سه‌شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۶ - ۰۴:۵۴
۰ نفر

نرگس عزیزی: 2سال پیش یک دختر دبیرستانی برای من از همکلاسی‌اش تعریف کرد؛ همکلاسی‌ای که برعکس تمام توصیه‌های چشم‌پزشکان در رابطه با مراقبت از چشم، عمل کرده بود تا چشمش ضعیف شود؛ فقط به یک دلیل و آن هم اینکه عینکی درست مانند آنچه هری پاتر دارد به چشم بزند!

شاید اتفاقاتی از همین دست است که باعث می‌شود هر روز بر نگرانی والدین به خاطر هری پاتر افزوده شود. شاید این سؤال را بسیاری از والدین و معلمان از خودشان پرسیده باشند که واقعا چه چیزی در هری پاتر است که این‌طور مخاطبش را جذب خود می‌کند؛ مخاطبی که کوچک و بزرگ هم ندارد؛ از هر سنی هستند و از هر جنسیتی. و البته سؤالی مهم‌تر؛ آیا شیفته شدن نوجوان‌ها نسبت به چنین کتاب‌هایی که بر مبنای تخیل پیش می‌روند، برای بچه‌ها مضر است یا سودمند؟

دکتر ماری لویس ون فرنز در یکی از کتاب‌هایش در مورد علت روان‌شناختی میل این همه طرفدار به‌خواندن کتاب‌های هری پاتر و غرق شدن در دنیای او چنین می‌نویسد؛ «این دسته از داستان‌ها در انواع مختلف‌شان همگی دارای یک معنای اساسی هستند.

 آنها یک حقیقت روانی را توصیف می‌کنند؛ حقیقتی ناشناخته به نام خود، تمامیت روانی فرد. زمانی که هری پاتر این دنیایی را که در آن همراه اقوامش زندگی می‌کند، ترک کرده و وارد دنیای جادویی مدرسه هاگوارتز می‌شود، این بی‌شباهت به سفر ما در دنیای روانی‌مان برای فردیت یافتن نیست».

این روانشناس معتقد است ما هم باید حداقل برای زمانی کوتاه از زندگی روزمره که تاکیدش بر مادیات است جدا شویم و به زندگی از دیدگاهی متفاوت نگاه کنیم. زمانی که ما در رؤیاهایمان فرو می‌رویم یا شریک در یک داستان خیالی می‌شویم، سوار همان قطاری می‌شویم که مردم عادی در این زندگی روزمره معمولا آن را نمی‌بینند. مثل هری ما هم اسرار زیادی برای کشف کردن داریم؛ کشفی که گاهی اوقات لازمه‌اش وارد شدن به تاریکی‌هاست برای تشخیص و یافتن چیزهای ارزشمند.

 نیاز قدیمی به غوطه خوردن در تخیل
در مورد این موضوع، مهین حاج سیدنصیر ـ روانشناس ـ هم حرف‌های جالبی در این زمینه دارد. او معتقد است که اول از همه باید توجه داشت که این نیاز به غوطه‌خوردن در تخیل، نیازی نیست که امروزه در انسان‌ها به وجود آمده باشد؛ این نیازی قدیمی در همه انسان‌هاست؛ نیاز به موضوعی که افراد به آن علاقه داشته باشند و در کنار آن هویت پیدا کنند.

نقش‌های قدیمی، بازیگران جدید
خانم حاج سیدنصیر اشاره می‌کند که در گذشته و در نسل‌های قبل، اساطیر و مفاخر گذشته وظیفه پاسخ‌دهی به این نیاز را برعهده داشتند و درواقع این جای خالی در هویت، از طریق شخصیت‌هایی مثل مولوی، حافظ، رستم، کاوه آهنگر یا شخصیت‌های مذهبی پر می‌شد.

این روانشناس معتقد است که در واقع این شخصیت‌ها بخشی از هویت جمعی یک ملت می‌شدند؛ بخشی که در مواجهه با مشکلات دوباره جان می‌گرفت. مثلا در زمان حمله بیگانگان به این کشور، رستم حیاتی دوباره پیدا می‌کرد؛ رستمی که نماد ظلم‌ستیزی است.
حاج سید نصیرباور دارد امروزه و در نسل جوان،  شخصیت‌هایی مثل هری پاتر، مرد عنکبوتی، بتمن و... این نقش را به عهده گرفته‌اند. نکته جالب توجه آنکه محبوبیت و استقبال از چنین شخصیت‌هایی در جامعه‌ای مثل آمریکا ـ که تاریخش تهی از اسطوره‌هاست ـ عمری طولانی‌تر به نسبت جامعه ما دارد!

 اشتهای تخیلی باید سیر شود
اما شاید مسئله حل نشده این باشد که چرا این موضوع در این فاصله‌های زمانی کوتاه تکرار می‌شود؟ چه نیازی به این تعداد قهرمان‌های تخیلی در این سال‌ها هست؟ در گذشته اسطوره‌ها کارایی‌ای طولانی برای قرن‌ها داشتند اما این شخصیت‌ها، هر کدام کمتر از یک دهه در اوج بوده‌اند و بعد از مدتی به ناچار جای خود را به دیگری داده‌اند.

خانم حاج سیدنصیر در این‌باره معتقد است: «این نیاز مشترک بین همه انسان‌ها احتیاج به خوراک فرهنگی دارد تا ارضا شود. در گذشته شخصیت‌هایی این وظیفه را بر عهده داشتند که غنای آنها در حدی بود که تا قرن‌ها می‌توانستند به حیات معنوی خود ادامه دهند و در نسل‌های متمادی مخاطبان خود را داشته باشند اما در حال حاضر، اقتصاد بازار حرف دیگری دارد؛ نیاز به شخصیت‌هایی است که با عرضه به جامعه طرفداران زیادی پیدا کنند و در نتیجه سود سرشاری عاید تولیدکنندگان شود؛ سودی که از طریق فروش کتاب، فیلم، عکس، وسایل جانبی با تصاویر شخصیت‌های محبوب و... حاصل شود.

اما اگر قرار باشد این شخصیت‌ها بتوانند این نیاز را به شکلی کامل ارضا کنند، این موضوع دیگر با اقتصاد بازار جور درنمی‌آید. تصور کنید، مثنوی مولوی ـ کتابی که سال‌هاست در خانه‌ها حضور دارد ـ همان کتابی است که در گذشته هم وجود داشته و افراد زیادی از طریق همان یک کتاب با مولوی ارتباط برقرار کرده‌اند.

 اما اکنون نیاز به کالایی است که وارد بازار شود، مورد استقبال قرار بگیرد و فروش بالا برود. دوباره بعد از مدتی کوتاه قرار است محصولی جدید وارد بازار شود، پس نیاز به محصولاتی است که عمرشان کوتاه باشد، به همین دلیل نیز شخصیت‌ها کم‌عمق هستند.

به‌جای ناهار، نان و پنیر نخورید
اگر هنوز به نتیجه دقیقی درباره این‌ سؤال نرسیده‌اید که آیا این خواندن داستان‌های تخیلی و استفاده از محصولاتی از این‌دست برای افراد مضر است یا نه، باید گفت که پاسخ به این سؤال به خود شما بستگی دارد که چقدر کمال‌گرا باشید.

اگر شما در عوض طی کردن مسیری سخت که به اهداف والایی نیز می‌رسد، ترجیح می‌دهید تنها توصیف آن را بشنوید و از آن لذت ببرید یا اگر میان‌وعده‌ای کم‌حجم و با مواد مغذی بسیار کم می‌تواند جای غذای اصلی را برای شما بگیرد که دیگر حرفی نیست اما اگر برای تجربه‌های خودتان بیشتر از این حرف‌ها ارزش قائلید، بهتر است به دنبال آنچه اصیل است بگردید؛ نه نمونه‌ای ساده شده از آن.

کد خبر 30963

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز