قبل از آن، این واژه عمدتاً در جنگهای نظامی کاربرد داشت و بهعنوان یک تاکتیک در اینگونه نبردها به کار میرفت.
طرفهای متخاصم دریافته بودند که یکی از کارآمدترین ابزارها برای در هم شکستن دشمن، هجوم به سلسله اعصاب و روان جبهه مقابل است تا او را از تصمیمگیری و واکنش منطقی و عقلایی در نبرد بازداشته و تمرکز و آرامش ذهنی او را بر هم بزنند.
لذا در عملیات روانی، عمدتاً قوای عقلانی و احساسی رقیب هدف قرارداده میشود. کارآمدی این ابزار در حدی بود که از دهها توپ و تانک برای طرفهای جنگ اهمیت بیشتری داشت.
از آنجا که رقابتهای سیاسی مشابهتهایی با جنگهای نظامی دارد و نیز اغلب ابزارهای مهم جنگ روانی، تبلیغاتی و رسانهای هستند لذا این تاکتیک از جنگهای نظامی به عرصه رقابتهای سیاسی و رسانهای نیز تسری یافت به طوری که به یک اهرم مهم و اثرگذار در این عرصهها تبدیل شد.
غرض از این مقدمه اشارهای به وضعیت جاری خودماست. یکی از پدیدههای زشتی که بویژه طی سالیان اخیر در رقابتهای سیاسی خصوصاً در مقاطع انتخابات در کشور ما باب شده است همین پدیده جنگ روانی است.
جریانهای سیاسی و رسانهای فعال کشور این تاکتیک را بهعنوان یک اهرم مؤثر و تعیینکننده در برنامههای خود وارد کرده و از آن در جهت پیروزی خود و شکست رقیب بهره میبرند. اساس جنگ روانی در عرصه سیاست و رسانه، جعل و فریب است.
ساختن خبرهای بیاساس، تحریف واقعیتها و فریب و اغوای دیگران چه رقبا و چه افکار عمومی، از متداولترین روشهای جنگ روانی است که اکنون نیز متأسفانه در کشور شاهد آن هستیم (و احتمالاً با نزدیک شدن به انتخابات مجلس هشتم شدیدتر هم خواهد شد)
اگر امروز مروری گذرا بر رسانهها (بویژه مطبوعات و پایگاههای اینترنتی) داشته باشیم این پدیده را به روشنی مشاهده میکنیم. با رجوع به صفحات و ستونهای برخی از روزنامه ها و سایتها، فهرستی نهچندان کوتاه از اخبار ناصحیح یا تحریفشده که بهعنوان خبر درج شدهاند بهدست میآید که اغلب آنها اعتبار و حیثیت یک نهاد یا گروه و شخص را هدف قرار دادهاند.
نکته مهمتر آن است که آنچه که در معرکه جنگ روانی قربانی میشود، علاوه بر حرمت اشخاص و گروهها، حریمهای فرهنگی و اخلاقی جامعه و نیز مصالح و منافع کلان کشور است.
بهعنوان نمونه میتوان به جنگ روانی جاری علیه دولت اشاره کرد. جریان موسوم به اصلاحطلب که درصدد است با پیروزی در انتخابات آتی مجلس، قدرت از کفرفته را بازیابد مهمترین استراتژی تبلیغاتی و رسانهای خود را تخریب و تضعیف دولت قرار داده است چرا که معتقد است دولت فعلی بهعلت تمسک به اصولگرایی، یک نماد است و اگر در افکار عمومی شکسته شود، اقبال مردم به این طیف نیز شکسته خواهد شد، و لابد به سمت آنان روی خواهند آورد.
لذا میبینیم که اکثر صفحات روزنامهها و نشریات وابسته و نیز سایتهای اینترنتی آنان پر است از انواع اخبار، تحلیلها و گزارشهای راست و دروغ علیه دولت. مشکل اصلی این است که جریان جاری در این رسانهها نقد دولت نیست (که اگر بود اشکالی در کار نبود) آنچه که جریان دارد جنگ روانی و تخریب دولت است.
ناکارآمد نشان دادن دولت، بزرگنمایی مشکلات و اشتباهات، سیاهنمایی عملکردها، خبرسازی و شایعهپراکنی و اختلافافکنی یا دامنزدن به اختلافات از عمدهترین محورهای جنگ روانی علیه دولت است.
متأسفانه ضعف دولت نیز در عرصه اطلاعرسانی (اعم از فقدان استراتژی درست رسانهای و نارکارآمدی سیستم ارتباطی و اطلاعرسانی دولت)، عرصه را برای مخالفان مهیاتر نموده است.
در اینجا روی سخن با رسانههاست.
رسانهها خود بهخوبی میدانند که فلسفه وجودی آنها جنگ روانی نیست و ورود به این عرصه، مغایر کارکرد ذاتی رسانهها یعنی اطلاعرسانی و تنویر افکار عمومی است.
اگر جریانهای سیاسی میخواهند رسانهها را بهعنوان ابزار جنگ روانی خود علیه رقیب بهکار گیرند این برعهده خود رسانههاست که از حیثیت رسانهای خود مراقبت کرده و از اعتبار خود برای خواستههای زودگذر جریانهای نامعتبر هزینه ننمایند.