ظهر روز 29مردادماه سال 92، جسد مردي حدودا 40ساله به بيمارستاني در پايتخت منتقل شد. وقتي پزشكان مرگ او را بهدليل خونريزي مغزي اعلام كردند، از آنجا كه هيچ ردي از خانواده او بهدست نيامد جسد قرباني بهعنوان مجهول الهويه دفن شد. 10ماه از مرگ مرد ميانسال گذشت تا اينكه پسر جواني به دادسراي جنايي تهران رفت و خبر از ناپديد شدن پدرش داد. وي گفت: پدرم مدتي بود كه در دام اعتياد گرفتار شده بود و از آن زمان به بعد كمتر به خانه ميآمد.
پاتوقش سفره خانهاي بود كه بيشتر اوقات به آنجا ميرفت اما از 10ماه قبل به طرز مرموزي ناپديد شد و ما ديگر اطلاعي از او نداشتيم. دوست صميمي پدرم مردي به نام اكبر بود كه او هم اعتياد داشت. حتي او هم اطلاعي از پدرم نداشت و در اين مدت پا به پاي من همه جا را گشت تا اثري از پدرم بهدست آوريم اما هنوز به نتيجهاي نرسيديم.در ادامه مشخص شد جسدي كه 10 ماه قبل بهعنوان مجهول الهويه دفن شده بود متعلق به مرد ناپديد شده است. با افشاي اين حقيقت، مأموران جست و جوي خود را براي شناسايي عامل جنايت آغاز كردند تا اينكه در تحقيق از شاهدان پي بردند كه مقتول آخرين بار با دوست صميمياش اكبر بوده است.
- درخواست ديه
تحقيقات حكايت از اين داشت كه اكبر چند وقت پيش به اتهام سرقت و حمل سلاح سرد در جنوب غرب تهران دستگير و زنداني شده است. به اين ترتيب وي براي تحقيق درخصوص قتل دوستش به اداره دهم پليس آگاهي منتقل شد. با آغاز بازجوييها از متهم او دست داشتن در قتل سعيد را انكار كرد اما وقتي شواهد و مدارك را عليه خود ديد سرانجام اتهام قتل دوستش را برعهده گرفت و گفت: آن روز براي مصرف شيشه به خانه يكي از دوستانم به نام جمشيد رفتم.
در آنجا من مقداري از وسايل خانه را سرقت كردم و بعد از مصرف شيشه همراه سعيد كه با من بود از آنجا بيرون آمديم. وقتي دوستم (مقتول) ماجراي سرقت از خانه جمشيد را فهميد من را مسخره كرد. من هم كه بهدليل مصرف شيشه حالت طبيعي نداشتم عصباني شدم و يك چوبدستي از كنار جوي آب برداشتم و ضربه محكمي به پشت سر سعيد زدم و درحاليكه او بيهوش شده بود فرار كردم.وي ادامه داد: در اين مدت پا به پاي پسر مقتول بهدنبال پدرش ميگشتيم و سعي ميكردم خود را نگران و ناراحت نشان بدهم تا رازي كه در سينهام بود فاش نشود.
او بعد از اعتراف به قتل راهي زندان شد تا اينكه روز گذشته پيش از اينكه پرونده براي محاكمه به دادگاه كيفري فرستاده شود خانواده مقتول به شعبه هفتم دادسراي جنايي تهران رفتند و عامل جنايت را بهخاطر مادر پير و كهنسالش بخشيدند. آنها از قصاص صرفنظر كردند و خواستار ديه شدند. پسر مقتول به قاضي احمدبيگي گفت: با اينكه متهم مدتها مرا سركار گذاشته بود و درحاليكه قاتل بود وانمود ميكرد كه نگران سرنوشت پدرم است اما بهخاطر مادر پيرش او را بخشيديم. به اين ترتيب متهم از مجازات قصاص و چوبه دار فاصله گرفت تا بهزودي از لحاظ جنبه عمومي جرم محاكمه شود.
نظر شما