آن زمان فیلمی جنایی و مهیج در سینماهای پاریس پخش میشد که پرفروش بود و ایشان هم برای تماشای فیلم به سینما میروند. بعد از اینکه کنترلچی شماره صندلی مربوطه را به او نشان میدهد صبر میکند تا طبق روال انعام خود را دریافت کند.
ولی او که چنین عادتی نداشته از پرداخت وجه خودداری میکند. کنترلچی هم آهسته در گوش ایشان میگوید: «قاتل رئیس پلیس است!» و میرود. این دوست پدرم تعریف میکرد که فیلم برایش بیمزه و خالی از هیجان شده بود.
دلم میخواهد بدانم او حالا راجع به فیلمهای خارجی که از شبکههای مختلف تلویزیون ما پخش میشود چه اظهارنظری میکند. از اولین کلماتی که از دهان بازیگران خارج میشود و با تشخیص صدای آشنای دوبلورها میفهمیم چه کسی قاتل است، چه کسی قاتل را دستگیر میکند، چه کسی پلیس را کمک میکند و آیا قاتل رئیس پلیس است؟ چون تعداد گروههای دوبله بسیار اندک است و در هر گروهی همیشه یک نفر به جای هنرپیشه اول حرف میزند.
همیشه یک نفر به جای همه قاتلها، سارقها، یا مجرمها حرف میزند. دوبلور همه کشیشها و قاضیها یک نفر است. رئیس زندان همیشه همان است که بوده. صدای همه پزشکها همیشه همان یک نفر است.
صدای پرستار همیشه همان پرستار است، و صدای زن فضول همسایه که فقط یک صحنه یا دو صحنه حضور دارد و مورد بازجویی کارآگاه واقع میشود همان صدای همیشگی زن همسایه است.به راحتی میتوان فهمید کدام فیلم کمدی است چون برای همه کمدینها همان یک نفر با صدای تغییر داده خود حرف میزند.
حتی با تشخیص صدای دوبلورها میتوانیم به قسمتهای حذف شده فیلم پی ببریم و بفهمیم در آخر کدام مرد و کدام زن با یکدیگر ازدواج میکنند، هر چند چیزی در این رابطه نشان داده نشده باشد. واقعاً غیر از این چند نفر که در حال حاضر همه فیلمهای تلویزیونی را دوبله میکنند هیچ خوش صدای دیگری نداریم؟!
مشکل مشابه در مورد آگهیهای بازرگانی شنیده میشود. همان آقای خوش صدایی که ما را به سپردهگذاری در این بانک دعوت میکند بلافاصله ما را ترغیب میکند که در بانک دیگری سپرده بگذاریم و بلافاصله تصمیمش عوض میشود و مزایای مؤسسه پسانداز و قرضالحسنهای را به اطلاع سپردهگذاران میرساند.
مرحوم منوچهر نوذری تعریف میکرد که یکبار از او برای دوبله صدای یک شخصیت ژاپنی که در آمریکا زندگی میکرد و در یک فیلم نقش نسبتاً مهمی داشت دعوت کردند، وی پاسخ داده بود که وقت ندارد و برای انجام این امر یک ماه وقت لازم دارد.
سرپرست گویندگان ابتدا مخالفت کرده بود ولی بالاخره متقاعد شده بود هیچکس مناسبتر از نوذری نیست و به ایشان فرصت یک ماهه داده بود. نوذری با کاردار سفارت ژاپن در تهران که قدری فارسی بلد بود طرح دوستی ریخته بود و هر شب او را به رستوران، منزل خودش، مکانهای دیدنی و پررفتوآمد دعوت کرده بود و رقمی در حدود دستمزدش خرج این کاردار کرده بود و در خفا نحوه حرف زدن و به کار بردن کلمات او را تمرین کرده بود تا زمانی که احساس کرد اکنون برای دوبله آماده است و سپس در استودیو حاضر شده و به جای ژاپنی حرف زده بود.
سرپرست گویندگان از انتخاب این شخصیت برای دوبلاژ واقعاً راضی بود.ای کاش همانطور که رادیو و تلویزیون شبانهروز مردم را نصیحت میکنند که مسئولیتپذیر باشند، در مقابل وظایف محوله نوآوری، خلاقیت، و اهتمام داشته باشند، کارآفرین باشند، ایجاد اشتغال نمایند و.... خودشان نیز با استخدام افراد بیشتر برای ا مر دوبله و صداگذاری هم به برنامهها تنوع میدادند و هم ایجاد اشتغال میکردند.