي تكبر فاصله بگيريد
سليمان با ملك سليمانياش با فقيران روي خاك مينشست و غذا ميل ميكرد و ميفرمود: «فقيري با فقرا». ما كه ماييم.
تا ميشود به چهره اربابرجوعتان با احترام نگاه كنيد و آنها را درحاليكه نشستهايد مقابلتان ايستاده، نگه نداريد. در مترو مانند قديمها براي سالخوردگان جا باز كنيد، رويتان را طرف ديگر نكنيد، خودتان را به خواب نزنيد.
وقت ورود والدينتان، مقابلشان بلندشويد. درحضورشان پايتان را دراز نكنيد مگر اجازه بگيريد.
مراعات مردم و احترامشان را بكنيد حتما احساس خوشايندي حال و هواي دلتان را پر ميكند.
4- بندگي كنيم
حضرت زهرا(س) فرمودهاند: خداي متعال نماز را براي دوري از تكبر و خودخواهي قرارداد. (الاحتجاج علي اهل اللجاج (طبرسي)، ج1، ص99)
امام علي(ع) ميفرمايند: خداوند بندگان مؤمن خود را به وسيله نمازها و زكاتها و جديت در روزهداري در روزهاي واجب، نگهباني ميكند، زيرا اين امور باعث آرام شدن اعضا و جوارح و خشوع ديدگان و فروتني جانها و خضوع دلها و بيرون راندن كبر و نخوت از وجود آنان ميشود... بنگريد كه اين اعمال چگونه نمودهاي فخر فروشي را در هم ميشكند و آثار و نشانههاي تكبر را ميزدايد!
5- بهجاي بزرگنمايي بزرگ شويد
صفات ارزشمندي مثل خوشاخلاقي و خصوصا تواضع آدم را از درون بزرگ ميكنند. براي خوشبو بودن اثبات لازم نيست. معطربودن كافياست. بوي خوش صفات نيكو به قدر كافي همه جا پخش ميشود تا نيازي به جارزدن عطار نباشد.
در مقابل، بزرگنمايي هر چيز، مثل عكس از كيفيتش كم ميكند. بزرگنمايي نكنيد، بزرگ شويد.
6- دائما مواظب سلامتي دلتان باشيد
گفتيم كه تكبر در واقع نوعي بيمارياست. براي بيمار نشدن هم بايد مواظب سلامتي بود. پس مثل سرماخوردگي كه در فصل سرما بيشتر شيوع پيدا ميكند مواظب نشانگان بيماري غرور هم باشيد.
اگر از وقتي كه پول و پلهاي به هم زدهايد، پستي گرفتهايد و ميزي، دور بازويتان عوض شده يا حس خوشگلي كردهايد، حالتان عوض شده و مردم را تحويل نميگيريد، احترام ديگران خصوصا افراد مسن يا بزرگتر را مثل قبل نگه نميداريد، حتما داريد مريض ميشويد. به تناسب افزايش مال و دارايي و مقام و پستتان دائما حال خودتان را با قبل بسنجيد. خود را چكاپ كنيد. اگر حال و هوايتان با دور و برتان عوض شده حتما فكري به حال خود بكنيد و زود به يك دكتر دل مراجعه كنيد.
7- مواظب بازيهاي دنيا باشيد
قشنگ ميگفتند قديميها كه به خوشگليات نناز كه به تبي بنده، به مالت نناز كه به شبي بنده.
هيچچيز در دنيا دائمي نيست. يك روز پول داريد، يك روز بيپول ميشويد. يك روز، روز معارفه شماست و همه برايتان كف ميزنند، روز ديگر همين كف را بدون اينكه خيلي حواسشان به شما باشد براي توديع شما و معارفه ديگري ميزنند. در شهربازي دنيا، روزگار دائما در حال بالا و پايين بردن آدمهاست شايد براي دادن فرصت و نوبت به هركس تا خود را آنطور كه هست در پايين و بالاي زندگي نشان دهد.
شايد بهخاطر همين، در شهربازي به چرخ فلك ميگوييم چرخ فلك. كار دنيا گول زدن فرزندان آدم است. مواظب باشيد نوبت به شما كه رسيد گول نخوريد.
- انواع غرور
امام صادق(ع) فرمودهاند: هركس خودش را بهتر از ديگران بداند، از متكبران است. سؤال شد: اگر گنهكاري را ببيند و به سبب بيگناهي و پاكدامني خود، خويشتن را از او بهتر بداند چه؟ فرمودند: هرگز هرگز! چه بسا كه او آمرزيده شود اما تو را براي حسابرسي نگه دارند، مگر داستان جادوگران و موسي عليهالسلام را نخواندهاي؟ الكافي(طالاسلاميه، ج8، ص128)
اما شايد عجيب باشد كه بشنويمتكبر و غرور خوب و پسنديده هم داريم. حضرت امير ميفرمايند: تكبر در برابر شخص متكبر عين تواضع است. (نهج البلاغه، حكمت 410)
پس اينطور نيست كه همه انواع غرور بد و مذموم باشند. البته غرور را با عزتنفس هم اشتباه نگيريم؛ همان عزتي كه گفتهاند بينيازي مؤمن از مردم است. امام حسنمجتبي(ع) در پاسخ كسي كه به ايشان گفت در وجود شما تكبر است، فرمودند: هرگز، تكبر تنها از آن خداست. اما در وجود من، عزت است. خداي متعال فرموده است: «عزت از آن خدا و پيامبر او و مؤمنان است». (بحارالانوار، ج24، ص325)
- آثار و عواقب غرور
دنيا با كساني كه فريبش را ميخورند اصلا خوب تا نميكند. كلا با عشاقش نه فقط معشوق مهرباني نيست كه رسم عاشقكشي بيمرامي هم دارد؛ آن هم ذليل كردن دلدادگانش است.
مطابق همين قاعده است كه تكبر آدم را ذليل ميكند؛ هم ميان زمينيها، هم ميان آسمانيها. امام صادق(ع) ميفرمايند: در آسمان 2فرشته بر بندگان گماشته شدهاند. هر كس براي خدا تواضع كند، او را بالا ميبرند و هر كس تكبر كند او را پَست ميگردانند. (كافي، ط- الاسلاميه، ج2، ص122)
يكي از قوانين نانوشته دنيا اين است كه هر صداي «من» بلندي به گوشاش بخورد انگار بر او واجب ميشود كه تا اين من را نيم من نكند، رهايش نكند. گاهي هم كه ديگر خيلي خوشاش نيامده باشد اصلا از هستي ساقطش ميكند. همه ما سرنوشت آدمهاي متكبر دنيا را يا ديدهايم يا شنيدهايم؛ هم در تاريخ و هم دور و بر خودمان در همين زندگي عادي روزمره. حال و روز خوشي ندارند. وقتي در اوج هستند كسي دوستشان ندارد. وقتي هم با مغز سقوط ميكنند دل كسي برايشان كباب نميشود و يار و ياوري ندارند. خلاصه بدروزگاري دارند. از طرف ديگر تكبر آدم را به سمت گناه هم ميكشد. امام علي(ع) ميفرمايند: حرص و تكبر و حسادت، انگيزههاي فرورفتن در گناهانند. (نهج البلاغه ، حكمت 371)
نظر شما