هنگامي كه براي فيلم ديدن از كوچه دردار و خيابان ري و كوچه آبشار و سهراه امينحضور حركت ميكرديم تا به لالهزار برويم، ترجيح ميداديم اين مسير را پياده طي كنيم چرا كه بهخاطر خلوتي مسير ميتوانستيم انتهاي خيابانها را ببينيم و پيادهروي نوعي تفريح نيز برايمان بهحساب ميآمد. در دوران نوجواني و جواني اگر ميخواستيم به كانون فيلم كه در ميدان بهارستان واقع بود برويم، پياده ميرفتيم.
اين پيادهروي بهخاطر آن بود كه بيشتر باهم باشيم و به اين ترتيب فيلمها را در طول مسير براي همديگر تعريف و تفسير ميكرديم. مفهوم رفاقت در آن دوران برايمان عزت و ارزش والايي داشت و تحليل فيلمها هم در همان رفاقتها معنا پيدا ميكرد. خانه، هويت خودش را داشت و بيرون خانه هويت خودش را. مانند امروز خانه تنها جايي براي خوابيدن شبانه نبود. در دوران كودكي و نوجواني ما خانوادهها بيشتر در ارتباط و رفتوآمد بودند.
در نتيجه فرهنگ خانواده، فرهنگي گسترده و فراگير بود. امروزه مشاهده ميشود در يك مجتمع مسكوني، يك زن و شوهر جوان ميآيند و 2سال در طبقهاي زندگي ميكنند و بعد از آن، احتمالا به جاي ديگري نقل مكان ميكنند. اما در عرض اين دو سال، هيچگونه مراودهاي بين آنها و همسايههايشان بهوجود نميآيد و غيراز اينكه گاهي از كنار هم بگذرند، اساسا ارتباطي با هم ندارند. اين وضعيت، هم از مشخصههاي آپارتماننشيني و انبوهنشيني است و هم بهدليل رشد ناقص جمعيت است كه باعث هرچه بيشتر درونيتر و خصوصيتر و تنهاترشدن آدمها ميشود. به اين ترتيب كلاهبرداري و ديگر انواع خلافكاري و دروغگويي امكان بروز مييابد و رفتهرفته رشد فزايندهاي پيدا ميكند.
امروز شما بهدليل ازدحام جمعيت و آلودگي هوا و دود متراكم در فضاي شهر، ديگر نميتوانيد انتهاي خيابانها را ببينيد. اين حجم انبوه و فشردگي آدمها، از كوچكردن از شهرستانها و روستاها به تهران ناشي ميشود و هر نوع هويتي را از شهر ميگيرد. بر اين اساس آدمهايي كه هيچ سنخيتي با اين نوع معماري و كاراكتر و بهخصوص هويت اين شهر ندارند، وقتي به تهران ميآيند و پاگير ميشوند و با سلايق خودشان زندگيميكنند. در نتيجه، وقتي چندين سليقه مختلف در هم ادغام ميشود، معماري و اساسا شهر را بيگانه و بيهويت ميكند و روي ساختار شهري تأثير مستقيم ميگذارد.
تهران شهري بود كه با آدمهاي خودش رشد نكرد. لحظهبهلحظه با فرهنگهاي متفاوت شهرستانهاي مختلف زندگي كرد و اين باعث نوعي پراكندگي و تشتت شد. اين تشتت را در معماري خانهها نيز ميتوان مشاهده كرد. بخشي از فرهنگ شهري ساخته سلايق خانهسازهاست؛ برجهايي كه در آنها، تنها همان سليقه سرپناهداشتن اعمال شده است و بس؛ سنگ و شيشههاي رنگي و جيوهاي و آيينهمانند و كاملا بدون شناسنامه.
مانند دبي يا ابوظبي و كلا كشورهاي حاشيه خليجفارس كه آنها هم مثل برخي از محلههاي جديد تهران بيهويت هستند و ساختمانهايشان در انواع و شكل و شمايل بلند و كوتاه تنها براي جادادن جمعيت انبوه است. معماري غرب و بهطور خاص اروپا، نهتنها اينقدر بيهويت نيست بلكه معناي درستي از هويت دارد. وقتي به رم نگاه ميكنيد، آن را شهري ثروتمند ميبينيد. در هر ميدان مجسمههايي است كه قابل قيمتگذاري نيستند، زيرا هركدام شاهكاري است به يادگار مانده از هنرمند مجسمهسازي كه شهرتي جهاني داشته و دارد.
در مقابل، در تهران قديم، فقط مجسمههايي از رضاشاه يا محمدرضاشاه ديده ميشد و در تمام شهر، شايد فقط چند ميدان نشانه تبليغ حكومتي نداشتند. مثل ميدان مخبرالدوله كه آن هم بعد از چندي مجسمهاي از شاه را گذاشتند. منطقه خيابان سعدي، مخبرالدوله، خيابان لالهزار و خيابان اسلامبول تا سفارت انگليس و بخشي از خيابان نادري پيشتر به تدريج شكل معماري شهري و ايراني بهخودش ميگرفت. اگر آن معماري رشد ميكرد، امروز تهران صاحب هويتي ايراني بود كه بياغراق از حيث ارزش، شباهت به مناطقي از پاريس داشت.
در شهرهايي چون لندن يا پاريس يا رم، شما نميتوانيد ساختمان خودتان را هر وقت دلتان خواست خراب كنيد و ساختمان ديگري جايش بسازيد. در آن فرهنگ ميتوان در داخل خانه بسته به سليقه هر تغييري را اجرايي كرد. اما قسمت بيروني كه مربوط به بافت و شكل كلي شهر ميشود، اساسا مربوط به شما نيست و به هيچ عنوان نميتوانيد سليقه شخصيتان را در آن اعمال كنيد. بهعبارت صحيحتر، شما مالك قسمت بيروني خانه خودتان نيستيد. بهعنوان مثال نميتوانيد پنجره قديمي و چوبي خانهتان را با يك پنجره فلزي تعويض كنيد. چراكه در آن صورت به بافت و معماري كلي خيابان و در نتيجه كليت شهر آسيب ميرسانيد.در اينجا چنين فرهنگي مفهوم و معنايي ندارد.
برخي خانههاي قديمي و باارزش را هرگاه بخواهند خراب ميكنند و به جاي آن هر طور سليقهشان حكم كند، آپارتمانسازي ميكنند. اين معماري بيهويت و متشتت و از سوي ديگر ناهمگوني جمعيتي همانگونه كه ذكر شد بر روابط انساني نيز تأثير ميگذارد و ميتوان گفت ريشه بسياري از مشكلات شهروندي نيز به همين علتها بازميگردد.
- نويسنده و كارگردان سينما
نظر شما