دومین منبع کارآمدی است؛ کارآمدی شاخصی بسیار مهم است و حتی برخی از حکومتها علیرغم ماهیت کودتایی خود، با داشتن این شاخص پایدار ماندند؛ در مقابل آنچه که تحت عنوان بیداری اسلامی و بهار عربی در منطقه شناخته میشود، نتیجه ضعف کارآمدی دولتها بوده است.
اگر کارآمدی و مشروعیت مبنای توانایی حکومت باشند، باید نسبت حکومت با جامعه تعریف شود؛ در حقیقت اگر حکومت نتواند نسبت خود را با جامعه مشخص کند و برای تصمیمگیری تنها به منابع سخت اکتفا نماید؛ همیشه متهم است که در تصمیمگیریهای خود منافع گروه و جناحی را مد نظر قرار داده است.
هر تصمیمی که در سطح ملی و منطقهای گرفته میشود، منجر به جابهجایی برخی منافع خواهد شد؛ در جریان بسته تصمیمگیری همه تلاش دارند تا منفعت مورد نظر خویش را به دست آورند؛ هر گروهی برای این کار استراتژی خود را دارد، توجیهات و برنامههایی را ارائه میکند که ناشی از جهان ذهنی آنهاست؛ در حقیقت جهان ذهنی کارگزاران متناسب با منظری است که در آن اشتغال دارند.
برای فهم چگونگی توجیه اولویتهای تصمیمگیری در یک کشور تحلیل ضعف و قدرت دستگاهها ضروری است. در چارچوب قدرت، دستگاههایی که قدرتمند هستند، روز به روز قویتر و دستگاههایی که ضعیف هستند به مروز ضعیفتر خواهند شد؛ باید به دنبال ایجاد شکاف در زنجیره ناکارامد تصمیمگیریها بود تا صدای همه شنیده شود. باید توجه داشت که ساز و کارهای قدیمی نتایج جدیدی ندارند و ما مجبوریم که در ساز و کارها تجدیدنظر کنیم.
چهار اصل تغییر در دانش، بینش، روش و برش در بازنگری نسبت دانشگاه با تصمیمگیری و سیاستگذاری واقعی مورد توجه قرار میگیرد.
یکی از این اصول بازنگری در نظام تصمیمگیریها، تغییر در رویکرد دانشی دانشگاههاست؛ تا امروز ما دانش معطوف به آموزش تولید کردهایم؛ یکی دیگر از تلاشهای ما دانشگاه پژوهشمحور بود که نتیجه آن تولید زیاد مقالات ISI بوده است. پس از آن تلاش کردیم دانشگاه کارآفرین داشته باشیم که در آن موفق نشدیم و فارغالتحصیلان بیکار روانه جامعه شدند؛ اما تلاشی برای ایجاد دانشگاه سیاستگذار و سیاست پژوه آغاز نکردهایم؛ آیا تا کنون از دانشگاه خواسته شده سیاست تولید کند و یا برای سیاستگذاری پژوهش کند؟
دانشگاهی که بتواند اولویتهای منطقهای و ملی را به نقد بکشد و در رابطه با آن طرح ارائه دهد، و عملکرد دولتها را ورای ادعاهای آنان نقد کند، دانشگاهی سیاستی است نه سیاسی. ما همیشه از سیاسی بودن دانشگاهها هراس داشتهایم این در حالی است که امام راحل و مقام معظم رهبری بر سیاسی بودن دانشگاهها تاکیدی جدی داشتهاند. هراس ما به این خاطر است که سیاسی بودن را با جناحی بودن یکی میدانیم و تصور میکنیم دانشگاه پیادهنظام جناحهای سیاسی است.
دانشگاهی که بتواند اولویتهای منطقهای و حتی مسائل ملی را مطرح و از طرحهای خود دفاع کند و همچنین بتواند عملکرد دولتها را بر مبنای سیاستپژوهی نقد کند، دانشگاهی سیاستی است نه سیاسی. رسالههای کارشناسی ارشد و دکتری تحقیقات دانشگاهی و ... میتواند به مسائل واقعی کشور چه از جهت مسئلهشناسی و چه راهحلپژوهی و نقد عملکردها معطوف شود.
دانشگاه توانمند دانشگاهی است که در برابر قدرت حاکم نمیایستد اما قدرت حاکم به احترام آن دانشگاه میایستد.
ممکن است امروز این سخن من مورد توجه قرار نگیرد، چرا که همین چند روز پیش معاون فرهنگی دانشگاه فردوسی احضار و چند ساعتی در بازداشت بود؛ اما آیا نمیتوان حتی در مورد دستگیری معاون دانشگاه در دانشکده علوم سیاسی، دانشکده حقوق و ... این مسئله را پژوهید.
چرا دانشکده حقوق در خصوص اینکه آیا دادستان میتواند راجع به اتفاقات فرهنگی داخل دانشگاه تصمیمگیری کند یا نه، طرحی پژوهشی اجرا نمیکند.
چند روز پیش امام جمعه محترم مشهد در خطبههای نماز در خصوص مراسم دانشگاه فردوسی بیاناتی را ایراد فرمودند؛ آیا نمیتوان در دانشگاهه فردوسی صحبتهای امام جمعه را از جنبههای سیاسی، حقوقی، فقهی و ... مورد بررسی قرار داد؛ یا مثلا نمیتوان از امام جمعه دعوت کرد تا در جمع دانشگاهیان و در تریبونی غیر از نماز جمعه از استدلالهای خود دفاع کند.
در حقیقت هر اتفاقی که بخشی از آن به قدرت حاکم مربوط باشد، قابلیت بررسی در دانشگاه را دارد؛ ما امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم قوای مجریه، مقننه و قضائیه بر دانشگاه تاثیرگذارند، اما باید پرسید تاثیر دانشگاه بر این قوا چیست. آیا امروز مسئولان قوا در دانشگاه مشکل میبینند یا راه حل؟
دومین مسئله برای تغییر رویکردهای دانشگاهها مسئله بینش است؛ اگر بینش تغییری نکند، هیچ اتفاقی در سطح دانشگاهها رخ نخواهد داد؛ تا زمانی که استاد دانشگاه خود را کارمند حقوقبگیر دولت بداند و به وظایف آموزشی خود اکتفا کند و مسئولیت اجتماعی خود را محدود به این مسائل بداند، نمیتواند تغییری در جامعه ایجاد کند.
تغییر بینش یعنی رابطه دانشگاه با جامعه تغییر یابد؛ انقلاب اسلامی اگر با تحول در دانشگاه و حوزه همراه نمیشد، به موفقیت نمیرسید؛ دانشگاه در آن زمان حاضر شد مسئولیت تغییر را در جامعه بپذیرد. امروز دانشگاهیان جزو دهکهای برتر فکری در جامعه به شمار میروند، اما اگر از بینش راهبردی برخوردار نباشند به حاشیه رانده خواهند شد.
سوم آن که اگر قرار باشد بینش خود را تغییر دهیم، باید از روشی درست بهرهمند باشیم. در سیاستگذاری ما نباید به دنبال کشف حقیقت و واقعیت صرف باشیم؛ آنچه که در سیاستگذاری مهم است، کشف مصلحت است؛ یعنی درستترین راهحل به شرط امکان به دست آید. متاسفانه ما روش مصلحت را نشناخته و نیاموختهایم؛ در سیاستگذاری اصل، تکیه بر باب تزاحم در اصول و رعایت آن است است؛ در حقیقت عاقل کسی است که بتواند از بین بد و بدتر آنچه که بد است را انتخاب کند.
آخرین محور، برش است؛ ممکن است راهحلهایی که توسط یک گروه یا یک مجموعه دانشگاهی به دست میآید، راهحلهایی مناسب باشد اما اگر برش و ارتباط لازم با بدنه حاکمیت وجود نداشته باشد، این راهحلها مورد استفاده قرار نخواهد گرفت. در نظام مرکز - پیرامون، مرکز صدای پیرامون هیچگاه جذب مرکز نخواهد شد اگر توانستیم صدای پیرامون را به همه جا برسانیم، موفق بودهایم.
ایده اتاق فکر در نتیجه پیوند میان معاونت تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری با معاونت فرهنگی وزارت علوم جهت ایجاد برش برای اتاقهای فکر است. مسیری که اتاقهای فکر پیش رو دارند راهی سخت و تلخ خواهد بود؛ مطمئنا وقتی قرار است صدای یک استان به تهران برسد، موانعی وجود خواهد داشت که غلبه بر آن بر عهده مدیران اتاقهای فکر، دانشگاهیان و مدیران عاقل استانهاست؛ در این مسیر سخت گاه نه تنها افکار بلکه افراد را دفن می کنند. اتاق فکر به دنبال ایجاد امکانی است که نظرات نخبگان برش کافی برای تاثیرگذاری بر بالاترین سطوح حکومتی را داشته باشد.
اگر در اتاق فکر در امور سیاستی ذینفعان و ذیربطان با متد روشمند اقدام به مطالعات سیاستگذاری کنند و به اجماع دست یابند؛ بسیاری از مشکلات استانها حل خواهد شد. مطمئنا گفتوگوی سامانمند ختم به معجزه خواهد شد؛ ما نیز در راهاندازی اتاقهای فکر به گفتوگو معتقد و به آن ملتزمیم.
- منبع: وبگاه شخصي دكتر حسامالدين آشنا
نظر شما