البته عده ديگري هم اين وسط هستند كه سفتوسخت بهدنبال مقصر آلودگي ميگردند و يك روز تقصير را بر گردن كارخانهها مياندازند و روز ديگر تعداد ماشينهاي سواري كه سُر خوردهاند در خيابانهاي پايتخت را عامل اين آلودگي ميدانند اما در همين گوشه كنار و در يكي از محلات جنوب شرقي تهران، مردي بيخيال همه اين حرف و حديثها و با اتكا به بازوهاي خودش، امروز زير سايه درختان 15سالهاي تكيه ميدهد كه در حقشان پدري كرده است. هديه سيدمحمدرضا آقاميري به ساكنان و رهگذران خيابان «الله اكبر»، تنفس و سرسبزي بوده است.
- محلهاي با درختان كاكوزا
محله محلاتي تهران يكي از قديميترين محلات پايتخت بهحساب ميآيد؛ محلهاي كه يكي از مشخصههاي بارز آن وجود بازار گل در آن است. در گوشه كنار بعضي از خيابانهاي اصلي اين محله شاهد باغات يا مراكز فروش گل و گياهان سبز خواهيد بود. شايد همين اتفاق يا دست داشتن در كار توليد گل و گياه در گذشتههاي دور بود كه سيدمحمدرضا آقاميري را برآن داشت تا در تصميمي جالب اقدام به كاشت گل و گياه در منطقه سكونتش كند؛ «من 65 ساله كه تو محله محلاتي زندگي ميكنم و بهاصطلاح از قديميهاي اينجا هستم.» آقاميري برايمان تعريف ميكند كه در گذشته در كار توليد گلوگياه در ورامين و قرچك بوده است اما دست تقدير باعث شد او در ادامه مسير زندگياش وارد شهرك صنعتي شود و امروز در كارگاه توليد قطعات پلاستيكي مشغول بهكار باشد اما چيزي كه باعث شد تا ما به سراغ اين مرد برويم علاقه عجيب او به كاشت گل و گياه و رسيدگي به آنهاست. مردي كه درست 15سال پيش تصميم عجيبي گرفت؛ «اون زمان محله ما مثل امروز كه نبود. يه حالت بيابوني و خاكي داشت و شما ديد بصري خوبي نداشتيد.» همين بهانهاي شد تا مرد گزارش ما تصميم بگيرد 20درخت در اين خيابان بكارد؛ «ذاتا به درخت و فضاي سبز علاقه دارم و در شهرستان خودمان خيلي درخت و گل و گياه پرورش دادهام.»
از آنجا كه خيابان اللهاكبر فاقد درخت و فضاي سبز و چشم نواز بود، آقاميري را مجاب كرد تا اين وظيفه را خودش به دوش بگيرد تا جايي كه خيلي از همسايگان او در ابتدا تصور ميكردند مرد درختكار شايد مأمور شهرداري است كه انقدر با جان و دل به جان خيابان افتاده و با دقت درختها را در كنار هم ميكارد؛ «گرچه آن زمان درخت 500 تومان بود اما من خريدم دونهاي 4هزار تومان».
پس از كاشت درختان كاكوزا، ديگر خيابان حالت بياباني قبل خود را از دست داده بود. حس و حال خوبي كه در فضا ايجاد شده بود خيليها را ذوقزده كرد اماكسي تصورش را هم نميكرد كه روزگاري اين نهالهاي كوچك جان بگيرند و تبديل به درختاني نيرومند و پرطراوت شوند؛ «درخت كاكوزا رشد خوبي داره، داراي برگاي گوشتي و نسبتا درشتيه و خيليها براي پرورش كرم ابريشم از اين درخت استفاده ميكنن. جالبتر اينكه اگه شاخهاي رو ببري، به جاي اون شاخه 2 تا 3 شاخه ديگه رشد ميكنه. تو بهار از درختاي ديگه زودترشكوفه ميده و تو زمستونم از درختاي ديگه ديرتر خشك ميشه و از همه مهمتر اينكه نياز به آب كمي داره.» شايد همه اين ويژگيها كافي بود تا محمدرضا آقاميري كاكوزا را براي كاشت در خيابان محل سكونتش استفاده كند.البته او از درختهاي ديگري مثل چنار، بيدو... هم استفاده كرد اما ترجيح داد تعداد درختان كاكوزا بيش از درختان ديگر باشد؛ «ميدونيد يكي از مهمترين ويژگيهاي كاكوزا چيه؟ اينكه كه در برابر آلودگي هوا مقاومتش خيلي زياده. خب خيلي از درختا درجريان آلودگي هوا برگاشون زرد ميشه اما كاكوزا نه. تا جايي كه بتونه اين درخت مقاومت ميكنه و برگاش خيلي خيلي دير زرد ميشه.» حتي به قول آقاي درختكار، كاكوزا نياز به سمپاشي هم ندارد و هيچ جانور و آفتي هم آشيانهاش را روي شاخ و برگ اين درخت بنا نميكند.» خب شايد با اين همه شاخصه كاكوزا ما هم بوديم اين درخت را براي كاشت انتخاب ميكرديم؛ درختي با امتيازهاي مثبت.
- اكسيژن درماني در محل
در حال سركشي به درختان خيابانالله اكبراست؛ درختاني كه امروز 15سال دارند و حسابي قدكشيدهاند. دستش را روي تنه يكي از درختان ميكشد و ميگويد: «يادم هست يه سالي تو تهرون سرماي شديد اومد. اون سال خيلي از درختاي شهر خشك شدن اما كاكوزاهاي من همينطوري موندن». اين را ميگويد و لبخندي ميزند. درست از سر خيابان اللهاكبر تا تقاطع خيابان حسيني درختهاي زيادي در اطراف بلوار توسط آقاميري كاشته شدهاند. او از كاشت درخت تا جدول كشي، لولهكشيو... را خودش به همراه يكسري از كارگران انجام داده است. كار به همين راحتيها كه تصورش را ميكنيد نبوده. او تا اين درختها 15سالشان بشود خون دل خورده است. هر روز به آنها سركشي ميكند و خوشحال است كه شهرداري درختها را پلاك كرده تا از بريده شدن توسط افراد غيرمجاز در امان باشند؛ «درختاي من همونطور كه در برابر سرما مقاومت كردن در برابر بيآبي هم مقاومت دارن. اينها رو من از اول نميدونستم. هر چقدر كه ميگذره و با اتفاقات طبيعي و غيرطبيعي من بيشتر متوجه زيبايي و مقاومت كاكوزا و درست بودن انتخابم ميشوم.» وقتي از آقاميري درباره اينكه چطور شد كاكوزا را براي كاشت انتخاب كرد ميپرسيم، ميگويد: «خدا خيرش بده. يه مهندسي بود كه تو كار گل و گياه بود. هنوزم هست. كارش خيلي درست بود. اينطور الكي نبود كه من امروز تصميم بگيرم درخت بكارم و فردا برم اين كاكوزاها رو اتفاقي بخرم، نه! راستش دوستم آقاي مهندس نشاني كاكوزاهارو به من داد. گفت اينا درختاي مقاوم و پرطاقت و در عين حال سبز و باطراوتي هستن. حالا به حرف مهندس ايمان آوردم.»
آقا محمدرضا در درختكاري از همسايهها كمكي نگرفت. گرچه همه در اين سرسبزي سهيم ميشدند اما او براي اينكه مشكلي در روند كار صورت نگيرد و بهخاطر همه حساسيتهايي كه داشت از ابتدا تا انتها، مديريت درختكاري خيابان را خودش بهدست گرفت. همان زمان هم او خيلي پول خرج اين كار كرد درحاليكه ميتوانست پول درختها و هزينههاي كاشت آن در خيابان را به زخم زندگياش بزند اما او معتقد است«اين ما نيستيم كه درخترو زنده نگه ميداريم بلكه اين درختا و فضاي سبز هستن كه مارو زنده نگه ميدارن. پس براي زنده موندن و زندگي كردن بايد هزينه كرد.» به گفته آقاميري انسان با نگاه كردن به طبيعت و فضاي سبز، روحش جان تازهاي ميگيرد، اعصابش راحت ميشود و چشم را مينوازد؛ «بهنظر من خيلي از بيماريها ريشه در اعصاب داره. انسان اعصابش راحت باشه بيمار نميشه. قرار گرفتن تو محيط سرسبز و نفس كشيدن هواي تميز، روح آدم رو زنده ميكنه. منم براي اينكه خودم و خانوادم سالم باشن اعصابمون راحت باشه تصميم به درختكاري گرفتم و براش هزينه كردم. حالا وقتي مردم و همسايهها هم از اين زيبايي استفاده ميكنن و راضي هستن من بيشتر لذت ميبرم.» آقاميري برايمان تعريف ميكند كه خيليها براي درمان بيماريهايشان به دستور پزشك معالج خود اكسيژن درماني ميكنند يا از محيط زندگي شهري و آلودگيهاي هوا فاصله ميگيرند؛ «خب من قبل از اينكه بيمار بشم، به جاي اينكه به جاي دوري نقلمكان كنم، اكسيژن و هواي پاك رو به خيابون محل زندگيام آوردم و هر روز از ديدن اين زيبايي لذت ميبرم. اين درختها بچههاي من هستن.» وقتي درخيابان اللهاكبر قدم بزنيد، در باغچههاي كنار خيابان، هر از گاهي پلهاي آهني آبي رنگي هم ميتوانيد ببينيد كه اين پلها هديه آقاميري به همسايگانش است؛ «من هدفم اين بود كه رضايت همه رو بهدست بيارم. خب وقتي تو مسير درختكاري با پاركينگ مواجه ميشديم من پل ميكشيدم تا كار ما مزاحم عبور و مرور مردم نشه.»
- جايي براي پياده روي
خيابان اللهاكبر محله محلاتي تهران جان ميدهد براي پيادهروي. نشاطي كه اين خيابان به واسطه درختهايش دارد شايد در خيابانهاي ديگر نباشد. اين درختها محصول زحمات مردي است كه با جان و دل درخت ميكارد. آن هم هر سال، اين كار براي او تبديل به يك عادت قديمي شده است؛ عادتي كه آقاميري دوست دارد همه ساكنان شهر تهران به آن مبتلا شوند و اگر موفق به كاشت درخت نشدند حداقل در خانههاي خود گلدانهاي پر از گل را پرورش بدهند. او خودش به تنهايي در اين خيابان چيزي در حدود 400درخت كاشته كه بعضي از آنها كه قديميتر هستند 15سال دارند و بعضي ديگر 16ماهشان است و هنوز نهالهاي شادابي هستند كه تا درخت شدنشان راه درازي در پيش دارند. شايد روزگاري خيلي از درختان اين خيابان زير سايه پدر و باغبان مهرباني رشد ميكردند كه لحظهاي چشم از روي آنها بر نميداشت و امروز همان باغبان مهربان زير سايه درختانش نفسي تازه ميكند.
خودش ميگويد: «من به اين درختها به چشم شاخه و برگ و چوب نگاه نميكنم. اينها كارخانههاي بزرگي هستند كه بدون ضرر و زيان، در سكوت و زيبايي خود اكسيژن توليد ميكنند؛ اكسيژني كه امروز جاي خالياش در خيلي از قسمتهاي اين شهر احساس ميشود.» به اعتقاد آقاي درختكار مردمان قديمي فقط بهخاطر نوع غذايشان قوي نبودهاند بلكه هواي پاكي هم تنفس ميكردند؛ «اينكه هميشه منتظر باشيم تا ارگان يا نهادي رشته كار رو بهدست بگيره درست نيست، يه وقتايي بايد خودمون دست بهكار بشيم. وقتي هوا اينقدر آلوده است و خيلي از بيماريها بهخاطر همين آلودگي هواست بايد خودمون درصد اكسيژن رو بالا ببريم. چطوري؟ با كاشت درخت. اگه هر شهروند تهروني فقط يه نهال بكاره تهران گلستون ميشه. بهتون قول ميدم. حتي اگه نتونستيد درخت بكاريد حداقل تو خونههاتون گل پرورش بديد.»
- هديه به خاك
سيد محمدرضا آقاميري پيشبيني كرده و با خودش عهد بسته است كه سالي 100درخت بكارد. براي او اين كار با هزينههايي همراه است اما به خاطر هدفش دست از اين كار نميكشد؛ «اين پول از بين نميره. شايد يه روز من نباشم اما اين درختا زنده هستن و ياد من رو زنده نگه ميدارن.» او هر بار كه ميخواهد در قسمتي از اين خيابان درختكاري كند بايد آسفالت را بكند، جدول كشي كند، بتن كاري و لوله كشي انجام بدهد و همه اينها زمان زيادي را از او ميگيرد. حتي گاهي سر و صداهايي كه ايجاد ميشود همسايهها را ناراحت ميكند اما آنها وقتي ميفهمند ماجرا از چه قرار است خيلي زود كوتاه ميآيند؛ «من تو اين خيابون نزديك به 1300متر براي آبياري درختا لوله كشي كردم اما يه وقتايي معتادا اين لولهها رو درميارن و ميفروشن. به همينخاطر براي اينكه جلوي اين اتفاق رو بگيرم هر 20متر يه تيكه بتن كار ميكنم تا معتادها ديگه نتونن اين لوله هارو بيرون بكشن.»
او با يك گروه فني براي درختكاري كار ميكند؛ «گروهي كه اول كاتر ميزنند و با برش درست آسفالت، باغچه منظمي را ايجاد ميكنند. بعد گروهي اقدام به كندن آسفالت كرده و گروه سوم خاك و خاشاك را با كاميون از منطقه خارج ميكنند؛ گروه بعدي بنايي و جدولكشي باغچه رو بهدست ميگيرن و با اتمام اين كار لولهكشي انجام ميشه.»اما در پايان نوبت به كاشت درخت كه ميرسد گروه ترفند جالبي را رو ميكنند. آنها براي اينكه درخت خشك نشود قالب گلداني كه درخت در آن قرار دارد را با سنگ فرز ميبرند. بعد در باغچهها كه خاك ريزي انجام شده چالههاي پر آبي را ايجاد ميكنند و گلدانهاي نهال را در چالههاي پر آب قرار ميدهند؛ «با اينكار ما به خاك گلدان هديه ميدهيم تا رطوبت مورد نيازش را از ريشه درخت نگيرد و ترفند چالههاي پر آب باعث ميشود تا خاك رطوبت خود را از آب ذخيره شده در چاله بگيرد.» به اعتقاد آقاميري خاكهاي رسي خاصيتشان اين است كه رطوبت را به سرعت جذب خود ميكنند و بهتر است كه اين رطوبت را از درخت نگيرند.
- تونل سبز
در ادامه درختهاي 15ساله كاكوزا، در انتهاي خيابانالله اكبر رهگذران ميتوانند به تماشاي نهالهاي جواني بايستند كه اطراف آنها را درختچههاي تزييني زرشك پر كرده است. اين نهالها را آقاميري در سال 92كاشته است و الان 16 ماهه هستند. «57نهال كاشتم دونهاي 55هزار تومن. زرشكها هم تعدادشون به 260تا ميرسه.»
نهالها با دقت و نظم خاصي و با درنظر گرفتن فاصله در كنار هم كاشته شدهاند. آقاميري علت زيبايي خيابان وليعصر(عج) تهران را بهخاطر شكوه درختاني ميداند كه به فاصله يك متر از هم كاشته شدهاند و به اين خاطر كه برگها و شاخههاي درختان در هم فرو رفته زيبايي اين خيابان را دوچندان كرده و حالا اين خيابان تبديل به تونلي سبز شده است؛ «من هم تو خيابون اللهاكبر اين نكته رو رعايت كردم و درختها رو به فاصله يك متر تا يك متر و 20سانتيمتر كنار هم كاشتهام و هر 3 روز يكبار هم درختهارو آبياري ميكنم. البته براي اينكار يه كارگر گرفتهام اما خودم بعد از آبياري حسابي نظارت ميكنم. هيچ وقت درختهام رو ول نميكنم.» براي آقاميري و گروهش كار به اين زوديها تمام نميشود. آنها گرچه خيابانالله اكبر را به سختي سرسبز كردهاند اما باز اين مرد درختكار براي محلهها و خيابانهاي ديگري نقشه سرسبزي در سر دارد؛ «اون زمان كه تازه كار رو شروع كرده بودم خيليها پشتم حرف ميزدن. يه سريها ميگفتن اين طرف آنقدر پول داره نميدونه چكار كنه اما مابين همه اين حرف و حديثها يه آقايي به اسم اصغرآقا با يه سيني چاي سراغم اومد. خسته نباشيدي گفت و سيني چاي رو به دستم داد. همون سيني چاي حسابي من رو دلگرم كرد و سر ذوق آورد. طوري كه هنوز هم اين خاطره رو در ذهنم دارم.» البته گاهي وقتها كار به حرف و حديث ساده هم تمام نميشود. يك وقتهايي هم كار به جاهاي باريك كشيده ميشود و بعضي از همسايگان با شهرداري تماس ميگيرند؛ «وقتايي كه كمپرسور مياريم براي كندن آسفالت خيلي صدا ايجاد ميشه اما معمولا ما سعي ميكنيم كار رو زود جمع كنيم تا مزاحم همسايهها نشيم. يه بار يكي از همسايهها به شهرداري زنگ زد. شهرداري وقتي سر كار آمد و ديد كه ما درختكاري ميكنيم چيزي نگفت و فقط اعتراض همسايه موردنظر را به گوش ما رساند. من هم گفتم كدوم همسايه بود بگو بياد. همسايه معترض هم از راه رسيد. گرچه مأموران شهرداري گفته بودند كه طرف حسابي عصباني بوده، من به همسايه معترض گفتم زودي برود خانهاش و براي ما هندوانه و يك سيني شربت بياورد.»
همسايه آقاميري حسابي متعجب به خانهاش رفت و همين كار را كرد. درحاليكه يك دستش هندوانه بود و دست ديگرش سيني شربت از مرد درختكار و گروه همكارش حسابي پذيرايي كرد و حين پذيرايي متوجه اشتباهش شد؛ «وقتي اون آقا فهميد ما داريم درختكاري ميكنيم از رفتار خودش حسابي ناراحت شد. حالا من با اين آقا معاشرت دارم و گاهي كه همديگر رو ميبينيم خاطره اون روز برامون زنده ميشه و كلي ميخنديم.»
نظر شما