گذشتن از تمام ثروت و دارايي كار آساني نيست اما او بخشيد تا رضاي خدا را بهدست بياورد و لبخندي بر لبان بندگانش بنشاند. زاده شيراز است؛ شهر شكوفههاي بهار نارنج كه سخاوتمندانه رايحه خوششان را به رهگذران هديه ميدهند. ميگويد: هميشه از خدا خواستم كه راه خير را بر سر راهم قرار دهد. ياد خدا آرامام ميكند و ميدانم تنها چيزي كه برايمان باقي ميماند دعاي خير بندگان خداست. صديقه وحيدي، زني است كه تمام ثروت خود را به آسايشگاه خيريه كهريزك بخشيده تا براي رفاه سالمندان و معلولان نيازمند هزينه شود، خودش نيز سالهاست كه آسايشگاه را براي زندگي انتخاب كرده و در اين محل روزهايش را سپري ميكند.
ساعت 11صبح بود كه به همراه مسئول آسايشگاه به اتاق خانم وحيدي رسيديم. در اتاق را باز گذاشته بود و وقتي صداي پاي ما را شنيد با لهجه زيباي شيرازي ما را به درون اتاق دعوت كرد.
خانم وحيدي متولد 1312و اصالتا اهل شيراز است؛ «پدرم از خانهاي لار بوده و من در شيراز متولد شدهام. پدرم را در 7سالگي از دست دادم و مادرم كه حاضر نبود بار ديگر ازدواج كند هم برايم پدر شد و هم مادر.»
از مادرش كه ميگويد چشمانش نمناك ميشود. سرش را بالا ميگيرد تا خيسي چشمانش را كسي نبيند، ميگويد: مادرم همه زندگيام بود. تمام عمر با هم زندگي كرديم و تمام لحظههايمان با هم بود، مادرم پشت و پناه و تكيهگاهي بود كه تمام جوانياش را به پاي من سر كرد.
به گوشه اتاق نگاه ميكند و نگاهش روي قاب عكس چوبي ثابت ميماند. روي ميزي بلند، مادري مهربان در قاب عكس چوبي به روي دخترش لبخند ميزند. چشمانش نگاه دختر را دنبال ميكند و بهنظر ميرسد هنوز هم مراقب دخترش است.
خانم وحيدي فارغ التحصيل رشته تاريخ و جغرافيا از دانشگاه شيراز است و سالها بهعنوان دبير در مدارس شيراز تدريس كرده است.
وي كه مدرس خياطي نيز بوده است درباره فعاليتهايش ميگويد: متد خياطي را در دوران جواني ياد گرفتم و دورههايي را در چند كشور اروپايي گذراندم و البته آنجا بود كه فهميدم ما چيزي از آنها كم نداريم. پس از گذراندن اين دورهها آموزشگاهي در شهر شيراز ايجاد كردم كه حدود 600هنرجو داشت. به كارم علاقه زيادي داشتم و هميشه در ذهنم بود كه تجربياتم را بهصورت كتاب در اختيار علاقهمندان قرار دهم بنابراين سال 75براي چاپ كتاب به همراه مادرم به تهران آمدم و در اين شهر ساكن شدم.
- هميشه انجام يك كار خير ماندگار در سرم بود
خانم وحيدي ميگويد: در تمام زندگيام، انجام يك كار خير ماندگار هميشه در سرم بود و دلم ميخواست كاري انجام دهم كه ماندگار باشد و سودي براي ديگران داشته باشد، البته اولويت اولم چاپ كتاب بود و منتظر بودم كتابم را به سرانجام برسانم و بعد، آن كار خيري كه در ذهنم بود را انجام دهم.
به تهران كه آمدم از طريق يكي از همسايهها بهطور اتفاقي با مجموعه كهريزك آشنا شدم. پيش از اين هيچ اطلاعي از وجود چنين آسايشگاهي نداشتم اما آشناييام با اين مجموعه موجب شد كه بيشتر در موردش تحقيق كنم و پيشنهادي به مسئولان آن بدهم كه مورد استقبال قرار بگيرد.
بنابراين از 10سال پيش با شعبه آسايشگاه كهريزك در استان البرز آشنا شدم و از همان سال ساخت مركز توانبخشي و مراقبت شبانهروزي سالمندان را پيگيري كردم. آن زمانها، هفتهاي 2 يا 3 بار براي سركشي و اطلاع از روند ساخت ميآمدم اما از سال 87تصميم گرفتم به همراه مادرم در همين آسايشگاه ساكن شوم.
- دلم نميخواست كسي از تصميمام خبردار شود
خانم وحيدي كه تمام دارايي خود ازجمله 2 دستگاه آپارتمان كه در شمال تهران واقع بوده را به آسايشگاه اهدا كرده، بخشي از وسايل ارزشمند منزلش را نيز به آسايشگاه آورده و در اتاقي بزرگ بهصورت موزه از آنها نگهداري ميكند.
تا مدتها كسي از تصميم خانم وحيدي اطلاع نداشته است، در اينباره ميگويد: دلم نميخواست كسي از تصميمي كه گرفتم خبردار شود. اهداي تمام ثروتم را تنها 3 نفر ميدانستند، خودم، مادرم و وكيل خانوادگي.
بعد از اهداي داراييهايم هم دوست نداشتم كسي مطلع شود اما روزي مدير آسايشگاه به من گفت كه اعلام كردن كاري كه شما انجام دادهايد باعث ترغيب شدن ديگران به انجام اين عمل خير ميشود و اين نيز نوعي كار خير است.
از كاري كه انجام داده احساس رضايت وافري دارد، اين را بارها در بين صحبتهايش بازگو ميكند و شكرگزار خداوند است.
- من عاشق كارم بودم
وي كه اين روزها تنها در اتاقي در مركز توانبخشي سالمندان گلها زندگي ميكند از روزهاي جوانياش هم برايمان ميگويد؛ آن روزها كه اهل مسافرت بود و به قول خودش نصف جهان را ديده است؛ «من عاشق كار بودم و به هيچچيز جز كار و پيشرفت فكر نميكردم البته موارد ازدواج زياد برايم پيش آمد اما كلا آدم سختگيري هم بودم.
من سالها دبير طراحي و خياطي بودم و در كلاسهاي آزاد، تدريس متد خياطي نيز ميكردم. كارم را خيلي دوست داشتم و اگر بار ديگر متولد شوم باز هم همين راه را انتخاب ميكنم. اين راهي بود كه خدا پيش روي من قرار داده؛ چرا كه من در تمام عمرم از خدا خواستم كه هرچه خير است در مقابلم قرار دهد و هميشه از اين بابت شكرگزار خدا هستم.»
- تنها نيستم
خانه سالمندان هميشه برايمان تداعيكننده خانه تنهايي است اما در اتاق خانم وحيدي ردي از تنهايي نميبيني. او ميگويد: من تنها نيستم. هيچ وقت تنها نبودم، الان دوستان زيادي دارم كه به ديدارم ميآيند. شاگردان زيادي هم دارم كه از ديدنشان و شنيدن كسب موفقيتهايشان خيلي خوشحال ميشوم.
او ادامه ميدهد: من هيچ وقت در طول زندگيام بيكار نبودم. به خياطي و نوشتن علاقه زيادي داشتم. الان هم كه حدود 82سال از عمرم ميگذرد دوست ندارم بيكار باشم اما چه كنم كه نه چشمانم ياراي مطالعه دارد و نه پايم قدرت حركت.
- آرامش با ديدن كعبه
از او درباره وقتهاي دلتنگياش ميپرسم و او ميگويد: خيلي كه دلم بگيرد و دلتنگ شوم شبكه مكه و مدينه را ميبينم. اين دو شبكه از صبح تا شب فضاي مكه و مدينه را نشان ميدهد و در آن قرآن تلاوت ميشود. گردش مردم به دور خانه خدا آرامش خاصي دارد و واقعا حالم را بهتر ميكند، با ديدن كعبه حس خوبي بهدست ميآورم و دلتنگيام از بين ميرود. ياد خدا انسان را آرام ميكند و من در زندگي چيزي را مهمتر از درنظر گرفتن خدا نميدانم.
- كتابي به نام خياطي با هنرمندي
كتابهاي زيادي در كتابخانه گوشه اتاق چيده شده، كتابهاي تازه منتشر شده خانم وحيدي نيز در گوشه اتاق خودنمايي ميكند.
درباره كتابش ميگويد: اين كتاب حاصل عمرم است و من آن را تقديم به مادري كردم كه نخستين سوزن زدنها را به من آموخت و هميشه يار و ياورم بود. منافع حاصل از فروش اين كتاب را نيز به مؤسسه خيريه كهريزك اهدا كردهام و اميدوارم مورد قبول واقع شود. كتاب خياطي با هنرمندي، روشي نو و صددرصد ايراني است كه مباني خياطي را بهطور كامل آموزش ميدهد.
- خدمت واقعي به مردم شيرينترين لحظه زندگي است
وقتي درباره شيرينترين لحظه زندگياش از او ميپرسم ميگويد: من لحظات شيرين بسياري داشتهام؛ به خيلي از كشورها سفر كردم. هر كاري كه تصميم ميگرفتم انجام دهم به راحتي انجامش ميدادم اما بهنظرم بهترين لحظه عمر، زماني است كه انسان بتواند خدمت واقعي به خلق خدا كند و گرهي از مشكل كسي بگشايد؛ بنابراين شيرينترين لحظه زندگيام زماني بود كه توانستم كار خيري انجام دهم.
من آموزشگاه بزرگي در شيراز تاسيس كردم و هنرجوهاي زيادي داشتم. الان از اينكه ميبينم دختران هنرجوي من هركدام آموزشگاهي راهاندازي كردهاند و براي خود درآمدي دارند بهخودم ميبالم.
- تنها آرزو
به كتاب و كتابخواني علاقه زيادي دارد. در خانوادهاش كتابخواندن ارزش زيادي داشته بهطوري كه مادربزرگش در دوران كودكي 2 كتاب قرآن و غزليات حافظ را به او هديه ميدهد. ميگويد: كتاب سعدي و حافظ را زياد ميخواندم، كليات سعدي پر از داستانها و اشعار اخلاقي است و من به اين دو شاعر ارزنده كشورمان افتخار ميكنم.
ما بدين در نه پي حشمت و جاه آمدهايم
از بد حادثه اينجا به پناه آمدهايم
رهرو منزل عشقيم و ز سرحد عدم
تا به اقليم وجود اين همه راه آمدهايم
آبرو ميرود اي ابر خطاپوش ببار
كه به ديوان عمل نامه سياه آمدهايم
اين ابيات را با بغضي در گلو ميخواند و درحاليكه دوباره چشمانش باراني شده ميگويد: تنها آرزويم آمرزيده شدن است.بنده ناشكري نبوده و نيستم. دلم ميخواهد خدا مرا آمرزيده شده به پيش خودش بخواند.
- تلخترين روز زندگي
درباره تلخترين روز زندگياش ميگويد: از سال 87به همراه مادرم به آسايشگاه خيريه كهريزك آمديم. مادرم مريض احوال بود و پزشكان اين مركز رسيدگي لازم را كردند اما در سال 88مادرم دارفاني را وداع گفت و مرا تنها گذاشت.
به اين جاي حرفش كه ميرسد نميتواند بغضش را مخفي كند و به گريه ميافتد. با اشك ميگويد: مادر من دنياي من بود.
- با خدا باش پادشاهي كن
با خدا بودن از هر چيزي مهمتر است و بايد در زندگي بهدنبال معنويات بود و كمتر به ظاهر زندگي پرداخت. به جوانان توصيه ميكنم خدا را در زندگي فراموش نكنند و هميشه به ياد خدا باشند. اين شعر بايد سرلوحه زندگيمان شود:
با خدا باش و پادشاهي كن
بي خدا باش و هر چه خواهي كن
از فضاي پرسكوت آسايشگاه دور ميشوم اما دلم هنوز در اتاقك خانم وحيدي جا مانده؛ زني بخشنده كه تمام ثروتش را هديه داد و تنها آرزويش آمرزيده شدن است.
- مال دنيا وفا ندارد
به حال كساني كه به مال دنيا سخت دل بستهاند افسوس ميخورد و ميگويد: مال دنيا وفا ندارد و بايد از آن بگذريم. همه ما در زندگي كساني را ديدهايم كه سخت به مال دنيا وابسته هستند و حاضر به بخشش نيستند اما هيچكس با خودش ذرهاي از مال دنيا به ديار باقي نميبرد پس چه خوب است كه انسان با دست خودش ببخشد تا اينكه بعد از مرگش ديگران دارايياش را قسمت كنند. ما نيازمندان بيشماري در كشور داريم كه بخش كوچكي از ثروت ما گره بزرگي از كار آنها باز ميكند. من اميدوارم اين ساختمان كه براي مراقبت از سالمنداني كه ثروت خود را به نيازمندان ميبخشند احداث شده روزي پر از نيكوكار شود. من الان خيالم راحت است و غم فردا ندارم. اميدوارم خدا اين بخشش را پذيرا باشد.
- شما چه ميكنيد؟
خانم وحيدي تمام ثروت و دارايياش را براي رفاه و آسايش سالمندان و معلولان مركز خيريه كهريزك اهدا كرد. او حتي منافع حاصل از كتابي كه سالها در پي انتشار آن بود را تقديم اين مركز كرد. شما در اين زمينه چه ميكنيد؟ به 30003344 پيامك بزنيد يا با شماره 23023676 تماس بگيريد.
نظر شما