اين شبها «تنهايي ليلا» با فيلمنامهاي از حامد عنقا روي آنتن شبكه3 است؛ سريالي كه در ابتدا منتقداني داشت اما با رسيدن به بخشهاي مياني و پاياني، از حجم هجمهها تا حدودي كاسته و تنهايي ليلا به سريال محبوب مردم تبديل شده است. اين نويسنده جوان از ليلا و تنهاييهايش گفته است.
- وقتي سريال آغاز شد، درباره ارتباط جوانان امروز با داستان اندكي ترديد وجود داشت اما مخاطب به تدريج با تنهايي ليلا كنار آمد.مخاطبشناسي چقدر در فيلمنامه وجود داشت؟
مهم براي من مخاطبان هستند و در كارهاي قبلي هم هميشه اين را مدنظر داشتم. منهاي اينكه قصه چگونه آغاز ميشود، يك نكته وجود دارد؛ داستان تنهايي ليلا از يك تفاوت كليد ميخورد و مخاطب بايد براي ديدن ادامه ماجرا تا بخش دوم صبر كند. بهنظر من اين نوع دلباختگي هميشه وجود داشته و دارد. فرقي نميكند 1394 باشد يا 400هجري يا 800قبل از ميلاد. عشق تفاوتي با گذشته نكرده بلكه ابزار آن عوض شده و نميتوان منكر اين دگرگوني شد. عشق مثل تشنگي است كه در همه دورانها وجود دارد اما نوع رفع آن فرق ميكند. زماني از چاه آب ميآوردند، دورهاي سردخانه بود و حالا آب در يخچال است.
- عشق دختري تحصيلكرده، متمول و دنياديده به متولي يك امامزاده از نظر خيليها شايد دور از واقعيت باشد.
همه آدمها در زندگي خود عاشق ميشوند اما هيچكس جز يك نفر قصهاش تعريفكردني نيست. قصه ليلا واقعي است و من اين ليلا را ميشناسم؛ يك ليلاي واقعي كه الان در يك گوشه ايران زندگي خوبي دارد. منهاي قصه ميرداماد، من از اين قصه واقعي هم استفاده كردم. حتي برخي شخصيتهاي داستان مانند شايان هم باورشان نميشود ليلا عاشق محمد شده و خود محمد هم باور نميكند. برخي مخاطبان ميگويند اين عشق واقعيت ندارد اما بايد ديد از كجا به اين داستان نگاه ميكنند؛ ميدان خراسان، يك شهر دورافتاده يا ميدان تجريش. تهران و ايران فقط بالاي ونك نيست، هر چند فكر ميكنم آن افراد هم اينگونه عاشق ميشوند. كساني كه فكر ميكنند داستان غيرواقعي است، نميتوانند با درون خود ارتباط بگيرند.
- آنچه شما نوشتيد با آنچه به تصوير درآمد، چقدر تفاوت دارد؟
فيلمنامه و سكانسهاي پس و پيششدهاي كه ديده ميشود همه روي كاغذ آمده و توليد براساس فيلمنامه پيش رفته است. آقاي محمدحسين لطيفي كارگردان پروژه هم به متن كاملا وفادار بود.
- اما برخي بازيها اغراقآميز است و گاهي ميتوان اتفاقها را حدس زد.
همانطور كه گفتم اتفاقها روي كاغذ آمده است. متأسفانه يا خوشبختانه تنهايي ليلا نخستين كار من است كه بسيار به اجرا متكي است. برخي لحظات وجود دارد كه به جنس بازي و ميزانسنها بازميگردد. همه بازيگران مجموعه توانمندند و اگر اغراقي بوده، بايد بگويم هر بازيگر نياز به هدايت دارد. در اين سريال تصوير كردن بسيار مهم است اما هدفم اين بود كه پيام را بهصورت دقيق به مخاطب برسانم و اينكه نبايد آدمها را قضاوت كرد.
- شعار همراه با شعور
شعار اگر شعور نداشته باشد، بسيار بد است وبسياري فيلمها هم با شعار شروع ميشوند اما لازمه اين شعار، شعور و پرداخت خوب و مناسب است. هميشه سعي كردهام از شعار دور باشم و برايم پسند سفارشدهندگان و مديران مهم نيست؛ مهم مردم هستند. هميشه تلاشم اين بوده پيام و مفاهيم را به خوبي انتقال دهم و در تنهايي ليلا از نماز خواندن، امامزاده، حجاب و... استفاده ابزاري نكردهام.
نظر شما