سردار فتح الله جعفری فرمانده یگان زرهی سپاه در سالهای دفاع مقدس بوده و بهدلیل همین موقعیت و نیاز به حضور یگان زرهی در لشگرها با بسیاری از سرداران نامی جنگ، رفاقت داشته است.
وی که سالها مسئولیت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای سپاه را برعهده داشت، چندسالی است که در موسسه شهید باقری پیگیر دغدغههای فرهنگیاش در زمینه دفاعمقدس است.
بهسراغ وی رفتیم تا از خاطرات مشترکش با سردار شهید حسین همدانی بشنویم؛ خاطراتی که از آشنایی در جبهه غرب آغاز میشود و در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس به اوج خود میرسد.
- شروع آشنایی
قبل از شروع جنگ تحميلي، جهت كنترل ناآراميهاي كردستان، با يك گروه از استان مرکزی به شهر سنندج رفتیم. آنموقع شهيد بروجردي فرمانده سپاه غرب كشور و آقارحيم هم فرمانده عمليات کردستان بود.
بعد از حضور در سنندج، از گردنه صلواتآباد بهسمت قروه حركت كرديم. آقاي حسين همداني مسئول پاكسازي و بازكردن معبر همدان- سنندج بود.
شهيد ناصر كاظمي، شهيد طياره و آقاي حسين همداني را در آنجا ملاقات كردم. آقاي همداني، هم مسنتر از ما بود و هم جاافتادهتر و علاوه بر اينها، كشتيگير هم بود و بدن تنومندي داشت.
ايشان نظرش اين بود كه از تجربه همه اشخاص در پاكسازيهاي كردستان استفاده كند. ما شاهد بوديم كه اشخاص بسيار باتجربهاي در كردستان، حضور پيدا ميكردند.
احمد متوسليان فرمانده سپاه مريوان، شهيد بابارستم فرمانده سپاه سقز، محمود خادمي فرمانده سپاه بانه و حاجهمت فرمانده سپاه پاوه در جلسات مربوط به عملياتهاي پاكسازي حضور پيدا ميكردند. بعد از شروع جنگ، من از غرب به جنوب رفتم، اما ميدانستم كه بچههاي غرب كجا هستند.
ستاد عمليات غرب در منطقه اسلامآباد غرب، تشكيل شد و خبرهاي مربوط به فعاليتهاي آنان كموبيش به من ميرسيد. اواخر ديماه سال 1360، بعد از عمليات طريقالقدس، ما براي عمليات فتحالمبين آماده ميشديم روز 26ديماه به ديدار امام(ره) رفتيم. جمعي از اعضاي شوراي عالي نظامي بههمراه برخي از فرماندهان، در آن ديدار حضور داشتند.
همزمان سپاه در حال توسعه سازمان رزمش بود و براي عمليات فتحالمبين آماده ميشد. من در پادگان گلف بودم كه گفتند آقاي حسن باقري با شما كار دارد و بايد به اتاق جنگ مراجعه كني.
وقتي به آنجا رسيدم، ديدم حاجهمت، متوسليان و محمود شهبازي در آنجا حضور دارند. شهيد حسنباقري، دستور تشكيل تيپ27 محمدرسول الله(ص) را صادر كرد.
من بهعنوان مسئول زرهي سپاه در آنجا حضور داشتم و قرار بود كه گردان زرهي را متشكل از چندين تانك، در اختيار آقاي متوسليان قرار دهم.
با حاجاحمد متوسليان در دوكوهه قرار گذاشتم و ديدم آقاي حسين همداني نيز در كنار متوسليان و شهبازی حضور دارد. آنروز مسئولان گردان و اطلاعات گردان زرهی را به آقاي متوسليان معرفي كردم و بعد از آن، باهم به شمال تپههاي شاوريه و بلتا رفتيم.
آنجا شهيد محسن وزوايي اسلحهای روی دوشش انداخته بود و گردان حبيب را آموزش ميداد تا براي عمليات آماده شوند.
احمد متوسليان كنار شهيد وزوايي رفت و گفت اين روش آموزش ضعيف است و با اين كارها نميتواني نيروها را براي عمليات آماده كني.
اما محسن وزوايي قبول نميكرد و ميگفت من بنابر روشهاي خودم نيروها را آموزش ميدهم. حاجاحمد، ناراحت شد و گفت اسلحه وزوایی را بگیرید و بازداشتش كنيد.
حسين همداني كنار سنگر عملیات ایستاده بود و صحنه را تماشا میکرد. براي پادرمياني جلو آمد و به حاجاحمد گفت جلوي مهمانها اين برخوردها خوب نيست و بالاخره حاجاحمد را آرام کرد.
- معاونت عملیات تیپ27 محمد رسولالله(ص)
حاجحسین جانشين آقاي شهبازي در معاونت عملیات تیپ بود. بعد از آن برخوردي كه آقاي متوسليان با وزوايي انجام داد، جلسهاي با حضور فرمانده گردانهای تيپ27 در دوكوهه، با مديريت حسن باقري فرمانده قرارگاره نصر تشكيل شد.
همه فرماندهان گردانهاي آقاي متوسليان نيز حضور داشتند. شهيد همت، محمود شهبازي، محسن وزوايي، حسين همداني، حسين قجهاي، رضا چراغي، عليرضا شهبازي، محمد بروجردي، عبدالله محمودزاده، علی میركياني، اسماعیل قهرمانی و حبیب مظاهری بودند و مهدي زينالدين و مسعود پیشبهار مسئولان اطلاعاتعملیات قرارگاه نصر هم بودند. هركدام طرح مانورشان را ارائه كردند.
حسن باقري هم در شناسايي و هم در جلسات، بسيار سختگير بود. سوالات مختلفي مطرح ميكرد و حتي از فرمانده دستهها نيز گزارش خواست كه نحوه فرماندهيشان را توضيح دهند.
جلسه حدود 7 تا 8 ساعت، طول كشيد. آنجا محمود شهبازي، حسين همداني را به حسن باقري معرفي كرد و گفت كه ايشان فرمانده پاسگاه باباهادي، مسئول پاكسازي محور سعادتآباد بوده در محور بيجار فرماندهي كرده و حالا آمده اينجا كار كند.
آقاي باقري، منطقه عملياتي تیپ27 را به سهمحور تقسيم كرد که بسيار وسيع بود. محور شاوريه را به شهيد همت، بلتا و محور دهليز را به محمود شهبازي و جفير را به حسين همداني واگذار كرد.
من در فتحالمبين با حسين همداني بيشتر ارتباط داشتم؛ چون قرارگاه نصر موفقترین محور عملياتي بود. حسین همدانی منطقه جفیر را طی کرد و به جاده آسفالت رسید.
یادم هست حسن باقري به او گفت كه سريع يك خاكريز در جنوب جفير بزن؛ چون عراقيها به عينخوش و دشتعباس حمله كردهاند. او هم خيلي سريع خاكريز را زد؛ انعطاف و توانايي عملیاتی بسيار زيادي داشت.
- نجات دشت عباس
شب دوم عملیات، فكر ميكنم كسي نخوابيد. روز سوم عمليات، قرار شد در دشتعباس عملياتي انجام شود. من با حسن باقري و زينالدين، آمدیم كنار جاده آسفالت.
بچهها آماده میشدند براي مرحله بعدي و گرفتن دشتعباس. عراق وضعيت سنگيني را بهوجود آورده بود.
چون عباس كريمي زخمي شده بود، حسن باقري ماموريت شناسايي محور را به حسين همداني واگذار كرده بود. هوا تاريك بود و حدود نيمهشب بود كه ديدم چندنفر بهسمت ما ميآيند.
اسلحه را مسلح كردم، اما ديدم بچههای شناسایی تیپ27 هستند و با حسين همداني براي شناسايي رفتهاند. گزارش شناسايي را به حسن باقري دادند و كارشان را هم خيلي خوب انجام داده بودند.
نیروهای این محور، روز چهارم در دشتعباس، حضور بسيار موثري داشتند. دشتي از تانكهاي عراقي به سمت ما حمله كردند.
حسن باقري به شهبازي، همداني، همت و متوسليان دستور داد كه با همه گردانها حمله كنند و دشتعباس را بگيرند. اينها درواقع دشتعباس و عينخوش را نجات دادند.
البته شهيد بروجردي و رضا چراغي هم در صحنه بودند و تلاشهاي زيادي انجام دادند. شهيد بروجردي براي كمك رساندن به حسن باقري به منطقه آمده بود.
بعدها وقتي حسين همداني را ميديدم، از خاطرههاي دشتعباس تعريف ميكردیم. حتی یکبار بچههای روایت فتح ما را بردند آنجا و گفتند از خاطرات دشتعباس برایمان بگویید.
منبع:همشهري پايداري
نظر شما