زن نقش عروس را بازي ميكرد و با شناسايي دختران پولدار آنها را براي برادرشوهر قلابياش خواستگاري ميكرد و مرد در نقش خواستگار ظاهر ميشد و با نوشيدني مسموم نقشه سرقت را عملي ميكرد.تحقيقات پليس براي دستگيري زن و مرد سارق، 12مردادماه شروع شد.
دختر جواني كه 15ميليون تومان طلايش به سرقت رفته بود، نخستين شاكي پرونده بود. او به مأموران گفت: من در فروشگاه پوشاك كار ميكنم و وضع مالي خوبي دارم. چند روز پيش زن جواني براي خريد به آنجا آمد و خودش را پرستو معرفي كرد. در همان زمان كوتاه با هم دوست شديم و وقتي متوجه شد كه مجرد هستم، مرا براي برادرشوهرش خواستگاري كرد. زن جوان مدعي شد كه برادرشوهرش چند روز پيش مرا در مغازه ديده و از من خوشش آمده و براي همين او را فرستاده تا مقدمات خواستگاري را انجام دهد.
شاكي ادامه داد: پرستو پس از خواستگاري شماره موبايل مرا گرفت تا در اختيار برادرشوهرش قرار دهد و همان روز مرد جوان كه خودش را پويا معرفي ميكرد، با من تماس گرفت. پس از آن آشنايي ما آغاز شد و بهصورت پيامكي با هم در ارتباط بوديم تا اينكه بعد از گذشت 2روز پرستو به مغازهام آمد و خواست تا در پاركي با هم قرار بگذاريم تا خواستگارم را ببينم.
من هم سر قرار حاضر شدم و خواستگارم كه مرد شيكپوشي بود را ملاقات كردم. درحاليكه هر سهنفرمان روي نيكمت نشسته بوديم و حرف ميزديم، خواستگارم به بهانه خريد آبميوه رفت و دقايقي بعد با 3پاكت آبميوه برگشت. يكي از آنها را به من داد اما بعد از خوردن آبميوه دچار سرگيجه شدم و شنيدم كه پرستو به پسرجوان گفت: «زود باش طلاهايش را بردار».
پس از آن بيهوش شدم و وقتي چشمانم را باز كردم دردرمانگاه بودم. گويا مردمي كه در پارك بودند وقتي ديدند من بيحال روي نيمكت افتادهام مرا به درمانگاه رسانده بودند. آنجا بود كه متوجه شدم همه طلا و جواهراتم به ارزش 15ميليون تومان به سرقت رفته است. تعدادي ازطلاها هم متعلق به دخترخالههايم بود كه براي رفتن به سر قرار با خواستگارم آنها را قرض گرفته بودم.
- شكايتهاي سريالي
پس از شكايت دختر جوان، تيمي از مأموران پايگاه پنجم پليس آگاهي تهران زيرنظر قاضي عموزاد، بازپرس شعبه چهارم دادسراي ناحيه 34تهران، مأمور رسيدگي به اين پرونده شدند. آنها اما در مدتي كوتاه با چندين شكايت مشابه روبهرو شدند كه نشان ميداد زن و مرد جوان بهصورت سازمان يافته و سريالي دختران دم بخت را شكار كرده و با بيهوش كردن آنها دست به سرقت طلاها و جواهراتشان ميزنند. بيشتر مالباختهها دختران مجرد 30تا 40سال بودند كه در مغازه يا داروخانهها كار ميكردند. آنچه در ميان همه سرقتها يكسان بود حضور زن جواني به نام پرستو بود كه دختران را براي برادرشوهرش خواستگاري ميكرد و به اين بهانه آنهارا سر قرار ميكشاند.
- دستگيري
كارآگاهان همچنان سرگرم تحقيق بودند تا اينكه با انجام شگردهاي پليسي و اقدامات اطلاعاتي موفق شدند مخفيگاه خواستگار قلابي به نام حميدرضا را در جنوب پايتخت شناسايي كنند. آنها براي دستگيري او وارد عمل شدند و روز شنبه زماني كه او قصد سرقت از طعمه جديدي را داشت، وي را به دام انداختند.
به گزارش همشهري، با دستگيري مرد جوان، درحاليكه تحقيقات براي دستگيري همدست او ادامه دارد، تاكنون 15دختر در تهران و 20نفر در كرج از خواستگار قلابي و همدستش شكايت كردهاند. در شرايطي كه تحقيقات براي دستگيري همدست وي ادامه دارد قاضي پرونده مجوز انتشار تصوير اين مرد سارق را صادر كرده است و كساني كه در دام وي گرفتار شدهاند ميتوانند براي شكايت به پايگاه پنجم پليس آگاهي پايتخت مراجعه كنند.
- كولهباري از سابقه
حميدرضا كه هنگام كلاهبرداريهايش خود را پويا معرفي ميكرد، مجرمي سابقهدار است كه تاكنون چندين بار به جرم سرقت دستگير شده است. او در گفتوگو با همشهري از سرقتهايش ميگويد:
- چند سال داري ؟
38سال.
- چطور شد كه نقشه كلاهبرداري و سرقت از دختران دم بخت به ذهنت رسيد؟
اوايل امسال بود كه از شهرستان به تهران آمدم. خانوادهام در شهرستان زندگي ميكنند و من هم تصميم گرفتم براي كار به پايتخت سفر كنم. چون واقعا در شهرستان كار نيست. من قبلا گاوداري داشتم اما سود زيادي برايم نداشت. در تهران هم برخلاف آنچه تصورم بود كاري نبود. يكي از روزها كه نا اميد در پاركي نشسته بودم با زني به نام پرستو آشنا شدم. با هم درددل كرديم و متوجه شدم كه او هم مشكلات مالي دارد. بعد به او پيشنهاد دادم كه دختران دم بخت را به بهانه ازدواج شناسايي كند تا با بيهوش كردن آنها نقشه سرقت را عملي كنيم. پرستو هم قبول كرد تا نقش همسر برادرمن را اجرا كند و دختران را سر قرار بكشاند.
- بـراي اينـكه نظر طعمههايت را جلب كني، چه كار ميكردي؟
خودم را گريم ميكردم تا خوش تيپ بهنظر برسم. درواقع موهايم را رنگ ميكردم عينك دودي ماركدار و گرانقيمت ميزدم و لباسهاي شيك ميپوشيدم و به سر قرار ميرفتم. بعد از آن مرحله فريب آنها بود. به يكي از دختران ميگفتم مهندسم، به ديگري ميگفتم مغازه دارم و بازاريام. پس از آن در محل قرار قرصهاي خوابآور را در آبميوه حل ميكردم. بهطوري كه طعمههايم بعد از نوشيدن آبميوه مسموم بيهوش ميشدند. مرحله آخر هم سرقت طلا و جواهراتشان بود.
- با طلاها چه ميكردي؟
آنها را در يكي از طلافروشيها ميفروختم.
- در مجموع چقدر پول گيرت آمد؟
30يا 40ميليون تومان.
- با اين پول چه كردي؟
پولها را با همدستم تقسيم ميكردم.
- اما با توجه به تعداد مالباختهها بهنظر ميرسيد مبلغ بيشتري سرقت كرده باشي؟
راستش طلاي سرقتي را مفت از من ميخريدند. زير قيمت بازار. از طرفي پول باد آورده را هم باد ميبرد. اصلا نميدانم چطور اين همه پول خرج شد. فقط بخشي از آن را براي همسرم فرستادم.
- فرزند هم داري؟
يك پسر و دختر 8و 6ساله دارم.
- سابقه داري؟
8سابقه سرقت در تهران و شهرستان دارم. نخستين سابقهام به سال83 برميگردد كه به خانهاي در شهرستان دستبرد زدم اما پول خوبي گيرم نيامد.
- نمي ترسيدي با بيهوش كردن دختران باعث مرگ آنها شوي؟
نه، من كمي از قرصهاي خوابآور را داخل آبميوه ميريختم و اصلا احتمال نداشت با اين مقدار كم جان آنها به خطر بيفتد.
نظر شما