جمعه ۲۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۲
۰ نفر

طنز > فرهاد حسن‌زاده: خواندیم که: جیگوری خون‌آشامی است که به دنبال عیالش می‌گردد. خاصیت نیشش این است که اگر کسی را نیش بزند به خنده می‌افتد.

دوچرخه‌ی شماره‌ی ۸۰۳

خون‌هاي آلوده مكيدن ندارد كه

باز هم شب شد و من سرگشته

از گشتن و گشتن خسته

قلم را مي‌گذارم آهسته

روي كاغذي از جنس گلاسه

تا بيافرينم حماسه...

هركاري مي‌‌كنم به ياد جيگوري شعر بنويسم، نمي‌توانم كه. كلاً هوا خيلي پس است. امروز به هوای پیدا‌کردن جیگوری رفته بودم پارک كه. من از بچگی پارک‌رفتن را خیلی دوست داشتم که. همه‌اش توي زمین تاب و سرسره و اسکیت بودم. چون خون‌آشام با شرم و حیایی هستم، دلم نمی‌آيد بچه‌ها را نیش بزنم که.

یک گوشه ‌نشستم و بازی‌شان را تماشا ‌کردم که. ته دلم خداخدا می‌کردم بچه‌ای چیزی بیفتد زمین، زخمی بشود و خونش بریزد و من از آن خون‌های ریخته شده چند مک بزنم. اين‌جوري گناه ندارد كه.

 

دوچرخه‌ی شماره‌ی ۸۰۳

 

اعتراف می‌کنم که خون بچه‌ها را خیلی دوست دارم. بچه‌ها خیلی پاک هستند كه. براي همین خونشان هم پاک است كه. پاستوریزه است كه.

من سیصد و سی و سه‌تا عمو دارم و یکی از عموهایم به‌خاطر مکیدن خون یک آدم چهل‌ساله دچار سرطان خون شد و مُرد که. یعنی آدم بزرگ‌ها از بس کلک توی کارشان است خونشان هم الکی‌کلکی است كه. و این کلک‌ها به دیگران هم سرایت می‌کند که.

خلاصه توی پارک دلم می‌خواست جیگوری هم بود و تنها نبودم که. دلم می‌خواست دوتایی یک آب‌انار سفارش می‌دادیم که از خون آدم‌ها سالم‌تر بود که.

بعد یک‌هویی دیدم آقایی که بوی سیگار می‌داد از جلوم رد شد و رفت روی نیمکتی نشست که پسری تنها روی آن نشسته بود كه. پسره هدفون توی گوشش بود و داشت یکی از آهنگ‌های مرتضی پاشایی را گوش می‌داد. آهنگش جالب انگیز‌ناک بود و با این‌که پاشایی مرده ولی جدید بود كه.

خلاصه، آقاهه به پسره گفت که: «ببخشید فندک داری؟»

- فندک؟! نه.

-کبریت چه‌طور؟!

-کبریت هم ندارم.

- اهه! مگه تو سیگار نمی‌کشی؟

- سیگار؟ نه.

- واسه چی نمی‌کشی؟ شاید فکر می‌کنی هنوز بچه‌ای. اگه این‌جوری فکر می‌کنی سخت در اشتباهی. تو بزرگ شدی.

- بزرگ و کوچیک نداره. مگه من دیوانه‌ام که ریه‌هام رو خراب کنم؟ سیگار صدتا ضرر داره.

- این‌ها حرف دکترها و داروخونه‌هاست که بازارگرمی می‌کنن تا داروهاشون رو بفروشن. سیگار واسه‌ي سلامتی خیلی هم...

خلاصه، یک ساعتی طول کشید که آن آقاهه مخ آن پسره را بزند و بهش سیگار تعارف کند که. خیلی ناراحت شدم. آن پسر نباید فریب آن مردک را می‌خورد که. یکی از عموهای خودم بعد از مكیدن خون یک معتاد درجا سکته کرد و سروته شد كه. ظاهرش که معلوم نبود که معتاد است که. ولی خب، بود كه. عموهای دیگرم به این نتیجه رسیدند که آزمایش خون خوب چیزی است كه.

خلاصه، خوشم آمد که آن پسره‌ی هدفون به‌گوش گول آن مردک را نخورد که. این‌قدر کیف کردم که دلم خواست بروم روی لپش یک ماچ بکارم که. همین کار را هم کردم که. البته ماچش تبدیل شد به آمپول خنده. پسره یکهویی همین‌جوری شروع کرد به خنده. خنده‌ي استارتی كه.

بامزه شده بود. خنده‌ي استارتی با آهنگی غمگین از پاشایی بامزه بود که. جای جیگوری خالی اگر بود با هم کلی می‌خندیدیم كه.

ادامه‌ي خاطرات ميگوري را در شماره‌هاي آينده بخوانيد كه. به نظر شما آيا ميگوري، جيگوري را پيدا مي‌كند كه؟ همه‌چيز بستگي به گردش روزگار و سرنوشت دارد كه.

کد خبر 307387

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha