همين كه گزارشگر تلويزيون جلوي قاب شيشهاي قرار ميگيرد، ميتوانيم در لابهلاي گزارشهايش دلمان را به درياي رحمت خدا بسپاريم و با ديدن تصوير مسجدالحرام زيارت مجازي بهجا بياوريم. اينطور است كه دستمان ميآيد گزارشگري در ايام حج تخصصي است كه فقط اصحاب فن، مجريان مذهبي و گزارشگرهاي آشنا به مناسك عبادي ميتوانند حق مطلب را ادا كنند. در اين ميان، حسن سلطاني، مجري و گزارشگر نامآشناي صدا وسيماست كه چندين بار حال و هواي حج را از مكه مكرمه و مدينه منوره براي ما به تصوير كشيده است. اما جالب است بدانيم كه خبرنگار اعزامي صدا و سيما فقط 2بار از سوي اين سازمان به حج مشرف شده و در بقيه موارد با هزينه شخصي خودش حاجي شده است. اينطور شد كه سابقه بيست و چندباره سفرحج حسن سلطاني ما را مهمان خانهاش كرد تا با او و همسرش درباره خاطرات حج، خدمتگزاري و گزارشگري در آن روزها گفتوگو كنيم.
- يك سفر معنوي
سفر حج با هيچيك از سفرها قابل مقايسه نيست چون حج عالمي وراي عالمهايي است كه ما در آن زندگي ميكنيم، به همين دليل است كه بايد قبل از تشرف به حج وصيت كرد و با ديگران خداحافظي كرد و حلاليت طلبيد. حتي بايد طوري خداحافظي كنيم كه آمدن و نيامدن فرقي نداشته باشد. درواقع گويي حاجي از دنياي مادي دست ميكشد و به سفري الهي ميرود. حسن سلطاني كه بارها به سفر حج مشرف شده در اينباره ميگويد: «هر بار، از زماني كه قرار ميشود به حج بروم حال و هواي زندگيام تغيير ميكند و اين اتفاق براي همه افراد، در آستانه حج ميافتد. فكر ميكنم كه اين انتظار را خداوند در روح حج قرار داده است چون خانه كعبه نخستين خانهاي است كه براي مردم بنا شده است؛ يعني هم خانه خداست و هم خانه خلق. وقتي خلق از همهجا بريده شده و همهجا برايش ناامن باشد، بيتالله الحرام براي او امن است. هر كس در هر كجا مورد تعقيب باشد و حتي بنا باشد او را اعدام كنند، اگر پناهنده به خانه كعبه شود، كسي حق ندارد به او متعرض شود. آنقدر بايد صبر كنند كه از مسجدالحرام خارج شود، به همين دليل وقتي به حج مشرف ميشويم از دنياي پرزرق و برق و نيرنگ و مسابقه براي ثروت و سبقت در امور دنيايي، فاصله ميگيريم». او ادامه ميدهد: «حاجي بايد توجه داشته باشد كه حج معاني را بهجا بياورد نه فقط حج مناسك را؛ يعني عمق و كنه مناسك را درك كند و بداند هر يك از اعمال حج براساس كدام نيت و مقصود انجام ميشود و چه هدفي را دنبال ميكند. در اين صورت است كه حج او مورد قبول خدا قرار ميگيرد چون در حج تمتع همهچيز به نيت افراد بستگي دارد و تمام مناسك حج نشانهاي است و رمزي دارد؛ بهعنوان مثال وقتي كسي نداند چرا سجده ميكند، فقط پيشانياش را بر خاك گذاشته و مفهوم حقيقي سجده را درك نكرده است. به اين ترتيب است كه انسان در حج، توحيد و يكتاپرستي را با طواف به مرحله عمل درميآورد و به مفهوم حقيقي آن دست پيدا ميكند».
- سفر اول؛ بهترين خاطره از حج
سفر اول مجري مذهبي صدا و سيما، زماني اتفاق افتاد كه او تقريبا 27ساله بود. او به عنوان خدمهحاجيان به حج مشرف و حاجي شد و اين اتفاق تقريبا 10بار براي او تكرار شد. خودش در اينباره ميگويد: «سال 1365بود و اوضاع و شرايط اقتصادي خانوادهام آنقدر خوب نبود كه براي سفر حج مستطيع باشم. يك روز در يكي از خيابانهاي تهران، يكي از همشهريهاي همدانيام را ديدم، مرد ميانسالي كه از مديران كاروان حج بود. بعد از سلام و احوالپرسي متوجه شدم كه براي انجام كارهاي حج به تهران آمده است. او و همكارش را به خانه دعوت كردم و با اينكه ماه رمضان بود و من و همسرم روزه بوديم، از آنها پذيرايي كرديم. همان روز بيمقدمه از من دعوت كرد كه با كاروان حاجيان به حج بروم. شناسنامهام را گرفت و من را بهعنوان خدمه به سازمان حج و زيارت معرفي كرد. به اين ترتيب بود كه مردادماه سال 1365راهي حج تمتع شدم».
سال 1365هم مثل امروز تيمي از خدمه حدود يك هفته زودتر از ايام حج به مكه اعزام ميشدند تا امكانات مورد نياز زائران را فراهم كنند. آن سال حسن سلطاني هم در گروه همين خدمه بود؛ «ما بهعنوان خدمههاي پيشپرواز به مدينه رفتيم. آن زمان از طرف سازمان حج و زيارت، خانههايي در مدينه و مكه اجاره ميشد چون تعداد هتلها به اندازه امروز نبود. اين خانهها تقريبا يك سال خالي از سكنه بودند و ما وظيفه داشتيم كه زودتر به آنجا رفته و خانهها را تميز و آماده كنيم.»
جالب است كه سلطاني اين ماجراها را آنچنان با شور و نشاط تعريف ميكند كه گويي از بهترين روزهاي زندگياش ياد ميكند و خاطره ميگويد. «در طول يك هفته كه تا آمدن زائران فرصت داشتيم بايد لوازم و امكانات را آماده ميكرديم. در اين روزها اتاقها را تميز ميكرديم، زمين را جارو ميزديم، گردوغبارها را پاك ميكرديم، ظرفها و پتوها را از انبار بيرون ميآورديم، لوازم هر اتاقي را مرتب ميچيديم و همهچيز را مرتب ميكرديم تا زائران برسند. بعد از آن هم وقتي آشپزها غذا را آماده ميكردند، من و بقيه خدمه غذاها را جلوي در اتاقها ميبرديم و به آنها ميداديم. يك ساعت بعد هم باز به اتاقها مراجعه ميكرديم تا ظرفها را بگيريم و بشوييم. حتي به ياد دارم كه بعضي از خانههايي كه زائران در آنها ساكن ميشدند 6يا 7طبقه بود و آسانسور هم نداشت. به اين ترتيب بايد هر روز چندينبار از پلهها بالا و پايين ميآمديم و حجمهاي زياد ظرف و لوازم را با خودمان جابهجا ميكرديم.» و با لبخند ادامه ميدهد كه «آن روزها ازجمله بهترين روزهاي زندگيام بود چون ميدانستم خدمه كساني هستم كه خدا به آنها عنايت كرده و در خانهاش دعوت كرده است، به همين دليل بود كه تمام قدرت و توان جوانيام را صرف اين ميكردم كه به بهترين نحو ممكن به آنها خدمت كنم».
به اين ترتيب حسن سلطاني 10بار در 10حج تمتع و عمره جزو خدمه حاجيان بيتاللهالحرام بود و هر بار حدود 40روز در مكه و مدينه از زائران خانه خدا پذيرايي ميكرد؛ «به خاطر دارم كه سال اول 120زائر داشتيم و من و بقيه خدمه از آنها در صبح و ظهر و شب پذيرايي ميكرديم، همه ظرفهاي آنها را ميشستيم، اتاقها را تميز كرده و به نيازهايشان رسيدگي ميكرديم. در مجموع حدود 400ظرف غذاي زائران را در صبح، ظهر و شب ميشستيم. جارو ميكرديم، حتي سرويسهاي بهداشتي را تميز ميكرديم و افتخار ميكرديم كه خادم زائران خانه خدا هستيم.»
اينها خاطرات خوشي است كه در قلب و ذهن او مانده؛ «هنوز هم وقتي ايام حج ميرسد حسرت آن روزها را ميخورم و آرزو دارم كه آن نيرو و نشاط جواني را داشته باشم كه يكبار ديگر هم به زائران خدمت كنم چون باور دارم خدمت كردن به زائر بيتاللهالحرام افتخاري است كه دنيا ظرفيت و قابليت عوضدهي آن را ندارد چون صاحب مهماني، خداست و بنابراين خدمه اين مهمانها همان خدمه خانه خدا هستند. پس كسي كه بخواهد به اينها اجر و مزدي بدهد و هديهاي به ازاي اين خدمتها بپردازد همان ميزبان يعني خداوند است.»
- حج دعوت است، نه قسمت
سلطاني كه بارها به سفر حج مشرف شده، باور دارد كه اين سفر معنوي دعوت است و بايد انسان به خانه خدا دعوت شود؛ «بعضيها معتقدند تشرف به حج، قسمت است و بعضيها ميگويند به همت خود فرد ربط دارد اما بهنظر من دعوت است چون عدهاي را در مكه ميبينيم كه باورمان نميشود آنها هم حاجي شوند. اما اينها به اراده و نظر صاحب خانه مربوط است. براي خودم در زندگي اينگونه بوده كه در مجموع بيست وچند سفري كه دعوت شدهام، باور دارم كه بايد اين سفر در رزق انسان قرار بگيرد. همانطور كه در دعاي ماه مبارك رمضان هم ميخوانيم كه اللهمارزقنا حج بيتك الحرام، بنابراين حج بايد جزو رزق و روزي فرد باشد.»
اين درحالي است كه بعضي از ما گمان ميكنيم اگر درآمد خوبي داشتيم حتما به حج مشرف ميشديم. و از طرف ديگر كساني هستند كه در تمكن مالي و اوضاع اقتصادي خوبي بهسرميبرند اما حتي يكبار هم اين سفر معنوي را تجربه نكردهاند. سلطاني در اينباره خاطرهاي از يكي از همكاران قديمياش ياد ميكند؛ «چندسال قبل يكي از همكاران قديمي ما كه امروز در آمريكا زندگي ميكند، به من گفت كه در چند روز مشخص بهطور همزمان هم به كنفرانس اتحاديه راديو و تلويزيونها در سئول دعوت شده و هم ميتواند به مكه و مدينه سفر كند. به او پيشنهاد دادم كه حج را انتخاب كند اما خودش گفت كه ميشود بعدا به مكه برود اما سفر سئول شايد ديگر ممكن نشود، به اين ترتيب سفر سئول را انتخاب كرد و 28سال نصيبش نشد كه به حج برود.» و خاطره ديگري از محمدرضا حياتي، مجري و گوينده اخبار تلويزيون، ميگويد كه خلاف اين ماجرا اتفاق افتاد؛ «سفر سوم من به حج بود. از همكاران در تلويزيون خداحافظي ميكردم كه آقاي حياتي را ديدم. با بغض گفت دعا كن من هم به حج بروم. چند روز بعد از آن من در بيتاللهالحرام در حال طواف بودم كه يكي از آشنايان سراغ آقاي حياتي را از من گرفت. تعجب كردم اما واقعيت داشت كه او هم همان سال بهعنوان گوينده تلويزيون جمهوري اسلامي ايران به حج دعوت شده بود.»
- خبرنگار اعزامي صدا و سيما
شايد عنوان «خبرنگار اعزامي صدا و سيما به مكه مكرمه» را زير تصوير حسن سلطاني در ايام حج ديده باشيد اما خوب است بدانيد كه اين مجري تلويزيون بارها بهطور شخصي به حج رفته و همكاران او در مدينه يا مكه از او خواستهاند گزارشي از حج اعلام كند. خودش ميگويد: «من تا به حال چندينبار به سفر معنوي حج مشرف شدهام، 2مرتبه از طرف تلويزيون و دفعات بعدي را با هزينه خودم مشرف شدهام. البته 3بار كه خودم ثبتنام كرده و هزينه سفر را پرداخت كرده بودم، همكاران ما در صدا و سيما از من خواستند تا براي برنامهاي در آنجا مجري باشم. در مجموع درباره سفر حج ميتوانم بگويم كه اين سفر نمونه ديگري در دنيا ندارد و به نوعي از لحاظ معنوي منحصر به فرد است».
او ادامه ميدهد: «در اين سفرها توفيقات زيادي شامل حالم شده كه يكي از آنها زيارت حجرالاسود است، چون معمولا مردم براي زيارت حجرالاسود با مشكلاتي مواجه هستند. به دليل اينكه تعداد افرادي كه ميخواهند آن را زيارت كنند زياد است بنابراين اين توفيق نصيب بسياري از مردم نميشود». اما او توانست در كنار حجر الاسود عكس يادگاري بيندازد؛ «چند بار سعي كردم خودم را به حجر الاسود نزديك كنم. يكبار كه موفق شدم و در نزديكي آن قرار گرفتم، ناگهان مرد سياه و قويجثهاي من را كنار زد طوري كه چند متر عقب رفتم. دلم گرفت و با خدا درددل كردم. چند روز بعد از آن قرار بود سران و رؤساي كشورهاي مختلف كه از طرف پادشاه عربستان دعوت شده بودند، در مراسم شست و شوي كعبه شركت كنند. در نهايت تعجب، پاكتي بهدست من دادند و گفتند كه من هم بهعنوان يكي از كاركنان جمهوري اسلامي ايران ميتوانم در اين مراسم حضور داشته باشم. آن روز تعداد زيادي از پليسهاي سعودي در اطراف كعبه حاضر شده بودند و دستهاي خود را در هم حلقه كرده بودند تا مراسم شست و شوي كعبه انجام شود. همان زمان من در نزديكي حجرالاسود بودم و چون همه در فكر شست و شوي كعبه بودند، كسي با بودن من در كنار حجرالاسود مخالفتي نميكرد. به همين دليل چندبار سرم را داخل محل حجرالاسود كردم و آن را بوسيدم . همان موقع بود كه يك عكاس ايراني از من عكسي انداخت و حالا چند سالي است كه اين عكس را بهعنوان يادگاري نگه داشتهام.»
او لحظههاي ناب ديگري را هم در اين سفر تجربه كرده است ازجمله اينكه؛ « همان روز در حال طواف به دور كعبه بودم كه متوجه شدم از لولهاي كه در كنار حجر اسماعيل بود، گلابي ميآيد و اين، همان گلابي بود كه با آن كعبه را ميشستند. من هم حولهاي همراهم بود و آن را زير لوله گرفتم تا آن را با مقداري از گلابها متبرك كنم.»
- هتل كارتن
29سال قبل تعداد هتلهاي مكه و مدينه به اندازه امروزي نبود بنابراين بسياري از زائران در خانههاي قديمي ساكن ميشدند. اما حسن سلطاني كه سال 65نخستين سفر معنوياش را تجربه ميكرد از اين ماجرا بياطلاع بود؛«اولين بار وقتي به جده رسيديم لوازمي را تهيه و با اتوبوس به سمت مدينه حركت كرديم. از معاون كاروان پرسيدم كه هتل ما كجاي مدينه است؟ او جواب داد كه داخل شهر مدينه. اسم هتل را پرسيدم و او گفت كه «هتل كارتن» نام دارد. پرسيدم چند ستاره است و جواب دادكه 6ستاره! در تمام طول راه به جادهها نگاه ميكردم كه شهر مدينه را خوب تماشا كنم. تقريبا ساعت 2نيمه شب بود كه وارد مدينه شديم. معاون كاروان در كوچههاي شهر مدينه دنبال آدرس ميگشت و من و بقيه خدمه هم همراه او بوديم. در اين حين من به ساختمانها نگاه ميكردم تا هتل بزرگي را پيدا كنم كه گمان ميكردم همان هتل كارتن است. تا اينكه معاون كاروان در مقابل ساختمان قديمياي ايستاد، در زد و با صداي بلند صدا زد: «حارث! حارث!» هرچه در زد كسي در را باز نكرد. معاون كاروان چندكارتن را از اطراف پيدا كرد و با كمك ديگران آنها را باز كرد و همگي روي همان كارتنها جلوي همان ساختمان قديمي خوابيديم تا صبح شود و حارث در را باز كند. آن موقع متوجه شدم منظور از هتل كارتن همين ساختمان قديمي است كه كارتنهاي زيادي در داخل و اطرافش بوده و حارث هم به معني نگهبان است، نه صندوقدار هتل! به اين ترتيب نخستين شب در مدينه را در حالي گذراندم كه روي كارتنهاي بازشده روي پلههاي يك ساختمان قديمي خوابم برد. شيريني اين خواب وقتي برايم بيشتر شد كه با صداي اذان نماز شب بيدار شدم. در عربستان براي نماز شب هم چندبار اذان ميگويند و من هر بار با اين اذان بيدار ميشدم، نمازي ميخواندم و باز استراحت ميكردم.»
- زير باران رحمت الهي
بارش باران در مكه يكي از فرصتهاي مغتنمي است كه شايد بعضي از مردم لذت آن را ندانند. درواقع قرار گرفتن زير باران در محل بيتاللهالحرام نصيب هر كسي نميشود. اما همسر آقاي سلطاني كه اين تجربه را داشته، خاطرهاي تعريف ميكند: «سال 79در هتلدارالسلام در مكه بوديم. هوا ابري بود و باران شديدي شروع شد. همان موقع فورا خودمان را به مسجدالحرام رسانديم. بيشتر مردم به سمت سقفها پناه ميبردند، اما ما به سمت كعبه رفتيم و با آقاي سلطاني زير ناودان كعبه ايستاديم. همانجا نشستم و آب باراني كه از كعبه ميآمد، روي سر ما ميريخت. آن لحظهها بهترين لحظههاي عمرم بود چون احساس ميكردم رحمت خدا بر من نازل شده.» و سلطاني هم تأكيد ميكند: «هر وقت در مكه بودم و باران باريده، فورا خودم را به مسجدالحرام رساندهام و زير باران 2ركعت نماز خواندهام.» و ادامه ميدهد: «در محل روضه نبوي هم حال و هواي بسيار معنوي و آرامي حاكم است چون بناي قديمي مسجدالنبي(ص) است و آرامش زيادي در آنجا حكمفرماست و به خوبي حضور پيغمبر اكرم(ص) را حس ميكردم».
به اعتقاد خانم سلطاني، صفا و كيفيت حج مانند سالهاي گذشته نيست چراكه شيطنتهاي سعوديها در آزار شيعيان و بهخصوص ايرانيها در كنار افزايش تجملات و ظاهرسازي در مكه و ساخت بناهاي مرتفع در اطراف بيتاللهالحرام مانع از ايجاد ارتباط معنوي مناسب در حج ميشود. او ميگويد: «در سالهاي قبل در مسجدالحرام سكوت و امنيتي برقرار بود كه امروزه وجود ندارد. آن زمان، بهخصوص در موقع نماز صبح هيچ صداي اضافياي به گوش نميرسيد اما امروزه صداهاي جوشكاري و ضربه به آهن مانع از حضور ذهن و برقراري ارتباط معنوي ميشود. حتي شكل ظاهري مسجدالحرام هم در اثر ساختوسازهاي اطراف آن به هم خورده و گرد و خاك زيادي در آنجا وجود دارد. حتي شرطهها و محافظان هم در موقع دعا كردن مانع ميشوند، به همين دليل حج حقيقي بايد در پناه امام زمان (عج) صورت بگيرد و امروز بيشتر از هر زمان ديگري محتاج و منتظر ظهور آن حضرت هستيم».
نظر شما