مجاب شد كه از مكه خارج شده و به سمت كوفه راه بيفتد. بزرگان و آقازادهها يكي يكي به جانبش شتافتند و در مقام مصلحتانديشي، محافظهكارانه به او توصيههايي پيشكش كردند.
نقل است كه ابنزبير در ساعتهاي آخر كنار كعبه به ديدار امام حسين(ع) شتافت و با او گفتوگو كرد؛ «يا اباعبدالله! چه نيكوست كه از خدا بترسيدي و قصد كردي با اين قوم ستم پيشه به جهاد برخيزي.» تاريخ بعدا شهادت داده است كه قصد ابنزبير در اين حمايت از جهاد امام حسين(ع) خيرخواهي يا طلب رضاي خدا نبوده است. ابنزبير ميدانسته مادامي كه امام حسين(ع) در مكه بماند كسي به او توجهي نميكند و نميتواند مردم را به گرد خود جمع كند.
پس دنياي خود را در آن ديده كه از خروج امام حسين(ع) از مكه دفاع كند. اما براي اينكه ردپاي منفعتطلبي خود را در تاريخ كمرنگ و كاري كند كه ما امروز به او ايراد نگيريم و به سودجويي متهمش نسازيم، جملهاي به امام حسين(ع) اضافهتر گفت: «اما اگر در حجاز هم بماني ما همگان به ياري تو برميخيزيم و با تو بيعت ميكنيم.» همين لحظه است كه امام حسين(ع) معيار مبارك و درخشاني را براي هميشه تاريخ به يادگار باقي گذاشت: «پدر من- اميرالمؤمنين(ع)- حكايت كرد كه در مكه قوچي است كه به سبب او حرمت مكه شكسته ميشود، دوست ندارم من آن قوچ باشم.»
يعني آنكه امام حسين(ع) حاضر نبود براي هدفش، حريم امن كعبه الهي لگدمال خصم كافران و منافقان شده و قطره خون عزيز زهرا(س) بر خاكهاي داغ مسجدالحرام ريخته شود. اما اين ابن زبير بود كه در مكه ماند و سالهاي بعد در مصاف با سپاه يزيد، كعبه و حرمت آن را سپر جان خود ساخت و سپاه يزيد حريم امن كعبه را به آتش كشاند و خونها بر زمين ريخت.
آن قوچ، ابنزبير بود و هر آنكس كه در طول تاريخ، مقدسات را فداي اميال و خواستههاي زميني خود ميكند. سعي كنيم مثل آن قوچ نباشيم. براي رسيدن به آرزوهاي خود ديگران را له نكنيم، آبروي مردم را براي ارتقاي خود فدا نسازيم و با آبروي نظام و دين براي خود پل پيشرفت نسازيم. هميشه بسنجيم كه كدام امر مهم را فداي خواستههاي خود ميسازيم.
نظر شما