آنی کمی دیر به قرار میرسد و بعد از کمی جر و بحث، آنها مقابل گیشه میرسند. الوی از بلیت فروش میپرسد: «فیلم شروع شده؟» و وقتی در پاسخ میشنود که فیلم دو دقیقه است شروع شده، میگوید «ولش کن فیلم رو از دست دادیم.» اصرار آنی هم فایدهای ندارد: «فقط تیتراژ را از دست میدهیم» اما الوی زیر بار نمیرود.
او پیشنهاد میکند در این دو ساعت قهوه بخورند و فیلم را از ابتدا در سانس بعدی ببینند. پیش از اینها وودی آلن در نمایی نشان داده که آنها قرار بوده چه فیلمی را تماشا کنند. فیلم «چهره به چهره» ساخته اینگمار برگمان با بازی لیو اولمان. فیلمی که آلن حاضر نیست حتی تیتراژش را که به قول آنی تازه آن هم به زبان سوئدی است، از دست بدهد. این در واقع اولین ستایش آشکار وودی آلن از فیلمساز محبوبش برگمان در آثارش است.
«صحنههای داخلی» فیلمی که آلن آن را پس از «آنی هال» ساخت، آشکارا فیلمی برگمانی بود؛ اولین فیلم درام وودی آلن که خودش هم برای نخستینبار در آن بازی نکرد و با فضای جدیاش همه را غافلگیر کرد.
منتقدی بعدها «صحنههای داخلی» را تلاشی جدی برای جدی بودن خواند. هرچند کمتر کسی آلن را در سیمای تازهاش دوست داشت. منتقدان هم از او طلب کمدی روشنفکرانهای چون «آنی هال» را میکردند که مؤلفههای منحصر به فرد وودی آلنی داشت نه «صحنههای داخلی» که تقلیدی از آثار برگمان ارزیابی شد. یک برگمان دست دوم از سوی کمدینی که نمیخواست کمدین باقی بماند.
ریچارد گرهنییر درباره فیلم نوشت: «آلن با این کار سایهای از حال و هوای زندگی سوئدی را به زندگی آمریکایی میافکند و به نظر میرسد در هر فصل از خود نمیپرسد: این صحنه را چگونه به بهترین شکل بگیرم؟ بلکه میپرسد: اگر برگمان بود، آن را چگونه میگرفت...»
جدیت فیلم به عبوس بودن تعبیر شد، با فضایی تعمداً سرد و روشنفکرانه که در آن آدمهای اصلی درام مثل اغلب شاهکارهای برگمان زنها بودند.
واکنشهای منفی نسبت به «صحنههای داخلی» موجب شد تا آلن در فیلم بعدیاش مانند «آنی هال» اثری شخصی درباره یک روشنفکر نیویورکی بسازد و خودش و دایان کیتون هم در آن نقشهای اصلی را بازی کردند. این بار آلن به جای برگمان به خود رجوع کرد و یکی از شخصیترین و البته بهترین آثارش را ساخت. خودش بعدها فیلم را ترکیبی از «صحنههای داخلی» و «آنیهال» خواند. آلن در فیلم بعدیاش «خاطرات استارداست» از دیگر فیلمساز محبوبش فدریکو فلینی و شاهکارش یعنی «هشت و نیم» تاثیر گرفت که البته حاصلی جز شکست را برایش به همراه نداشت.
در اواسطه دهه 80، «هانا و خواهرانش» را کارگردانی کرد که در میان فیلمهایی که او متاثر از برگمان ساخته، بهترین کار اوست. شاید به این خاطر که تاثیرپذیری از فیلمساز مورد علاقهاش به اندازه «صحنههای داخلی» و «زنی دیگر» آنقدر نبوده که برگمان، روی خلاقیت آلن سایه بیفکند. «هانا و خواهرانش» برداشت آزادی است از «سه خواهر» آنتوان چخوف، اما به نظر میرسد چیزی که آلن را به ساختنش برانگیخته، تماشای «فانی و الکساندر» برگمان بوده است.
چنانکه از نام فیلم برمیآید، «هانا و خواهرانش» اثری زنمحور است. آلن در ترسیم روابط و دنیای زنها به شدت موفق است و برای یکی از جالبتوجهترین کاراکترهای مرد فیلم از ماکس فون سیدو بازیگر چندین فیلم شاخص برگمان استفاده کرد.
در چند فیلم بعدی، باز این تلاش برای نزدیکی به حال و هوای آثار برگمان بود که بیش از هرچیز جلب توجه میکرد.
فیلمهای «سپتامبر» و «زنی دیگر» را میتوان از جمله بارزترین تاثیرپذیریهای آلن از فیلمساز محبوبش دانست. «سپتامبر» چند سالی بعد از «صحنههای داخلی» باز کوششی در پرهیز از هرگونه رویکرد کمدی بود. باز برای اینکه فضای آثار کمیک آلن تداعی نشود، خودش در فیلم بازی نکرد. آلن در «سپتامبر» برای نمایش بنبستهای عاطفی و افسردهحالی کاراکترهایش، خیلی جاها روایت داستان را به نفع شخصیتپردازی و روانکاوی آدمهای درام رها کرده است.
منتقدان فیلم را اثری برگمانی خواندند و عدهای هم از شباهتهای «سپتامبر» با «سونات پاییزی» سخن به میان آوردند. در حالی که آلن میگفت موقع ساخت «سپتامبر» به «سونات پاییزی» فکر نمیکرده، چون اساساً این فیلم جزو کارهای مورد علاقهاش از برگمان نیست. با این همه نمیشد انکار کرد که آلن در «سپتامبر» چه در ترسیم کاراکترها، چه در روابط میان آنها و چه در صحنهپردازی و میزانسن، از مرادش برگمان الگو گرفته است.
در «زنی دیگر» این تاثیرپذیری هم به اوج خود رسید؛ تا آنجا که آلن برای آنچه به درستی بازآفرینی آثار برگمان خوانده شد، از سون نیکویست برای فیلمبرداری استفاده کرد؛نیکویستی که به واسطه همکاریهای درخشانش با برگمان به شهرت رسیده بود، حتی تم فیلم هم به شدت برگمانی بود.
یک زن که استاد دانشگاه است با گذر از میانسالی با بحرانهایی روبهروست. او که دچار چالشهایی درباره مفهوم زندگیاش شده، گذشتهاش را مروری دوباره میکند؛ یک «توت فرنگیهای وحشی» به روایتآلن. این شاید برگمانیترین فیلم آلن باشد و البته کمتر از هر اثر دیگر او میتوان در آن امضای آلن را مشاهده کرد. «زنی دیگر» بیشتر فیلم نیکویست فیلمبردار و جینا رولندز بازیگر اصلیاش است تا اثری از آلن و البته ستایشی است بیدریغ از معبود او در سینما: برگمان.
فیلم نشان میدهد که شیفتگی فراوان فیلمساز صاحب سبک و مؤلفی چون آلن چگونه به مستحیل شدن تمها و حتی سبک بصری انجامیده است، چنانکه انگار در حال تماشای فیلمی از برگمان هستید تا وودی آلن. آلن در فیلمهای بعدیاش فراز و نشیبهای بسیار را پشت سر گذاشت و فیلمهای متفاوتی ساخت که برخی از لحظات در تعدادی از آنها باز میشد اشاراتی به برگمان را در آنها مشاهده کرد. هرچند او دیگر فیلمی که به تمامی یادآور آثار استاد باشند مثل «صحنههای داخلی» یا «سپتامبر» را نساخت.
فیلمهایی که در آنها آلن چنان تحت تاثیر استاد و مرادش در سینما بوده که بسیاری از ظرافتها و مؤلفههایش را فدای الگوبرداری از سبک و سیاق برگمان کرده است.
در تاریخ سینما، هیچ فیلمساز مؤلفی در سطح آلن، تا این اندازه علاقهمند به آثار کارگردان دیگری نبوده و این علاقهمندی را در آثارش بروز نداده است.