پیشخرید چهارخونهها
دوپینگ برای نبرد با غول
روزهای نان و تست
هیچکدام
سال تحویل آنها همین تیر و مرداد است. این 2 ماه تابستانی، بهار هر کسی است که با کنکور سر و کار دارد؛ آموزشگاهها و مؤسساتی که باید تور پهن کنند، دانه بپاشند و مشتری بگیرند و داوطلبانی که آزاد یا درگیر میشوند. طالع 2تا سال تولد، این روزها رقم میخورد؛ اول آن دستهای که از چهاردیوار گزینهها رها میشوند و روبهروی سرگردانی انتخاب رشته میایستند و دوم، گروهی که جای قبلیها میروند در چهاردیواری و الان برایشان این مهم است که کدام مؤسسه را برگزینند و سرنوشتشان را به کی بسپارند.
آتشآوران این معرکه، فصل شلوغی دارند؛ چه آنهایی که واقعا دست داوطلب طفلکی را میگیرند و از این چاه ردش میکنند و چه آنهایی که پولش را میگیرند و رهایش میکنند. کاغذ است که میبارد ولی کاغذ ابتداییترین روش است. دیگر کارشان از سطح آگهیهای کوچک و کاغذی گذشته و برای خودشان رسانهباز شدهاند؛ از بیلبورد گرفته تا مجله و روزنامه و همه نوع کار تبلیغاتی.
حتی گاهی کارهایشان هنریتر از جراید معمولی است چون پول هست و چون هنر میرود جایی که بهایش را بپردازند. آنقدر دم و دستگاه کنکور بزرگ شده که نمیشود سالهای بدون آن را تصور کرد. آن سالی که میخواهند کنکور را بردارند، این پتانسیل کجا خواهد رفت؟
سیدخندان، پاتوق پشت کنکوریها
خیابان شریعتی، چند قدم پایینتر از پل سیدخندان برگهایی که انگار بهار را با پاییز اشتباه گرفتهاند فرش پیادهرو شدهاند و تنها چند قدم بالاتر از آن بساطی دیگر برپاست. آنجا فرش پیادهرو نه برگهای درختان هست و نه سنگهای خود پیادهرو. انگار در انبارهای کاغذ زباله راه میروی و با برداشتن هر قدم چند تکه کاغذ زیر پاهایت جابهجا میشوند.
تراکتهای تبلیغاتی آنقدر روی زمین رها شدهاند که دیگر به سختی میشود زمین را دید. البته صبحها قضیه فرق میکند. صبح زود که هوا تازه روشن میشود، هیچ خبری از آن کثیفی و آشفتگی بعدازظهرها و شبها نیست.
اما بعد از آن تقریبا به ازای هر تکانی که ثانیهشمار ساعت میخورد یک تراکت تبلیغاتی روی زمین میافتد. این داستان تا حدود ساعت 7بعدازظهر ادامه دارد و آن وقت است که دیگر پیادهرو دیده نمیشود. جای آن، تکه کاغذهای کوچکی جلوی چشم هستند که هر کدامشان یک کلاس آموزشی کنکور را معرفی میکنند، کلاسهایی که سر تا سر سال برگزار میشوند اما اوج کار آنها 4-3ماه اول سال است.
اتفاقا در همین ماههاست که سختتر میشود پیادهروهای سیدخندان را دید. معمولا همه تراکتها برای تبلیغ کلاسهای کنکور نیستند، اما در 4-3ماه اول سال کمتر میشود در سیدخندان چیز دیگری را تبلیغ کرد. 12-10 جوانی که پاتوق کار کردنشان آنجاست هر روز از صبح تا شب در نقطههای مختلف سیدخندان زیر سایه میایستند و تراکتها را دست مردم میدهند.
خیلیها این کاغذها را نمیگیرند، اما معمولا آنهایی هم که میگیرند، چند قدم جلوتر آن را روی زمین میاندازند. کمتر پیش میآید کسی تراکت را بگیرد، آن را تا کند و داخل جیبش بگذارد. اما اینکه کاغذها چند قدم جلوتر روی زمین انداخته شود برای آنهایی که کارشان توزیع است اصلا مهم نیست.
بهزاد یکی از همان 12-10 نفری که در سیدخندان تراکت توزیع میکند، میگوید: «برای من اصلا فرقی نمیکند با این کاغذها چه کار میکنند. بعضیها این کاغذها را از ما میگیرند که دستشان را تمیز کنند. اما من فقط وظیفه دارم این کاغذها را بدهم دست مردم. بقیهاش هم اصلا مهم نیست. دوست داشته باشند آن را میخوانند، دوست هم نداشته باشند پارهاش میکنند.» توزیعکنندههای تراکتهای تبلیغاتی ساعتی کار میکنند.
آنها در ازای 11 ساعت توزیع تراکت (از 8صبح تا 7شب) 6هزار تومان میگیرند. بهزاد میگوید روزانه به طور متوسط 3500 تا 4 هزار برگه توزیع میکند و اگر در طول روز فقط 10 نفر این کار را انجام بدهند حدودا در هر ثانیه یک تراکت توزیع میشود. بیخود نیست که ماموران شهرداری برای نظافت آخر شب سیدخندان عزا میگیرند! کریم، یکی از ماموران شهرداری میگوید:
«ساعت 9 که به سیدخندان میآییم انگار یک هفته است هیچکس اینجا را تمیز نکرده. جمع کردن زبالههایش هم حدودا 2برابر حد معمول زمان میبرد. من در جاهایی مثل میدان هفت تیر یا ولیعصر هم خدمت کردهام، ولی هیچ جایی مثل سیدخندان کثیف نمیشود. فقط خوبیاش این است که همه آشغالها کاغذ هستند».
جایی برای مطرح شدن
دلیل پخش این همه تراکتهای تبلیغاتی کنکور در سیدخندان فقط یک چیز است؛ متمرکز بودن کلاسهای کنکور. در سیدخندان که راه میروی، هر طرف را که نگاه کنی امکان ندارد تابلویی از کلاسهای کنکور دیده نشود.
ضلع شمالی، جنوبی، شرقی و غربی پل پر است از آموزشگاههای کنکور، آموزشگاههایی که روزانه صدها نفر به آنجا میروند تا خودشان را به دانشگاه برسانند. داخل کوچههای فرعی و خیابانهای اصلی، در ساختمانهای بزرگ سیدخندان و خلاصه هر جایی که فکرش را بکنید، پر است از کلاسهای آموزشی.
سیدخندان در واقع بورس کلاسهای کنکور است و اکثر آنهایی که میخواهند به چنین کلاسهایی بروند اولویتشان با کلاسهای سیدخندان است. سیدخندان همچنین پر از تابلوهایی است که روی آنها کلاسهای کنکور تبلیغ شدهاند. شاید بهترین جا برای معرفی چنین کلاسهایی همین جا باشد.
چیزی که باعث شده اکثر آموزشگاههای کنکور در این محل دفتر بزنند مرکزیت سیدخندان است. اما یکی دیگر از دلایل این موضوع، حضور چند آموزشگاه مطرح بوده که آموزشگاههای تازهتاسیس با حضور در کنار آنها توانستهاند خودشان را مطرح کنند. البته اولین آموزشگاهی که در سیدخندان تاسیس شده الان تعطیل است.
رازی نام اولین آموزشگاهی بود که در سیدخندان تاسیس شد اما این آموزشگاه در اواخر دهه 60 پس از حدود 3 سال فعالیت تعطیل شد. در آخرین سال فعالیت آموزشگاه رازی، کاظم قلمچی با اجاره یکی از واحدهای ساختمان شماره 12، دومین آموزشگاه سیدخندان را تاسیس کرد.
بعد از آن هم بقیه آموزشگاهها تاسیس شدند و سیدخندان را انتخاب کردند و حالا بیش از 15 آموزشگاه مختلف در سیدخندان وجود دارد. حدودا یک سوم این تعداد هم در ساختمان شماره 1000 دفتر زدهاند. ساختمان شماره 1000 با 2 بلوک مجزا در ضلع شمالی پل قرار دارد و در هر کدام از بلوکهایش چند آموزشگاه هست.
اشباع ساختمانها
تاسیس آموزشگاههای مختلف در سیدخندان تأثیر زیادی روی قیمت خرید و فروش و رهن ساختمانها گذاشته. این تأثیر بهخصوص در واحدهای 300 متر به بالا بیشتر دیده میشود. به خاطر متراژ نسبتا بالایی که کلاسهای کنکور احتیاج دارند، کرایه چنین واحدهایی بسیار بالا رفته، هر چند اگر کسی بخواهد چنین واحدهایی را اجاره کند باید حداقل 6 ـ 5 ماه منتظر بماند تا بنگاههای مسکن بتوانند یک واحد با متراژ بالا را پیدا کنند.
البته یک مشکل دیگر هم وجود دارد که شاید از پیدا کردن یک واحد مناسب، بدتر باشد. این مشکل هم رضایت همسایهها از برگزاری کلاسهای کنکور است. اگر واحد مناسبی برای برگزاری کلاسها پیدا شود و حتی این واحد موقعیت اداری داشته باشد، همسایهها میتوانند نسبت به برگزاری کلاس کنکور اعتراض کنند، البته در صورتی که آن همسایه موقعیت مسکونی داشته و منزلش در همان ساختمانی باشد که قرار است کلاس کنکور برگزار شود.
سعدوند، مسئول یکی از بنگاههای مسکن در سیدخندان میگوید: «کلاسهای کنکور باید در ساختمانی برگزار شوند که همه واحدهای آن موقعیت اداری دارند. در غیر این صورت اگر برای همسایهها مزاحمت ایجاد شود آنها میتوانند شکایت کنند. قبلا چنین موردی داشتیم. آخرش مجبور شدند به یک ساختمان دیگر بروند و قراردادشان را فسخ کردند. فعلا هم فکر نمیکنم چنین واحدی در سیدخندان پیدا شود».
تازه اگر کسی بتواند یک واحد مناسب پیدا کند احتمالا با شنیدن قیمت رهن یا فروش، پشیمان میشود. رهن یک ساختمان 3 طبقه در ضلع شمالی پل با زیربنای 150 متر حدود 130 میلیون تومان میشود. قیمت فروش آن هم متری 3 تا 5/3میلیون تومان است.
روشهای معمول تقلب در تبلیغات کلاسهای کنکور
با گرمشدن هوا، بازار تبلیغات مؤسسههای آموزشی هم داغ میشود. از تبلیغات کاغذی بگیر تا همایشها و کلاسهای توجیهی رایگان و غیررایگان. همه هم که صادقانه وسط نمیآیند. خیلیها برای اینکه از این بازار پرسود، نصیب بیشتری ببرند و یک شاگرد اضافه سر کلاسهایشان بنشیند، متوسل به تقلب و دروغ و این حرفها میشوند. اینها چند تا از روشهای معمول تقلب در تبلیغات مؤسسات کنکور است:
1 اصلیترین شیوه تقلب کلاسهای کنکور این است که رتبههای برتر کنکور را بهعنوان شاگردان خودشان جا بزنند. قدیمیترین راهش هم این بوده که وقتی نتایج درآمد، میروند سراغ رتبههای تکرقمی و با وعده پول یا حتی شغل در آموزشگاه اسمشان را میخرند. اینطوری میشود که یکهو میبینی یک نفر شاگرد 1800تا آموزشگاه مختلف بوده! بعضیها حتی حاضر میشوند جلوی دوربین هم ژانگولر بازی در بیاورند و تبلیغ مؤسسه موردنظر را بکنند!
2 ترفند دیگری هم برای این کار هست. یکی دو هفته مانده به کنکور، مؤسسه موردنظر کتابها و جزوههایش را برای ۱۰۰ نفر برتر آزمونهای بزرگی مثل سنجش یا قلمچی پست میکند. بنابراین وقتی از بین همانها کسی رتبه تکرقمی آورد، چون جزوهها و کتابهای مؤسسه را داشته، به صورت کاملا ناآگاهانه شاگرد اینها بوده و مؤسسه هم تبلیغش را میکند!
3 در این یکی روش مؤسسه موردنظر کلا بیخیال نتایج است و اصلا کار ندارد چه کسی چه رتبهای آورده! عکس 4تا از جوانان خوشتیپ فامیل و دوست و آشنا را جمع میکند و به هر اسمی که دوست داشته باشد چاپ میکند و زیرش هم میزند رتبه۱ و ۲ و ۳ و الی آخر! کیبهکی است؟!
4 اما بالاخره چند سال که بگذرد، فک و فامیل و بچههای محل هم تمام میشوند دیگر! اینطوری میشود که مسئول تبلیغات میرود سراغ عکسهای شخصی ملت که روی اینترنت گذاشتهاند. عکس چند تا جوان پاکستانی و هندی که شبیه ایرانیها باشند، پیدا میکند و میگذارد جای هر رتبهای که خواست! کسی هم که از هند پا نمیشود بیاید اعتراض!
5 راه دیگر این است که بعد از کنکور اسامی را به صورت خیلی ریز چاپ میکنند که یعنی اینها اسامی شاگردان موفق ماست تنها مشکلش این است که چاپ حروف را آنقدر ریز میگیرند که با میکروسکوپ هم نتوانید بخوانید!
6 شیوه دیگر تقلب، سوءاستفاده از اسم معلمهای مطرح و توی بورس است. سادهترینش هم این است که هر چه معلم معروف و سوپراستار(!) که میشناسند، در تبلیغاتشان اسم میبرند. آنوقت ملت که آمدند سر کلاس، یک معلم درپیتی میآید سر کلاس و میگوید من همانم! کسی هم اگر اعتراضی کند، میگوید من همان معلم معروف هستم، آن کسی که شما فکرش را میکنی، خودش را جای من جا زده!
7 در صورتی که روش قبلی ضایع شود و گندش دربیاید، یک مشاور از نوع مخزن مینشیند و مخ بچه را میزند که قبول کند معلم مؤسسه اینها، از آن معروفتره خیلی هم بهتر است! معلم معروف هم اگر احیانا اعتراضی بکند، ادعا میکنند که تبلیغات قبل از فصل قراردادها بوده و ما اسم شما را زدیم چون میخواستیم با شما قرارداد ببندیم، اما بعد پشیمان شدیم!
8 تقلب از نوع تبلیغاتیاش هم که فت و فراوان است! مهمترینش هم تضمین ۱۰۰درصد قبولی است. بعضی از مؤسسات که حتی اعلام میکنند کل شهریه را هم بعد از قبولی میگیرند! تقلبش هم معلوم است دیگر! اول اینکه ۱۲۰درصدشان عمرا هیچ چیزی را تضمین نمیکنند! این چیزها را هم میزنند تا بین آن هزار تا تبلیغ، جلب توجه کنند.
تعدادیشان هم میگویند شهریه را بعد از قبولی میگیرند، اما آن وسط آنقدر هزینههای اضافی برای آزمون و جزوه و کلاس و غیره میگیرند که خرجشان دربیاید! تعداد دیگری هم برای اینکه حتما قبول شوید، مجبورتان میکنند هر رشته درب و داغانی را هم که شده بزنید تا بالاخره یک جایی قبول شوید و مؤسسه به قولش عمل کرده باشد!
9 راه دیگر برای پول درآوردن مؤسسات این است که بچه را دچار توهم نیازهای کاذب میکنند و بعد خودشان هم میشوند پاسخگوی آن نیازها. مثلا راهبهراه میروند و میآیند و در گوش بچه داد میزنند که بچه! تو استرس داری؛ چرا حالیات نیست؟! بعد هم جلسات مقابله با استرس برای بچهها میگذارند! بچهها هم که متوهم؛ با کله میروند سر کلاسها. به اینها برنامهریز، روانشناس و کلاسهای اضافی و نکته و تست و هزار جور خدمات اجق وجق دیگر را هم اضافه کنید تا دستتان بیاید توی همین توهمها چقدر پول خوابیده!
10 همایشهای دمکنکور از آن تقلبهای جدید است. معلم کنکور که در این یک سال (و بلکه هم بیشتر) مخ بچهها را خورده، تبلیغ میکند که تازه میخواهد فوت کوزهگری را در یک همایش 2ساعته، آن هم یک هفته مانده به کنکور بگوید. کلی پشت کنکوری سرشار از استرس میروند به این همایشها تا استاد چکیدۀ همه نکتههای کتاب را یک بار با سرعت نور برایشان دوره کند. بعد هم که به وضوح از بین آن همه نکته چند تایش در سؤالها بود، همه جا جار میزند که هر کس در همایش من شرکت نکرد، چند تا سؤال عقب افتاد!
دعا بخر، کنکور ببر
«قبولی 100درصد در کنکور با دستور قرآنی و نوشتن دعا توسط شیخ ابومفید قمی.» این برجستهترین بخش یک آگهی بود که 2سال پیش در شهر قم پخش شد.
«دعانویسی و دستور قرآنی برای کنکور»، آن هم در شهری مذهبی مثل قم، کنجکاوی خیلیها را برانگیخت؛ بهویژه آنکه این آگهی نکتههای جالبتری هم داشت؛ «تاکنون تمامی کسانی که این برنامه را از ما دریافت کردهاند، بدون استثنا در کنکور و در دانشگاه دولتی (جز یک شهرستانی در شهرستان، بقیه، همه در تهران) قبول شدهاند».
این نشان میدهد که در صورت صحت قضیه، دعای شیخ حتما دعای کاردرستی بوده که چنین آمار درخشانی داشته است و البته تجربه قبولی 100درصدی در کنکور هم بیانگر آن است که دعای ابومفید، ردخور ندارد.
اما مگر با این همه تجربه و سوابق درخشان میشود از هزینههای آن چشمپوشی کرد یا اصلا مگر میشود تضمین 100 درصد قبولی ملت، آن هم در آزمونی مثل کنکور خرج نداشته باشد؟
استاد فکر اینجای قضیه را هم کرده و از متقاضیان خواسته تا برای تهیه این برنامه، مبلغ 70هزار تومان (قبول کنید که انصافا در مقابل شهریههای میلیونی کلاسهای آمادگی کنکور، هم کمتر است، هم کمدردسرتر و البته هم وسوسهکنندهتر) به حساب جاری 702992ایشان واریز کنند و فیش بانکی را هم همراه آدرس دقیق پستیشان، با پست سفارشی بفرستند تا برنامه – شامل دستور و دعای قبولی در کنکور – در کوتاهترین فرصت بیاید دم در خانهشان. البته واضح است که کار از محکمکاری عیب نمیکند.
برای همین هم در پایین جملههای مربوط به اعلام شماره حساب، به متقاضیان عزیز اطمینان داده که خیالتان راحت؛ «وجوه دریافتی در زمینههایی از قبیل امور علمیه، خیریه و... به کار گرفته خواهد شد».
ماجرا وقتی جالبتر میشود که میبینیم استاد برای دریافت تقاضاها مهلت هم تعیین کرده، بهطوری که به سبک کلاسهای کنکور – که حتی بچههای راهنمایی و دبیرستان را هم برای سالهای بعد هیجانی و جو زده میکنند – با خط درشت نوشته:
«فقط تا پایان ماه رمضان سال84 فرصت دارید» و البته بر و بچههای سالهای پایینتر را هم از نگرانی درآورده است: «کنکوریهای سالهای بعد نیز میتوانند در همین فرصت آن را تهیه کرده و در وقت کنکور خود از آن استفاده کنند». این مسئله، جنبه دیگری از دعای شیخ ابومفید را نمایان میکرد و آن هم «محدود نبودن دعای شیخ به زمان» بود.
تا اینجای ماجرا قضیه زیاد مشکوک نمیزد اما گاف آخر استاد همه معادلهها را به هم ریخت؛ «شیخ ابومفید قمی از نگاه بزرگان». استاد برای آنکه میخ آخر را محکمتر بکوبد و متقاضیان هاج و واج مانده و شاید آخرین دودلهای بلاتکلیف را هم داخل گود بیاورد، دستنوشتههای منسوب به مراجع تقلید و بزرگان دینی را هم چاشنی آگهی کرده بود.
جالب این است که همه این دستنوشتهها -که ادعا میشود به قلم این بزرگان هستند – وقتی به جای اصلی یعنی تعریف و تمجید از شیخ ابومفید قمی رسیدهاند، مسئله با چند تا ضمیر مبهم و نامعلوم ماستمالی شده است؛ مثل این بخش از آگهی: «حضرت آیتالله بهجت: سلام بر او (شیخ ابومفید قمی) و برکات خدا شامل حالش باد».
و بعد هم مهر و امضای این مرجع عالیقدر که به صورت کاملا ناشیانهای از جایی بریده شده، در حاشیه متن دیده میشود. همین سرنخ کوچک باعث میشد که هر آدم کنجکاوی این قضیه را با دفتر مراجع تقلید و بزرگان که نامشان در آگهی دعای کنکور آمده بود، درمیان بگذارد اما جوابها کاملا مثل هم بود.
نتیجه تماس با دفتر حضرتآیتالله بهجت و اظهارات مسئول پاسخگویی به سؤالات مردمی در دفتر ایشان، این بود که آگهیهای این چنینی، ساخته افراد کلاهبردار است و نه تنها چنین تاییدی صحت ندارد بلکه شخصی به نام شیخابومفید قمی وجود خارجی ندارد!
پیگیریهای بعدی نشان داد که صاحب دعای شیخابومفید و البته صاحب شماره حساب مذکور، فردی به نام «ی.ق.س» بوده. این شخص همان موقع یعنی چند وقت بعد از انتشار این آگهی، شناسایی و حساب بانکیاش هم مسدود شده، پروندهاش را هم زدهاند زیر بغلش تا در دادسرای قم به شکایت شاکیان و البته کلاهبرداریهای او رسیدگی شود.
مهندسی ذهنهای تنبل
در بحبوحه کنکور کسانی هستند که پی میانبرزدن میگردند؛ پی یک جفت بال برای پریدن از روی این همه ساعت درسخواندن، اضطرابداشتن و هزینهکردن یا مثلا پی قرصی گشتن که یک شبه کتابها را فرو کند توی مغزی که درست شب امتحان مثل گچ سفید میشود؛ همانهایی که نبض این التهاب را میدهند دست بازار و کنکور را میکشانند به صفحات ضمیمه آگهی روزنامه؛ «متدهای کشف گزینه صحیح در سؤالات تستی»، «با تکنیکهای این روش در هر سطح علمی و درسیای که باشید بیش از اطلاعات خود نتیجه خواهید گرفت»، «مهندسی معکوس»، «اسرار و رموز موفقیت در کنکور»، «شیوه تستزنی نفرات برتر کنکور»، «آشنایی با تکنیکهای 8 گانه تلهگذاری در سؤالات تستی» و... حتما گذارتان به این جور آگهیها در صفحات روزنامه افتاده.
چند سال قبل بود که عجیبترین تبلیغ کنکوری، با عنوان کشف گزینه صحیح در کنکور از طریق دعانویسی، دست به دست و ایمیل به ایمیل چرخید و شد مایه تعجب. اما هنوز چیزی نگذشته بود که عناوین جدیدی شروع به کورسگذاشتن با کلاسهای کنکور و آزمونهای آزمایشی کردند.
مهندسی معکوس، پر طمطراقترین اسمی است که این روزها، شبامتحانیهای بازیگوش را وسوسه میکند. ادعای این فروشندگان موفقیت این است که شما هرقدر هم که از ماراتن بچه کنکوریها عقب افتاده باشید، باز میتوانید با NLP و مهندسی معکوس، به خاککردن بچهدرسخوانهای رقیب امید داشته باشید!
کنکور آنقدر با سرعت میدود که پایینآوردن تب آن، در همین 5-4 ساله، با هزار و یک تجویز متفاوت روبهرو شده است؛ از آزمونهای اینترنتی گرفته تا کلاس خصوصی از طریق وبکم و Voice و مهندسی معکوس.
«کشورهای ضعیف وقتی میخواهند تکنولوژی ساخت یک محصول پیشرفته را به دست آورند، از مجموعه روشهایی استفاده میکنند که تحتنام دانش مهندسی معکوس دستهبندی میشوند. شما با کمی حوصله و پشتکار و دقت متوجه خواهید شد که دیگر نیم ساعت آخر جلسات آزمون کنکور سراسری برای شما، نیم ساعت ناامیدی نیست بلکه نیم ساعتی است که میتواند سرنوشت قبولی شما را بهشدت تحتتاثیر قرار دهد و جایگاه و رتبه علمی شما را تا حد خارقالعادهای جابهجا کند»؛ این، معرفی تکنیک مهندسی معکوس است که در آگهیهای تبلیغاتی به چشم میخورد.
صدای پشت خط، مطمئن و پشت سر هم صحبت میکند... مسئول فروش یکی از همین مؤسساتی است که ادعا میکنند با مهندسی معکوس، به شما یاد میدهند گزینه درست را پیدا کنید. میگوید که سیدیهای آموزشی مؤسسه مورد نظر طوری طراحی شدهاند که با کمک آنها میتوانید گزینه نادرست را حذف کنید.
«طراحان این مجموعه سیدیها، یک عده از دانشجویان دانشگاههای تهران و شریف هستند. با روشهای آموزش داده شده در این سیدی میتوانید بدون معلومات لازم جوابگوی هر سؤال تستی باشید و 2 گزینه را به راحتی حذف کنید. در حقیقت این روش مبتنی بر علم روانشناسی است و کمک میکند با تکنیکهای NLP بتوانید گزینه صحیح را از بین گزینههای غلط پیدا کنید».
تند حرف میزند و فرصت نمیدهد حرفهایش را بفهمیم: «در این روش، ابتدا اصول صحیح تستزنی را - که توسط نفرات برتر کنکورهای مختلف و براساس مطالعه آماری روی کنکورهای 15سال گذشته جمعآوری شده - ارائه میدهیم؛ بعد این روش به صورت مفهومی آموزش داده میشود و در تستهای کنکورهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد.
این روش هیچ مغایرتی با اطلاعات علمی ندارد و فقط روشی است که میتواند شما را به موفقیت نزدیکتر کند. مثلا اگر جزو آن عده از داوطلبانی هستید که آمادگی شرکت در آزمون را ندارند، به بهترین نحو میتوانید از این روش استفاده کنید».مهندس میرزایی ادامه میدهد:
«اگر شما در کنکور امسال 80 درصد را بر مبنای دانش خودتان درست علامت بزنید و 20درصد بقیه را با روشهای ارائه شده در این سیدیها و جزوهها علامت بزنید، امتیاز شما به جای 80 درصد به 100 درصد میرسد. اگر به 50 درصد سؤالات درست جواب داده باشید و نصف دیگر را با کمک تکنیکهای ارائه شده علامت بزنید، امتیاز شما از 50 درصد به 85 درصد افزایش پیدا میکند».
تضمینی هم که ته ماجرا میچسباند، محض آن است که باور کنید در لحظههای آخری که حتی داوطلبان تکرقمی هم توهم کمبود وقت دارند، این تکنیک تمام راه را برای شما میانبر میزند و شما را مینشاند جایی در اوایل صف کنکور؛ «مهندسی معکوس تنها روش کمکی کنکور است که در ایران اجرا میشود و در مدت این 4 سال که از اجرایش میگذرد، نتایج خوبی به بار آورده است.
در حقیقت جز این 2 روش، هیچ روش تستزنی دیگری در ایران تدریس نمیشود. سال گذشته بیشتر از 90درصد از داوطلبانی که در کنکور 85 از روش ما استفاده کردند، وارد دانشگاه شدند و در آزمون کارشناسی ارشد 85 هم، 80درصد از داوطلبان از این تکنیکها استفاده کردند و قبول شدند».
اسم این افراد را میخواهید؟ ما هم خواستیم و شنیدیم: «نه، ما اجازه نداریم معرفیشان کنیم!»
حسین علی محمدی مدیر یکی از همین مؤسساتی است که ادعا میکنند راههایی بهتر از درسخواندن برای غافلگیرکردن کنکور سراغ دارند. میگوید: «طراحان سؤالات آزمونهای سراسری و همگانی، برای اینکه امکان ورود و امتیازگیری شانسی را به حداقل برسانند، مجبورند از برخی قوانین و قواعد ثابت و مشخص تبعیت کنند و حق ندارند هرجور دلشان خواست سؤال طرح کرده و هرجور دلشان خواست سؤالات را بین 4 گزینه توزیع کنند.
بدیهی است که اگر شما این قوانین را بدانید، به پنجره و دیدگاه طراح سوال نزدیکتر میشوید و بهتر میتوانید حرکات و حقههای او را حدس بزنید و از این طریق گزینه های درست و نادرست را از یکدیگر تشخیص دهید».
لابد این یکجور ذهن خوانی است از n نفر طراحی که روی کنکور نظر میدهند... اما محمدی با این تعریف مخالف است؛ «NLP در طراحی تست، ذهن خوانی نیست بلکه شیوه هوشمندانه و خاصی از تفکر و نگرش به سؤالات تستی است.
نه معجزه و نه شانس بلکه روشی است که شما را با معجزه و دنیای شگفت انگیز مغز انسان آشنا میکند تا حداکثر استفاده را از تواناییهای مغز خود ببرید و شما را به یکی از مهمترین اصول در آزمونهای تستی - که هیچ داوطلبی به آن توجه ندارد- یعنی شیوه طراحی یک سؤال تستی و پنهانکردن پاسخ صحیح بین 3 گزینه غلط توسط طراحان تست کنکور، مجهز خواهد کرد».
با این حساب با توضیحاتی که می دهد، ادعا میکند که میتوانند سرنوشت کنکور را اینطور عوض کنند؛ «تجربه نشان داده که در هر سال کنکور و در هر درس 15 درصد از سؤالات کنکور، تکرار سالهای گذشتهاند که شما میتوانید علاوه بر استفاده از روشهای تستزنی، با تمرین و مرور تستها و کشف رابطه بین گزینهها، به راحتی گزینه صحیح را کشف یا شکار کنید.
در این روش بدون حل تست، 4 گزینه به 2 گزینه تبدیل شده و یکچهارم احتمال درستزدن تست به یک دوم احتمال درستزدن تبدیل میشود. با بهکارگیری این روش بدون حلکردن و داشتن معلومات لازم، حداقل به 20 تا 30 درصد تستها پاسخ صحیح داده میشود.
با استفاده از تکنیکها و روشهای تستزنی هم میتوانید فقط با داشتن 10 درصد معلومات و بهکارگیری شیوههای تستزنی، تردید خود را بین گزینهها از 4 گزینه به 2 گزینه کاهش دهید و سپس به گزینه صحیح برسید».
رواج NLP در ایران، از حول و حوش سال 80 شروع شد و به تدریج عناوین کتابهای ترجمه شده در این زمینه را آنقدر بالا برد که روی پیشخوان همه کتابفروشیهای شهر، چند کتاب با این عنوان وجود داشت. محبوبیت و رمزآمیزی NLP - که همیشه شعارهایی برای زندگی موفقیتآمیز و یکشبه پولدارشدن و یک دقیقهای راه صد ساله را پیمودن در آستین داشت - پای NLP را به کنکور هم باز کرد.
البته این فقط نام NLP است که همین مخفف بودنش - برای کسانی که با آن آشنایی ندارند - این توهم را بهوجود میآورد که NLP هم لابد چیزی است برای خودش!برای خودش بله اما برای کنکور، نه! این را دکتر یونسی – روانشناس – میگوید: «NLP مخفف کلمات Neuro linguistic programming یا برنامهریزی عصبی- کلامی است. حیطه کار آن هم کار کردن روی شیوه پردازش اطلاعات و تحلیل دادهها در ذهن و کلام است. این هیچ ربطی به ذهنخوانی طراحان کنکور و کشف گزینه صحیح با یک نگاه ندارد».
پژمان رضوی - مدرس کنکور - هم معتقد است: «از این روشها حتی با فرض مؤثربودن هم نمیتوان انتظار زیادی داشت. در جایی که گزینهها آنقدر به هم شبیهاند که انتخاب غلط یکی از آنها، نمره منفی میآورد و میتواند رتبه را چند رقم جابهجا کند، بهتر است همین وقتی که روی مطالعه جزوهها و سیدیهای کنکور گذاشته میشود، به حل چند تست بیشتر اختصاص داد و از نتیجه آن مطمئنتر بود».
او ادامه میدهد: «همیشه شایعاتی مثل این بوده است که مثلا داوطلبی فقط به قصد خوردن بیسکویت سر آزمون رفته و سعی کرده با گزینههای سیاه پاسخنامه آنقدر بازی کند تا شیوه جایگزینی سؤالات صحیح را در کلید آزمون کشف کند؛ مثلا از طریق شکلی که خانههای سیاه روی پاسخنامه پیدا میکند و... اما اینها فقط در حد شایعه است.
اگر وقت داوطلبی آنقدر کم است که نمیتواند شروع به مطالعه کتابها کند، تستزنی و مرور کنکورهای سالهای قبل بهترین شیوه آمادگی است».
با این حساب اگر شما هم مثل ما فکر میکنید این همه محاسبه و زیرکی به خرجدادن در حل تست زمان شما را خواهد کشت، در جواب خواهید شنید: «نه، اگر مهارت پیدا کنید، زمان تستزنی تا 10 ثانیه برای هر تست پایین میآید!».
دکتر گلدوست – جامعهشناس و آسیبشناس اجتماعی – اما حرف آخر را میزند: «وقتی اهمیت یک پدیده بیش از حد جلوه میکند، عرصه برای مدعیان راهحلهای جدید باز میشود که هرکدام هم درمان درد را تنها در دست خودشان میبینند.
کنکور هم با اهمیت پیداکردن بیش از حد در این سالها، عرصه ارائه راهحلهای بازاریای شده است که روز به روز، میزان اضطراب و به تبع آن، «تجارت اضطراب» را بیشتر میکنند. با التهابی که در مورد کنکور وجود دارد، اگر امروز فقط مهندسی معکوس خلق شده است، تا چند سال بعد تکنیکهای عجیب و غریبتر، با قیمتهای سرسامآور به عنوان راهحل اساسی این پدیده معرفی میشود. کنکور کم کم دارد تبدیل به یک معضل اجتماعی میشود».
آب حوض هم میکشیم!
یکی از مهمترین شاخههای خدمات جانبی در کنکور، مشاوره و برنامهریزی است. در مورد خوبی وجود یک مشاور یا برنامهریز برای امتحانی مثل کنکور کسی شک ندارد. مشکل آنجا پیش میآید که اکثر کسانی که به عنوان مشاور کار میکنند، همهکار میکنند به جز مشاوره! اکثر مشاوران کنکور تنها در حد یک برنامهریز ظاهر میشوند و در همین کار هم موفق نیستند.
آنها یک برنامه برای همه بچهها ارائه میدهند. نمونهاش هم همین مشاوران تلویزیونی که یک برنامه کلی میدهند برای تمام جمعیت بینندگان! ضمن اینکه وظیفه مشاور این است که به بچه برنامهریزی را یاد بدهد، نه اینکه حتی برای غذا خوردن و خوابیدن بچه هم برنامه بریزد و بدهد دستش. البته دلیل هم دارد: حقیقتش این است که در زمینه کنکور مادر و پدرها هرچه بچهشان بیشتر تحت فشار باشد، راضیتر هستند! بنابراین مشاوری را قبول دارند که حتی تا دستشوییرفتن بچه را هم زمانبندی کرده باشد!
پدید آمدن طبقهای به نام مشاوران در تاریخ کنکور هم کار همین کلاسهای کنکور است. اول بچه را حسابی مضطرب میکردند و بعد به یک مشاور ارجاع میدادند و البته استرس و اضطراب هم حل نخواهد شد، مگر با صرف مبلغی پول! با همه اینها کار اکثر مشاورها (مشاورنماها!) در ایجاد ارتباط بین کلاسها و بچهها و معلمها خلاصه شده؛ به این ترتیب که بسیاری از همین مشاورنماها با گرفتن پورسانت، بچهها را به آموزشگاهها و معلمها معرفی میکنند، معلمها را به مؤسسات میبرند و غیره! مثلا 5 درصد شهریه را میگیرند و مخ بچهها را میزنند که به آموزشگاه طرف معامله بروند یا اینکه از معلم پول میگیرند و برایش در آموزشگاههای بزرگ یا مدارس درست و حسابی کلاس جور میکنند! البته مؤسسات هم از این کارها میکنند.
نمونهاش یک برنامه تلویزیونی است که یکی از مؤسسات بزرگ و صاحبنام کنکور آن را چند میلیارد خریده و حالا به معلمها ساعتی میفروشد تا با حضور در آن معروف شوند! قیمتش هم مناسب است: ۲۵۰هزار تومان برای نیمساعت برنامه!
نرخ مشاوره چقدر است؟
جلسات خصوصی مشاوره (که معمولا یک یا دو ساعت هستند)
از ۱۰هزار تومان تا 70-60هزار تومان
جلسات عمومی مشاوره
نفری حدود ۲۰هزار تومان
مشاوره یک سال کنکور (اصطلاحا میگویند تیر تا تیر!)از ۵۰۰ یا ۶۰۰هزار تومان شروع میشود، اما مشاورهای معروف و توی بورس تا یکونیم میلیون هم میگیرند! اگر مشاور به خانه دانشآموز برود، این قیمت بیشتر هم میشود.
مشاوره انتخاب رشته
از ۱۰هزار تومان تا ۱۰۰هزار تومان و بالاتر!
نکته: مطمئن باشید کسی این وسط کم نمیگیرد. اصلا اگر قیمت را کم بگویند، میگویند طرف سواد ندارد!
بیا فالت ببینم!
تعیین رشته هم از آن خدمات جانبی کنکور است که بعد از اعلام نتایج میآید توی بورس. البته در مورد دانشگاه آزاد، قضیه فرق میکند. برای انتخاب رشته دانشگاه آزاد معمولا مشاور چند دقیقهای با دانشآموز صحبت میکند و نتایج کنکورهای آزمایشیاش را ورق میزند تا دستش بیاید وضع درسیاش چطوری است.
آنوقت به او میگوید که چه رشته و شهری را انتخاب کند که احتمال قبولیاش وجود داشته باشد. با اینکه که این کار به نظر لازم میآید، اما در همین کار هم معمولا انصاف رعایت نمیشود. در اکثر موارد مدارس یا آموزشگاهها به مشاوران توصیه میکنند که بچهها را مجبور کنند که رشتهای پایینتر از حد توانشان بزنند تا احتمال قبولیشان بیشتر شود و البته آمار قبولی آموزشگاه هم بالا برود!
در مورد دانشگاه سراسری حتی همین کار هم لازم نیست. با وجود ۱۰۰ انتخاب و تأثیر نداشتن اولویت انتخاب در قبولی، مشاوره انتخاب رشته معنی ندارد. کافی است از اولین رشتهای که دوست دارید شروع کنید و تا آخرین رشتهای که دوست دارید، ادامه دهید! این را هم بد نیست بدانید که ترتیب اولویت در انتخاب دانشگاه این است:
روزانه، شبانه، غیرانتفاعی، پیام نور! (ما خودمان یکپا مشاوریم، چی فکر کردید؟!) کل چیزی که لازم است برای انتخاب رشته بدانید، همین است. اما اگر بدانید برای همین چند تا کلمه چه پولها که رد و بدل نمیشود (حالا ما هی خودمان را دستکم میگیریم!) خود سازمان سنجش برای دادن یک برگه پرینتشده که میگوید شما با رتبهتان در چه رشتههایی ممکن است قبول شوید (آن هم با توجه به قبولیهای سالهای قبل)، ۴هزار تومان میگیرد. با ۶هزار تومان دیگر میتوانید با یک مشاور حرف بزنید! این البته ارزانترین مشاوره انتخاب رشتهای است که میتوانید پیدا کنید!
هماهنگ میشویم
در این سالها به مدد معروفشدن تعدادی از معلمها و مشاوران کنکور، نزدیک کنکور که میشود، هر کس برای خودش یک همایش برپا میکند و به بچهها فراخوان میدهد که جمع شوید تا کلی نکتههای ناگفته برایتان بگویم! بعد هم یکسری نکته و تست و روش تستزنی برای بچهها ردیف میکند و اطمینان میدهد که سؤالهای کنکور امسال از همینها خواهد بود! از همین همایشهای چند صد نفری، پولی بین ۳۰ تا ۵۰میلیون برای معلم در میآید.
اما برای بچهها چه دارد؟ یک عالمه استرس و هیچی نکته جدید! فقط کافی است در آن جمع چند صد نفری کسی یک نکته را بداند که تو ندانی و آن وقت کل اعتماد به نفست برای کنکور را از دست میدهی؛ آن هم یک یا دو هفته مانده به کنکور!
چند سال پیش در یکی از همین همایشها یکی از معلمهای برجسته و معروف کنکور به دانشآموزان تجربی پیشنهاد کرده بود که روز کنکور سؤالهای عمومی را در پاسخنامه فقط با نقطه گذاشتن جواب بدهند و وقتشان را صرف پر کردن خانهها نکنند. بعد وقتی سؤالات اختصاصی را دادند، وقت مربوط به زمینشناسی را (که خیلی از بچهها نمیزنند) بگذارند برای پر کردن خانههای سؤالات عمومی.
به حساب این معلم برجسته با این کار ۵دقیقه در زمان کنکور صرفهجویی میشد! تا اینجای بحث مشکلی نبود. مشکل آنجا ایجاد شد که این خبر به گوش سازمان سنجش رسید و دوستان هم محضگرفتن حال معلم مزبور پاسخنامههای عمومی و اختصاصی رشته تجربی آن سال را از هم جدا کردند! اینطوری شد که بچههایی که به حرف معلم آیکیو گوش داده بودند، کل سؤالات عمومی را از دست دادند؛ به همین سادگی!
توضیح: این معلم باهوش بعد از کنکور گموگور شد و تاکنون هیچ خبری از او در دست نیست!
آمارها میگویند در سال83، گردش مالی
چاه نفت چهارگزینهای
اگر مدیرعامل یک شرکت صنعتی باشید که 230 میلیارد تومان گردش مالی دارد، با این پول چه کار میکنید؟ یک مجتمع فولاد با این پول 600هزار تن فولاد تولید میکند و میفرستد داخل بازار.
اما تو ای کنکوری عزیز! همه این پولها را میریزی به حساب آموزشگاههای کنکور؛ یعنی اگر کیلویی هم بخواهیم حساب کنیم، میکند به عبارتی نفری 400 کیلو فولاد مرغوب.
بر اساس یک تحقیق، به طور متوسط 31 درصد از شما به طور کامل، زندگی کنکوریتان را به دست آموزشگاهها سپردهاید و به طور متوسط از 500 تا یک میلیون و 300 هزار تومان جیب بابا را به خرج انداختهاید که چی؟ که با روشهای محیرالعقول یادتان بدهند از میان 4 تا سوراخ هر سؤال در پاسخنامه، کدامش را سیاه کنید که بختتان سفید شود یا یک سال تمام کار کنند که سلولهای خاکستری مغزتان راه بیفتند و همه چیز را چهار خانه ببینند.
وقتی مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران (ایسپا)، نتیجه یک مطالعه تحقیقی و میدانی در مورد اقتصاد کنکور را منتشر کرد، کمتر کسی میدانست جریان از چه قرار است. خیلیها هم تصمیم نداشتند این عددها را تایید کنند. براساس این آمار، یک سوم داوطلبهای کنکور در سال 83، هر کدام به طور متوسط 480 هزار تومان برای نشستن پای درس اساتید فن پیاده شدهاند؛ یعنی این تعداد که چیزی حدود 474 هزار نفر بودهاند، چرخش مالی کلاسهای کنکور را به 227 میلیارد و 520 میلیون تومان رسانده بودند.
با این حساب بازار آموزشگاههای کنکور و کلاسهای خصوصی و نیمهخصوصی کنکور همچنان داغ مانده و خیر کنکور به هر کس نرسیده، نان این آموزشگاهها را چرب و روغنی کرده.
تضمین میکنیم
خیلی از آموزشگاهها مدعیاند که بعد از این همه سال، به روش، الگو و تکنیکهای مختلفی برای موفقیت در کنکور رسیدهاند و هر که راه و چاه را از زبان آنها نشنود و نقشه گنج را نخرد، همان اول کار باید فاتحه خودش را بخواند! همه اینها یعنی شما برای قبولی در کنکور، اول باید از فیلتر یک بنگاه بزرگ اقتصادی رد بشوید.
«شهریه، بعد از قبولی» شعار تبلیغاتی مؤثری است که لابد دیدهاید. مشاور آموزشگاهی که چنین آگهیای توی روزنامه داده، در مورد اینکه شرط و شروط اینطور قراردادها چگونه است میگوید: «آموزشگاه ما با مجوز آموزش و پرورش کار میکند.
ما برنامهها و دبیرهایی داریم که کیفیت کارمان را تضمین میکنند تا حدی که شهریه کلاسها را مشروط به قبولی دانشآموز کردهایم». شهریه دوره ویژه آنها که یک سال تمام، مدیریت تحصیلی بچهها را شامل میشود، 850 هزار تومان است.
در این مدت، 10 مرحله کنکور آزمایشی دارند و 100 آزمون هفتگی میگیرند با جزوه رایگان. اما بچه باید محصل خوبی باشد؛ یعنی دودرهبازی توی دورههای این آموزشگاه ممنوع است؛ دانشآموز باید تحت نظر مشاور و اطلاع خانواده هر روز بنشیند سرکلاس و تند برگردد خانه سر درس و کتاب.
مشاور این آموزشگاه در مورد اینکه بالاخره آخر کار، اگر قبولی توی دانشگاه به دست نیامد، کی تشخیص میدهد اشکال کار از کجاست، میگوید: «شرط و شروط اول دوره باید رعایت شده باشد. غیبتها در آزمون و کلاس باید با هماهنگی و اطلاع خانواده باشد».
استاد البته تا آخر مکالمه معلوم نمیکند بالاخره دعوای احتمالی بعد از قبول نشدن «شازده کنکوری» چطور حل و فصل خواهد شد. اینطور که معلوم است، تشخیص امر با مشاور آموزشگاه است.
میرزایی مشاور یک آموزشگاه قدیمی و معتبر- که خرج روزانه آگهیهای گران صفحه اول روزنامهها را به جان خریده - شهریه یک دوره یکساله با احتساب 4 روز کلاس در هفته را یک میلیون و 375 هزار تومان اعلام میکند، با این توضیح که خانواده کنکوری میتوانند از تسهیلات قسطبندی استفاده کنند، مشروط به اینکه برای این قسطها چک بدهند.
آنها همه چیز را یک بار دیگر برای دانشآموز با روشهای مختلف مفهومی، تشریحی، تستی و غیرتستی با پشتوانه 22 مرحله آزمون تکرار میکنند تا از خواب خرگوشی بیدار شود و با دست پر و هوش و حواس کامل به آورد گاه کنکور برود.
هزینه میکنیم
اصولا زندگی همینطوریاش حتی اگر یکسره خواب باشی و کاری نکنی خرج دارد، چه برسد به اینکه بخواهی کارهای خارقالعاده هم انجام بدهی. هزینههای میلیونی کلاسهای کنکور همهاش هم به جیب معلمها نمیرود.
حتی آموزشگاهدارها هم باید به فکر دخل و خرجشان باشند. بازار تجارت بیرحم است. فکر میکنید همین آگهیهای «6/5×8/2» سانتیمتری صفحه اول نیازمندی روزنامهها - که پایه ثابت آنها آموزشگاهها هستند- چقدر پول میخواهد؟ روزی 200 هزار تومان ناقابل و بدون تخفیف برای مشتریهای ثابت؛ صفحه اول است دیگر.
یک آموزشگاه اگر بخواهد روی بورس بماند و از این دریا ماهی دانهدرشت بگیرد، لااقل باید 200 روز پول همین آگهی کوچک را بدهد. حساب و کتاب که بکنید میشود چیزی حدود 40 میلیون تومان. اینها را بزنید دست هزینههای مختلف اجاره دفتر، مالیات، قند و چای و... البته نگران نباشید، تا حالا کمتر مؤسسهای دیده شده که به خنسی خورده باشد و چاه نفتش خشک شده باشد.
کرکرهها پایین نمیآید
چند تا مغازهدار و تاجر دیدهاید که عشقی کار کنند؟ حجره و دفتر باید 12 ماه سال باز باشد. البته به کاربردن این مثال برای آموزشگاههای کنکور بیانصافی است.
با وجود این، آنها خواسته یا ناخواسته، برنامهریزی حداکثر سه ماهه برای آماده شدن و حمله به کنکور را یکساله کردهاند.
شعار جدیدشان هم همین است: «از تیر تا تیر». اینطوری مشتری همه وقت سال محفوظ است و درآمد هم بهتر. هرچه باشد یک وجه این مراکز، اقتصادی بودن است. 230میلیارد تومان پول کمی نیست.
یارانه دارو برای یک سال
توی مقدمه مطلب گفتیم که یک مجتمع فولاد با ظرفیت تولید 600 هزار تن فولاد، گردش مالیاش حدود 230 میلیارد تومان است. اما فکر میکنید با این میزان پول دیگر چه کارهایی میشود کرد؟
مالیات
دولت در سال 1384، از محل درآمدهای مالیاتی مربوط به تلفنهای همراه، 200 میلیارد تومان درآمد داشته. لابد تا حالا این درآمد از 230 میلیارد هم زده بالا.
دارو
کل یارانه داروی کشور که سازمان مدیریت و برنامهریزی اختصاص میدهد، مبلغ 230 میلیارد تومان است. البته این عدد برای سال 85 است.
گسترش دانشگاهی
همه دعوا سر همین دانشگاه رفتن است اما تمام دانشگاههای کشور، روی هم 230 میلیارد تومان در سال برای توسعه و گسترش در اختیار دارند.
بن کارگری
اگر شما همه آن 230 میلیارد تومان را بدهید به وزارت کار، میتوانند با آن، بن کارگری همه کارگرهای کشور را بدهند. ثواب هم دارد، ندارد؟
پیشفاکتور برای کنکور اول
شستهرفتة فاکتوری که در آخر یک دوره یکساله کنکور باید به یک آموزشگاه بدهید، این است. البته یادتان باشد که این فقط یک نمونه متوسط از مؤسسات کنکور است.
مظنه چند؟
این جدول نمونه قیمتهای یکی از مؤسسات کنکور است. البته توجه کنید که در بازار به این بزرگی تنوع قیمتها خیلی بیشتر از این حرفهاست.
کلاسها حداکثر 12 نفره است با آزمون هفتگی و برنامهریزی درسی و نان اضافه!
حقالتدریس دبیرهای موسسه هم برای شرکت در این کلاسها، بین جلسهای 8000 تا 30000 تومان متغیر است.
روزگار سخت
سعید شبقره یکی از قدیمیترین معلمهای کنکور است؛ معلم خوشنامی که در کل جریان قلع و قمع آموزشگاههای کنکور و رسوایی برخی معلمها، هیچ لطمهای ندید. او از ابتدا همکار و همراه قلمچی بود و اکنون نیز مسئول انتشارات «شبقره» است.
- قبول دارید کلاسهای کنکور چند سالی است که افت کردهاند و مشتریشان کم شده است؟
بله، این طبیعی است. چون از طرفی جمعیت داوطلبان ورود به دانشگاه کم شده است، از طرف دیگر با مشکلات مالیای که تحصیلکردهها دارند باعث شده انگیزه جوانها برای تحصیلات کم شود، ضمن اینکه الان دیگر برای هرکسی که دلش بخواهد تحصیلات عالیه داشته باشد راهی وجود دارد؛ دانشگاه پیام نور، پودمانی، شبانه، آزاد و سراسری. همه اینها باعث شده کلاسهای کنکور تضعیف شوند و البته من خوشحالم که این اتفاق میافتد.
- چرا؟ به ضرر شما هم که میشود!
من یکی از افتخاراتم این است که از مدرسه وارد کلاسهای کنکور شدم. اما تمام آن معلمهایی که از نظر اخلاقی دچار مشکل بودند یا مرتکب تخلف شدند، کسانی بودند که از اول در آموزشگاهها پرورش پیدا کرده بودند، آدمهای فرهنگی نبودند و به همین دلیل آن مسائل به وجود آمد. حالا به نظر من، اگر کلاسهای کنکور جمع شوند، مدرسهها دوباره ارزش واقعیشان را پیدا میکنند، معلمی هم به شأن واقعی خودش نزدیک میشود.
- این ماجرای تخلفات از کجا شروع شد؟
از همان زمانی که کلاسهای کنکور به شکل فعلیشان درآمدند، بدون مجوز، مثل قارچ رشد کردند و امکان تقلب و تخلف برای خیلیها بهوجود آمد. آن زمان عدهای که اصلا فرهنگی نبودند یا مثلا دانشجو بودند و مدرک تحصیلی هم نداشتند شروع به تأسیس آموزشگاه کردند، دفتری گرفتند، یکسری معلم آشنا را هم با وعده و وعید دور خودشان جمع کردند.
اوایل پول خوبی هم میدادند، ولی بعد که بارشان را بستند و خوب جا افتادند، 6 ماه یک بار پول میدادند. عدهای از مدرسهای این آموزشگاهها هم بدون اینکه واقعا معلم باشند، مشهور شدند. اینها که عموما دانشجو بودند، از روی جاهطلبی و طمع دست به حرکتهایی زدند که به نظر من بیشتر کار شومن و مجری است تا معلم. مثلا در کلاس دخترانه برای خودشان جشن تولد میگرفتند.
حالا خوشتیپ و جوان هم بودند، یک دختری هم پیدا میشد و ابتکار به خرج میداد و کیکی، کادویی میخرید و ... خب با این کارها دنبال جلب مشتری بودند و موفق هم شدند، هنوز هم موفق هستند، با اینکه تعدادی از آنها در جریان دستگیریها لطمه خوردند، ولی هنوز هم مشغولند و دنبال اهدافشان هستند.
- خب پس چه کسانی از گردونه خارج شدند؟
ببینید، این پرونده چند بعد داشت. یک گروه از معلمها از نظر اخلاقی مشکل داشتندو یک گروه دیگر با ارتباطاتی که گرفتند، به سؤالهای کنکور دسترسی پیدا کردند. من یادم است یک سال یکی از این معلمها، شب کنکور، زیر پل سیدخندان، صندوق عقب ماشیناش را بالا زده بود و سؤالات کنکور را میفروخت. مبلغ زیادی هم گیرش آمد.
البته او را گرفتند، مثل خیلیهای دیگر که در رابطه با پرونده فروش سؤالات کنکور دستگیر شدند و مدتی هم زندان بودند، بعد نمیدانم چطور شد که جریمه نقدی پرداختند، سند گذاشتند یا تبرئه شدند و آزاد شدند.
اما در کل، اینها هیچکدام معلمهای آموزش و پرورش نبودند، چون معلمهای دبیرستانی، کسانی که گچ مدرسه خورده بودند، هیچوقت شأن معلمی را خدشهدار نکردند؛ حرمت کلاس را حفظ کردند و از آن حاشیهها هم دور ماندند.
- اصلا قبول دارید که گرم شدن بازار آموزشگاهها، نه معلول بمباران تبلیغاتی بود، نه نیاز واقعی جامعه؟
البته نمیشود نقش تبلیغات را انکار کرد؛ مثلا قلمچی که یکی از آموزشگاههای پیشرو در این زمینه بود، در سالهای 71-70 شروع به تبلیغات جدی کرد. در دورانی که سایر مؤسسات سالی یکی دو بار چند تا آگهی میدادند، قلمچی هر روز در روزنامه همشهری 2 ستون آگهی چاپ میکرد؛ یک ستون خطاب به دانشآموزان، یک ستون خطاب به والدین. آن زمان خیلیها باور نمیکردند که قلمچی با این حجم وحشتناک تبلیغ موفق شود. حتی خیلیها فکر میکردند ورشکست میشود، چون پشتوانه مالی هم نداشت. اما اینطور نشد، چون تبلیغات قلمچی حساب و کتاب داشت.
- منظورتان چیست که تبلیغات قلمچی از روی حساب و کتاب بود؟
خب قلمچی انصافا طرحهای جدیدی را وارد بازار کرد. اول اینکه در کتابها سؤالات کنکور را طبقهبندی کرد. تا قبل از آن من و خیلی از معلمها سؤالهای درسی را خودمان جمع کرده بودیم و با دانشآموزها کار میکردیم.
اما کار مدونی در قالب کتاب انجام نگرفته بود؛ قلمچی با مشاورانش به این نتیجه رسید که طبقهبندی موضوعی و درس به درس سؤالهای کنکور کار مفیدی است. نوآوری دیگری که قلمچی انجام داد، برگزاری آزمونهایش بود که تا قبل از آن هیچوقت به آن صورت برگزار نشده بود و قلمچی این کار را به صورت منظم (ابتدا در تهران و بعد در کل ایران) انجام داد و هنوز هم ادامه میدهد.
خلاصه اینکه قلمچی اگر تبلیغات کرد، توانایی علمی و کارشناسیاش را هم داشت، اما خیلیها فقط جنبه سودآوری کار را در نظر داشتند. خب واقعا هم کار سودآوری بود. حتی همین حالا هم تدریس خصوصیهای کنکور هیچ سقفی ندارند؛ ساعتی 30، 40 و 50هزار تومان... حتی 250 هزار تومان هم هست.
- ساعتی؟!
نه، جلسهای که هر جلسه یک ساعت و نیم است.
- آنوقت شهرت معلم ملاک است یا چیز دیگر؟
خب شهرت معلم حرف اول را میزند. البته هستند دبیرهایی که هم شهرت دارند و هم نمیخواهند زیاد کار کنند؛ شاگرد کم میگیرند با مبلغ بالا.
- واقعا مردم برای قبولشدن بچههاشان اینقدر هزینه میکنند؟
خب بله، یک عده این پولها را میدهند که مثلا در یک رشته خاص قبول شوند. شاگرد من که به یکی از معلمهایش جلسهای 250هزار تومان پول میدهد، پدرش حداقل 2 تا کارخانه آسفالتسازی و معدن دارد به اضافه شغلهای دیگر. ایشان میخواهد چی قبول شود؟
مهندسی معدن آن هم در دانشگاه آزاد. یک شاگرد دیگری داشتیم که پسر یکی از کارخانهداران معروف لبنیات بود که دو سال به خاطرش کلاس میگذاشتیم. این آقا میخواست تغذیه بخواند و آخر سر هم شهرکرد قبول شد.
در این سال کلاسهایش از ساعت 8صبح شروع میشد تا شب. 6تا معلم داشت، ولی از 90دقیقه کلاس، شاید 30دقیقهاش را به درس گوش میکرد، باقی را یا با تلفنش حرف میزد، یا با معلم مینشستند میوه میخوردند و فوتبال نگاه میکردند. اما اینها تعداد کمی هستند و بیشتر دانشآموزان توانایی پرداخت چنین هزینههایی را ندارند.
دانشآموزان طبقه متوسط معمولا در یکی دو تا درس که اشکال دارند به آموزشگاه میروند و اتفاقا درصد بیشتری از قبولشدگان کنکور همین دانشآموزان هستند، چون قدر معلم را میدانند، قدر کتابی را که میخرند میدانند .در حالی که در مدارس غیرانتفاعی دانشآموز 3 میلیونتومان شهریه میدهد و مینشیند سر کلاس اساماس بازی میکند.
دادگاهی برای سؤالدزدها
صبح 16 خرداد 84، خبرنگاران حوادث دوان دوان خودشان را به سالن اجتماعات مجتمع قضائی امام خمینی(ره) رساندند تا اخبار مربوط به یکی از جنجالیترین دادگاههای سال را گزارش کنند؛ دادگاهی بیسابقه که هیچ کس از هنگام تشکیل عدالتخانه در ایران چنین دادگاهی را به یاد نداشت؛ دادگاه 56 متهم فروش سؤالات کنکور.
قاضی سیامک مدیر خراسانی که در سال 84 محاکمه 56 متهم پرونده فروش سؤالات را برعهده داشت، درباره اینکه پرونده چطور آغاز شد میگوید: «پرونده زمانی به جریان افتاد که خانمی به وزارت اطلاعات گزارش داد 2 نفر از نزدیکانش با رتبههای بالا در کنکور سراسری پذیرفته شدهاند و این درحالی است که هر دوی آنها از نظر درسی ضعیف بودهاند و امکان قبولشدن در کنکور، آنهم با این رتبهها را نداشتهاند.
وقتی وزارت اطلاعات تحقیقات خود را در این باره آغاز کرد و مشخص شد که آنها به صورت غیرقانونی پذیرفته شدهاند، راز شبکه فروش سؤالات فاش شد».
در این بررسیها مشخص شد تعدادی از کارمندان دانشگاهها و مراقبان جلسات کنکور با تشکیل یک شبکه زیرزمینی، مخصوصا از طریق آموزشگاههای کنکور غیرمجاز، 250 داوطلب را که خانوادههای مایهداری داشتند، به تور انداخته و برای رساندن سؤالات کنکور یا کلید سؤالات به آنها، پول زیادی – از 6 تا 20 میلیون تومان – گرفتهاند. اما نکته جالب ماجرا اینجا بود که اگرچه این 250 داوطلب رتبههای بالایی را در کنکور آورده بودند اما بیشترشان در همان ترم اول مشروط شدند.
شما بودید چه کار میکردید؟
یکی از جالبترین دفاعیات در جلسه محاکمه متهمان افشای سؤالات کنکور، مربوط میشد به یکی از مسئولان یکی از دانشکدههای دانشگاه تهران. این متهم با همدستی فرد دیگری در قبال گرفتن یک چک 40 میلیون تومانی، سؤالات کنکور را از مخزن سؤالات دانشکده کش رفته و در اختیار باند فروش سؤالات قرار داده بود اما بعدا فهمیده بود چکی که خریداران سؤال دادهاند بلامحل است و سرش کلاه رفته!
این متهم درباره شگرد کشرفتن سؤالات از مخزن میگوید: «اول اینکه میدانستیم سؤالات از سوی سازمان سنجش شمارش نشده و کسی متوجه نمیشود. دوم اینکه مسئول حراست دانشگاه در آن ساعت در مخزن نبود. سوم اینکه نماینده سازمان سنجش در دانشکده دائم در حال چرتزدن بود و... خب، شما اگر جای من بودید وسوسه نمیشدید؟».
دانشگاه تلفنی در خدمت شماست
یکی دیگر از متهمان یک مدرس ریاضی است. او صاف و ساده جرمش را قبول میکند و در توضیح شگردش میگوید: «بعد از بهدستآوردن سؤالات ریاضی آزمون سراسری، آنها را حل کرده و جوابها را به سرعت برای 2 دختر داوطلب – که از هر کدامشان 6 میلیون تومان پول گرفته بودم – از طریق تلفن همراه خواندم».
البته به گفته رئیس دادگاه این دو دختر دانشجو رتبههای بین 220 تا 250 کنکور را بهدست آورده بودند ولی با افشای راز فروش سؤالات، هر دوی آنها از دانشگاه اخراج شدند.
باند عجیب دانشجوی اخراجی
یکی دیگر از متهمان پرونده افشای سؤالات کنکور، دانشجوی اخراجی یکی از دانشگاههای معتبر بود که شبکه بسیار عجیب و غریبی را تشکیل داده بود.
او در توضیح شگردش میگوید: «در نخستین مرحله، از طریق یک کارت دانشجویی سرقتی توانستم به عنوان مراقب در جلسه کنکور حاضر شوم (البته چون این مسیر بدآموزی دارد خودتان به جزئیات این قسمت فکر کنید).
بعد از آن تعدادی از دانشجویان نخبه دانشگاههای معتبر تهران را برای حل سؤالات جمع کردم و به آنها گفتم برای یک مؤسسه انتشاراتی کار میکنم و میخواهم کلید سؤالات را قبل از پایان جلسه تهیه کنیم تا پس از پایان کنکور، پاسخنامه را تکثیر کرده و به شرکتکنندگان که از جلسه خارج میشوند بفروشیم. فکر میکردم که آنها باور میکنند اما آنها زرنگتر بودند و به من رودست زدند».
آقای متهم ادامه می دهد: «روز کنکور آنها را در یک مکان جمع کردم و خودم هم پس از آنکه به عنوان مراقب به جلسه رفتم، یک نسخه از سؤالات را از مخزن خارج کردم و به وسیله همدستم به سرعت به آنها رساندم. سؤالها خیلی تند و تیز حل شد و کلیدش را در جلسه به من رساندند. من هم در همان جلسه به وسیله تلفن همراه جوابها را به چند داوطلب که قبلا با آنها هماهنگی کرده بودم رساندم».
اما نکته جالب این بود که وزارت اطلاعات از طریق دانشجویان از ماجرا مطلع شده و از آنها خواسته بود به همکاریشان ادامه دهند و جوابها را اشتباهی علامت بزنند. برای همین هم هیچکدام از داوطلبان در امتحان قبول نشدند.
نکته جالبتوجه در جلسه محاکمه متهمان پروندههای فروش سؤالات کنکور این بود که برخی از فروشندگان سؤالات بدجوری سر خریداران را کلاه گذاشته بودند. آنها بدون اینکه برای کشرفتن سؤالات از مخزن، حل آن و تماس با داوطلب زحمتی بکشند، سؤال جعلی دست بچههای مردم داده بودند و پولهای بادآوردهای دشت کرده بودند.
متهمان پرونده فروش سؤالات کنکور دانشگاه آزاد هم که در این پرونده مورد محاکمه قرار گرفتند، اکثرا از سؤالفروشهای قلابی بودند.
نامهای برای آقای قاضی
در جلسه محاکمه، قاضی مدیر خراسانی به متهمان گفت: «نامههایی از سراسر کشور برای من ارسال شده است که در یکی از آنها جوانی به من نوشته اگر فقط 5 نفر از این افرادی که بهصورت تقلبی وارد دانشگاه شدهاند مرتکب این اقدام نمیشدند، من میتوانستم وارد دانشگاه شوم و به آرزوی دیرینه خود برسم».
راستش تا مدتها بعد از برگزاری دادگاه، خبرنگارانی که به دنبال حکم صادره برای متهمان بودند، به در بسته خوردند و چیز زیادی دستگیرشان نشد.
تنها اطلاعات دندانگیر، اطلاعاتی بود که عباسعلی علیزاده – رئیس کل دادگستری تهران در آن زمان – در جمع خبرنگاران اعلام کرد و گفت 27 نفر از متهمان پرونده به حبس، جزای نقدی و انفصال از خدمت و اقامت اجباری محکوم شدند و 3 نفر دیگر نیز حکم برائت دریافت کردند.
البته به گفته وی بعضی متهمان ردیفهای بالای پرونده، به حبس تا 3 سال محکوم شدند که این میزان حبس شامل بیشترین مجازاتی که قانونگذار پیشبینی کرده است، میشود.
اگرچه این مجازات از نظر افکار عمومی اندکی نامتناسب بهنظر میرسید اما در آن سال هیچ ماده قانونیای برای افشای سؤالات کنکور وجود نداشت و تنها مادهای که میشد به استناد آن متهمان را محاکمه کرد، ماده واحده افشای سؤالات امتحانات نهایی یا سؤالات امتحانات ورودی مؤسسات آموزشی مصوب خردادماه 49 بود که براساس آن افشای سؤالات تنها 6 ماه تا 3 سال حبس و انفصال از خدمات دولتی را به دنبال داشت.
اما با قانونی که بعد از این ماجرا در مهرماه همان سال تصویب شد و شورای نگهبان هم آن را تصویب کرد، مجازاتهای سنگینی برای سؤالفروش و خریداران سؤال درنظر گرفته شد.
12+1 دلیل برای نخریدن سؤالات
اگر بچهمایهدار هستید و قصد خرید سؤالات کنکور را دارید، ابتدا این مواد قانونی مربوط به قانون رسیدگی به تخلفات و جرایم در آزمونهای سراسری که در 13 ماده و 3 تبصره در مهر 1384 تصویب شده را بخوانید و بعد تصمیمتان را بگیرید.
جرم: ارتکاب هر عملی که موجب بینظمی در آزمون شود یا همراهداشتن هرگونه وسیله غیرمجاز از قبیل وسایل ارتباط الکترونیک و دستگاههای حافظهدار.
مجازات: اخطار کتبی با درج در پرونده داوطلب به اضافه اعلام به مراجع ذیربط یا محرومیت از گزینش در آزمون همان سال.
جرم: ارتکاب هرگونه عمل خلاف مقررات که آزمون داوطلب را از نظر علمی خدشهدار سازد از قبیل:
1 – ارائه مدرک یا گواهی مجعول یا تصویر گواهی مجعول برای شرکت در آزمون.
2 - تبانی با داوطلبان یا افراد خارج از حوزه امتحانی یا دستاندرکاران آزمون از قبیل عوامل اجرایی و طراحان سؤال برای تخلف در آزمون.
3 – ثبتنام در آزمون با هویت مجعول یا شرکت در جلسه آزمون به جای داوطلب اصلی.
مجازات: محرومیت از گزینش علمی در آزمون همان سال و ابطال قبولی داوطلب در همان سال و محرومیت از شرکت در آزمون از یک تا 10 سال بعد.
جرم: استفاده از هرگونه وسیله غیرمجاز از قبیل وسایل ارتباط الکترونیک و دستگاههای حافظهدار.
مجازات: محرومیت از گزینش علمی در آزمون همان سال و ابطال قبولی داوطلب در همان سال و محرومیت از شرکت در آزمون از یک تا 10 سال بعد.
جرم: کمک به داوطلب خارج از ضوابط برگزاری آزمون جهت پاسخ به سؤالات.
1 - دسترسی غیرمجاز به اطلاعات مربوط به داوطلبان یا استفاده غیرمجاز از آنها.
2 - هرگونه تغییر غیرمجاز سؤالات، اوراق و پاسخنامههای داوطلبان یا سایر مدارک و دفاتر مربوط به آزمون.
3 - افشای سؤالات آزمون یا تلاش در جهت دستیابی و افشای آن یا شرکت یا معاونت در این امر قبل یا حین برگزاری آزمون به هر نحو.
4 - خرید یا فروش سؤالات آزمون یا پاسخ آنها یا شرکت یا معاونت در این امر قبل یا حین برگزاری آزمون، اعم از اینکه سؤالات یا پاسخ آنها واقعی یا غیرواقعی باشد.
مجازات: هیأتهای رسیدگی متهم را برای رسیدگی و اعمال جزای نقدی از 10 میلیون (10000000) ریال تا یک میلیارد (1000000000) ریال یا حبس از یک تا 5سال یا هر دو مجازات به محاکم دادگستری معرفی مینمایند.
جرم: ارتکاب هر یک از تخلفات بالا اگر در قالب عضویت در یک گروه یا شبکه باشد
مجازات: ارتکاب این گونه جرایم به صورت گروه یا شبکه موجب تشدید مجازات میشود و تشکیلدهنده و سرکرده گروه یا شبکه به حداکثر مجازات محکوم میگردد. مجازات هریک از اعضا که در ارتکاب تخلفات و جرایم فوق دخالتی نداشته باشد، حسب مورد، حداقل مجازات ذکر شده برای مرتکب میباشد.
علم بهتر است یا ثروت؟
تا خرداد 84 که نخستین دادگاه پرونده جنجالی فروش سؤالات کنکور برگزار شد، شاید خریدن جان آدمیزاد و شیرمرغ در بازار سیاه از تهیه سؤالات کنکور در بازار آزاد باورپذیرتر بود. اما وقتی وزارت اطلاعات وارد کار شد و پرونده را رو کرد، آنوقت دیگر جای هیچ شک و شبههای نماند که با پول کثیف میشود هر کاری کرد. علم بهتر است یا ثروت؟! حالا با گذشت 2 سال از آن زمان و درحالی که بهنظر میرسد دیگر تمام مسیرهای خروج سؤالات و فروش آن در بازار سیاه بسته شده است، میشود روشهای زیرکانه این کلاهبرداری را یکبار دیگر زیر ذرهبین گذاشت.
کشرفتن سؤال در سه سوت
کشرفتن سؤالات از مخزن یا جلسه کنکور: این نخستین گامی بود که باندهای فروش سؤالات باید برمیداشتند.
این کار البته در کنکور آن سال برای شبکههای اختاپوسی فروش سؤالات کار خارقالعادهای نبود؛ فقط باید سر کیسه را شل میکردند.
برق 40 تا 50 میلیون تومان تراولچک آنقدر خیرهکننده بود که برخی از آنهایی که به مخزن سؤالات دسترسی داشتند را وسوسه کند نیمهشب قبل از امتحان، یک نسخه از سؤالات را کف بروند و بیاورند بیرون؛ کسی هم که بویی نمیبرد و اینطوری طرف یکشبه راه صدساله را رفته بود.
البته اگر باندی این نفوذ و قدرت را نداشت سؤالات را از مخزن کش برود، آنوقت لازم میشد روی سرقت سؤالات از جلسه امتحان از طریق مراقبان جلسه کار کرد.
این شیوه هم چندان سخت نبود اگر سر کیسه را شل میکردند؛ میشد مراقب امتحانی را پیدا کرد که «ییهو» وسط برگزاری جلسه غیبش بزند. اینطوری چند دقیقه بعد از آغاز امتحان، برگه سؤالات از پنجره به بیرون فرستاده میشد. شکر خدا مراقب هم آنقدر زیاد بود که کسی شک نکند.
پیکی به سرعت باد
سؤالات دزدیده شده است و حالا رسیدهایم به مرحله دوم سناریو؛ سؤالات باید تکثیر شود و به سرعت برق و باد به مشتریان برسد.
برخی باندها تا این مرحله را تضمین کرده بودند و پس از آنکه نیمهشب سؤالات را از مخزن کش میرفتند، آن را همان شب به مشتریان مایهدار خود – که قبلا پولهای قلمبه را سلفیده بودند – میرساندند.
اینطوری این داوطلب خوشبخت کنکور تا زمان امتحان وقت داشت تا با کمک معلمهای خصوصی سؤالات را حل کند و در جلسه امتحان تند و تند پاسخنامه را علامت بزند.
اما باندهایی که سؤالات را در جلسه امتحان و از طریق مراقبان کش میرفتند، روش متفاوتی داشتند. آنها سؤالات را به اعضای دیگر باند – که اغلب مدرسان کلاسهای کنکور غیرمجاز بودند – میرساندند. آنها هم به سرعت سؤالات را حل و کلید آن را تهیه میکردند و این کلید به سرعت به مشتری پولداری که سر جلسه امتحان بود، رسانده میشد. سرعت را حال کردید؟!
تلفنی کلید بگیرید!
رسیدیم به سومین مرحله سناریو؛ سؤالات حل شده و کلید هم تهیه شده، حالا وقتش است که پاسخ سؤالات به متقاضی رسانده شود.
خدا رحمت کند کسی که این موبایل را اختراع کرد و کار بنیبشر را خصوصا در اینچنین مواردی آسان کرد. سؤالات حلشده به سرعت برق و باد برای متقاضی که سر جلسه نشسته بود، اساماس میشد تا ایشان تنها الف، ب، ج و دال را در برگه پاسخنامه مرقوم بفرمایند؛ خسته نشی گوگولی!
مراقب دوستداشتنی من
روش دیگری که اعضای باند با استفاده از آن کلید پاسخنامه را به متقاضی انتقال میدادند، رساندن پاسخنامه توسط برخی مراقبان جلسات بود.
تصورش را بکنید؛ سر جلسه امتحان نشستهاید و درحالی که آبمیوه و کیک را با علاقه نوشجان میکنید، یک نفر جواب تمام سؤالها را برایتان بیاورد. چه حالی میدهد! متشکرم مراقب عزیز و دلسوز...
قبولی دوپینگی
رسیدیم به آخرین مرحله سناریو؛ شما قبول شدهاید آنهم با رتبههای یک یا حداکثر 2 یا 3 رقمی؛ دانشگاه تهران، اصفهان، مشهد، علم و صنعت، امیرکبیر و... حالا هر رشته و هر دانشگاهی، هرجا که دلت خواست میتوانی بروی...
اما زیاد خوشحال نباش، چند وقت دیگر تق ماجرا درمیآید و آنوقت با خفت شما را میاندازند بیرون.