خبرنگاران از منابع غيررسمي و بعضاً حجاج حاضر در منا فقط خبر وقوع حادثه را دريافت ميكردند؛ حتي در ساعات اوليه آنقدر عمق حادثه روشن نبود كه بتوان آن را فاجعه ناميد. گو اينكه حلقههاي بحران همديگر را پيدا ميكردند تا دستان منابع رسانهاي داخل كشور را هم ببندند.
بحران در روز فاجعه، وقتي به رسانههاي ايران سرايت كرد كه گزارشگران اعزامي صدا و سيما نيز در عمق فاجعه گرفتار شده بودند. اين تازه آغاز راه بود؛ آغازي كه دربارهاش با دكتر حسن بشير، استاد ارتباطات بينالملل و عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق (ع) به گفتوگو نشستهايم. بشير، اين وضعيت را بين «شوک» و «ابهام» مينامد و در ادامه به نقد و آسيبشناسي رفتار رسانههاي داخلي و خارجي در فاجعه منا ميپردازد.
گفتوگوي مشروح همشهري آنلاين با دكتر حسن بشير را در ادامه ميخوانيد.
- همشهري آنلاين: آقاي دكتر بشير؛ عملكرد رسانههاي داخلي در مواجهه با فاجعه منا را از زمان اولين اخباري كه در صبح روز حادثه در داخل كشور منتشر شد تا روزهاي بعدي كه فضاي كشور درگير فاجعه بود، چگونه ارزيابي ميكنيد؟
دكتر حسن بشير: بررسي ميداني شبكههاي اجتماعي نشان ميدهد كه خبرنگاران و فعالان رسانههاي داخلي در اولين ساعات رسيدن خبر جان باختن حجاج در منا، دچار نوعي سردرگمي هستند؛ در ساعات اوليه آنچه كه به طور غيررسمي درباره ابعاد حادثه در شبكههاي اجتماعي و از سوي خبرنگاران نقل ميشد، حاكي از كشته شدن دهها حاجي ايراني بود. يا حتي اخبار ضد و نقيضي درباره اينكه حجاج كدام كشورها بيشترين آمار جانباختگان را به خود اختصاص دادهاند رد و بدل ميشد. يا اينكه بر سر عوامل و ريشههاي بروز حادثه نيز اتفاق نظري وجود نداشت؛ برخي رسانهايها دولت عربستان، برخي كارگزاران حج ايران، عدهاي بينظمي در تردد حجاج، و ... را به عنوان عامل حادثه معرفي كرده و بر سر نظراتشان چالش هم ميكردند. علاوه بر اين يك نوع كمتحركي و انفعال نيز در خروجي رسانهها موج ميزد.
به طور كلي رصد رسانهاي حادثه منا، نشان داد که داخل کشور نه تنها رسانههای خصوصی و نیمهخصوصی که حتی رسانههای دولتی و در رأس آنها صدا و سیما هیچگونه «سیاست خبری در بحران» برای خود ترسیم نکردهاند. اين درحاليست كه «خبررسانی بحران» یا «اطلاعرسانی در زمان بحران» یک سیاست، یک برنامه عملیاتی و یک تجربه متکی بر دانش است که این وضعیت در کشور هنوز به سامان نرسیده است. در روزهای اول این حادثه، رسانههای ما در حالتی میان «شوک» و «ابهام» قرار گرفته بودند و يك نوع سردرگمي را شاهد بوديم.
البته همه اين وضعيت به فقدان سیاست خبری متکی به «دیپلماسی بحران» مربوط نميشود و عواملي نظير اتخاذ نشدن تدابیر کافی از قبل برای انعکاس مسائل از درون سرزمین وحی هم ميتواند موثر باشد.
- آقاي دكتر به نظر ميرسد كه فضاي ابهام و سردرگمي چند ساعتي بيشتر دوام نياورد و بلافاصله پس از اعلام عزاي عمومي توسط مقام معظم رهبري، دستور كار رسانه مشخص شد.
قبول دارم كه اعلام عزاي عمومي، يك ساماني به رفتار رسانهها داد اما ملاحظه كنيد كه شرایط سیاسی به گونهای بود که رئیس دولت و وزیر خارجه و بسیاری از آنان که میتوانستند در این زمینه تصمیمگیری لازم را اتخاذ کنند بیرون از کشور بودند. در این شرایط نوعی از سردرگمی در تصمیم گیری فوری و ساماندهی در طرح اخبار به شدت مشاهده میشود.
مساله دیگر، موضوع «شوک خبری» وارد شده در روزهای اول است. این شوک خبری با ضعف دیپلماسی خبری میتواند به شدت در ایجاد «ابهام خبری» نیز تاثیرگذار باشد. لذا میبینیم که رسانهها، به خوبی نمیتوانستند موضعگیریهای بجایی از نظر سطح شدت و ضعف برخورد با این حادثه در رابطه با دولت سعودی اتخاذ كنند.
- آيا موقعيت مكاني رئيسجمهور و وزير امور خارجه آن قدر اهميت دارد كه نبودن آنها در داخل كشور، سردرگمي در شرايط بحران را تشديد كند؟
اگر چه این مساله میتواند تاثیرگذار باشد، اما با اين حال، همه اين سردرگمي رسانهاي را نميتوان تنها به این مساله مرتبط دانست؛ بلكه به صورت فراتر، ابهام، عمدتاً به دلیل ممانعت رژیم سعودی از انتقال اخبار واقعی انجام میگرفت و نداشتن برنامه عملیاتی در زمان بحران از منظر رسانهای نيز آن را تشديد ميكرد.
- وضعيتي كه جنابعالي از آن تحت عنوان «شوک» و «ابهام» رسانههای داخلی نام ميبريد، چه امتيازي در زمينه چيده شدن زمين رسانهاي اين فاجعه به رسانههاي خارجي داد؟
وضعیت «شوک» و «ابهام» نه تنها رسانههای داخلی را دچار «اضطراب خبری» كرد، بلکه باعث شد که رسانههای خارجی و از جمله «بی بی سی» از همان روز اول بر روی موضوع «قدرت مدیریت» رژیم سعودی مانور دهد و تبليغات وسیعی را در حوزه قدرت مدیریت این رژیم و اینکه این حادثه به دلیل کثرت جمعیت حجاج یک حادثه عادی است و دلیل بر ضعف مدیریت رژیم سعودی نیست، انجام دهد.
بسیاری از رسانههای عربی و بینالمللی بخصوص آنهايی که یا مزدور مستقیم این رژیم هستند و یا سیاست آنها در راستای سیاست آن است، همین اقدام را انجام دادند. حمایت اوباما از سعودی در این شرایط و برخی از روسای دولتهای غربی بیانگر نگرانی عمیق آنان از سه مساله مديريت، مشروعيت و اعتبار اسلامي عربستان است. حتی رئیس دولت مصر که به خوبی میدانست تعداد زیادی از حاجیان مصری در این حادثه از بین رفتهاند، به جای اینکه به مردم خود تسلیت بگوید، به دولت سعودی تسلیت میگوید و این بیانگر این است که یک سیاست و دیپلماسی نسبتا منسجمی در میان کشورهای غربی و نیز رسانههای وابسته به آنها وجود دارد.
- یکی از جریانهایی که پس از فاجعه منا توسط رسانههاي سعودي و برخی رسانههای منطقه و جهانی پيگيري شد، تلاش براي مقصر جلوه دادن حجاج ایرانی در ایجاد اين فاجعه بود. رسانههاي داخلي در اين زمان چه تاكتيكي براي مقابله يا دفع اين تلاش ميتوانستند بكار گيرند؟
تلاش رسانههای سعودی و برخی از رسانههای منطقه و جهانی در مقصر جلوه دادن حجاج ایرانی در ایجاد چنین فاجعهای است. اين تلاش، یکی از جریانهایی بود كه به شدت در حال شکل گرفتن بود و به نظر ميرسد با فرمایشات مقام معظم رهبری به حاشیه تبدیل شد.
این مساله، متاسفانه به شیوه مناسب توسط رسانههای داخلي مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است؛ اگر چه قرار گرفتن در دام چنین تبلیغاتی، میتواند به نوعی از «خود زنی» هم تبدیل شود؛ اما ایجاد «ضدجریان خبری» در این زمینه میتواند تاثیرگذار باشد.
- منظورتان از «ضدجريان خبري» چيست؟ مثالي از آن را ذكر ميكنيد؟
در فهم و اجراي «ضد جريان»، ابتدا بايد يك تفكيكي بين «پاسخ و تقابل مستقيم» و «پاسخ غيرمستقيم» داشته باشيم. رسانه با ايجاد «ضد جريان»، در واقع به ايجاد جريانهاي تازه جهت درگير نمودن توان رسانهاي طرف مقابل ميپردازد. منظور از ضد جرياني كه رسانههاي داخل ايران ميتوانستند براي سعودي ايجاد كنند، اصلاً ناظر بر اين نيست كه در زمينه فاجعه منا به آنها حمله كنند؛ بلكه منظور اين است كه با طرح يك يا چند موضوع ديگر كه اصلا ممكن است ربطي هم به اين فاجعه نداشته باشد، ظرفيت رسانهاي حامي سعودي را درگير كنند. يعني همانطور كه وقتي آمريكا مشكل ايجاد ميكند، پاسخش در عراق یا جای دیگر داده میشود. بنابراين ايجاد جريانهاي درگيري غيرمستقيم ميتوانست يك گزينه كليدي در سياست رسانهاي ايران در مقوله منا باشد.
- سياست رسانههايي كه به نوعي به عنوان حافظ منافع آل سعود در جريان فاجعه منا عمل كردند را در چه چارچوبي تحليل ميكنيد؟ از اين منظر كه آنها مرتب در حال لاپوشاني عمق فاجعه بودند؛ در حالي كه بالاخره دير يا زود ابعاد فاجعه از سوي كشورها يا شاهدان عيني فاش ميشد. چه شد كه آنها هزينه دادن براي آل سعود را بر قضاوت آتي افكار عمومي ترجيح دادند؟
بسیاری از کشورهای غربی و از جمله آمریکا، همیشه حامی عربستان سعودی بوده و به تبع آن، دیپلماسی رسانهای حاکم بر این کشورها نیز تابعی از همین سیاست است. بنابراین، زمانی که با تمام قد، همانند بنگاه سخنپراکنی بی بی سی، در صدد حمایت از «توانایی رژیم سعودی» و «قدرت مدیریت» آن بر میآیند، مشخص است که اولا میدانند که پاشنه آشیل این رژیم همین موضوع «قدرت مدیریت» است و ثانیا، میدانند که اگر این رژیم از پا در افتد، دیگر امکان بهرهبرداری از پول و امکانات آن وجود نخواهد داشت.
بنابراين سیاست رسانهای در کشورهای غربی و نیز برخی از کشورهای وابسته در جهان اسلام، تابعی از سیاست عمومی آنان در رابطه با چگونگی بهرهبرداری از حوادث مختلف جهت تثبيت موقعیت خود و استفاده سیاسی یا مادی از شرایط به وجود آمده و تلاش برای تثبيت موقعیتهای قبلی است. به عنوان مثال العربیه که وابسته به رژیم سعودی است، قطعا به دنبال نوعی از تثبيت مشروعیت، قدرت مدیریت و بازگشت اعتبار اسلامی برای رژیم سعودی پس از این حادثه فجیع است.
برخی از رسانههای عربی در سطح منطقه و جهان، که تعداد آنها متاسفانه کم هم نیست، به نوعی مزدور این رژیم بوده و با گرفتن امکانات از این رژیم مدافع آن هستند. بدیهی است در چنین شرایطی تلاش میکنند در سه حوزه «مدیریت»، «مشروعیت» و «اعتبار اسلامی» اقداماتی انجام دهند که رژیم سعودی در این زمینه مورد خدشته قرار نگیرد.
در يك جمعبندي كلي، اين رسانهها به دنبال تثبيت سیاستهای قبلی در رابطه با رژیم سعودی برای بهرهبرداری بیشتر از این کشور هستند. بنابراین تفاوت اساسی میان اين رسانهها مشاهده نمیشود چراكه همگی به دنبال نوعی پردهپوشی، تحریف واقعیت، ابهامزایی و جریانسازی در این زمینه هستند.
- آقاي دكتر؛ يكي از اتفاقاتي كه در بستر شبكههاي اجتماعي شاهد بوديم، شايعههايي بود كه به وفور منتشر ميشد و بعد تكذيب ميشدند. به عنوان مثال پيامي به طور وسيع منتشر شده بود كه حكام سعودي تصميم گرفتهاند مقصران حادثه را در منا گردن بزنند يا اينكه در شايعه ديگر از يك حادثه جديد و ريزش سقف مسعي خبر دادند و ... كه البته همه تكذيب شد. هدف و ريشه ساخت اين شايعات در آن برهه زماني در چه قالبي قابل تحليل است؟
اتفاقا به مساله بسیار مهمی در رابطه با این حادثه اشاره کردید که خودش به نوعی یک «ضدجریان خبری» است. طرح جریانهای خبری موازی، تحریفشونده و ابهامزا از طرفی نوعی نپرداختن به اصل مساله و واقعیتهای مرتبط با آن است، و از طرف دیگر پرداختن غیرمستقیم و جهت دادن به آن است. به همین دلیل میبینم برخی از رسانهها و حتی افراد آگاه و غیرآگاه، در دام این جریان میافتادند و یا به عنوان «جریانساز خبری» و یا «گسترشدهنده خبری» و «انتقالدهنده خبری» نقش ایفا میکردند. بدیهی است آنان که «دروازهساز خبری» بودند و عامل تولید این اخبار، آگاهانه این کار را انجام میدادند، اما بسیاری از افرادی که این اخبار را مثلا در شبکههای اجتماعی منتشر میکردند، افرادی ناآگاه و غیرمطلع هستند که در دام غافلگیری و در حقیقت ضدجریان خبری دشمنان افتادهاند.
- يكي از نقاط عطف در جريان پيگيري وضعيت حجاج جانباخته يا مفقود شده در فاجعه منا، سخنراني ولي امر مسلمين جهان بود كه در در دانشگاه علوم دریایی امام خمینی (ره) ايراد شد. پس از بيانات محكم و صريح مقام معظم رهبري، ديگر نقشه راه براي همه روشن بود. سياست رسانهاي كه پس از آن بايسته بود پيش روي رسانههاي داخلي قرار گيرد را در چه چارچوبي ترسيم ميكنيد؟
به نظر میرسد که باید در رابطه با حادثه منا، میان دوره قبل از سخنان مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم دریایی امام خمینی (ره) و دوره بعد از آن تمایز اساسی حداقل از منظر رسانهای قائل شویم.
اولین واکنش رسانهای پس از این سخنان، ابلاغ پیام تسلیت پادشاه سعودی توسط وزیر بهداشت عربستان به وزیر بهداشت كشورمان است. انعکاس خبری این سخنان در سطح جهانی نیز به شدت، وضعیت جدیدی را به وجود آورد که میتواند به مثابه یک «سیاست رسانهای» تلقی شود.
در این زمینه به نظر میرسد که حداقل پنج محور مهم در بیانات رهبر معظم انقلاب وجود دارد که در این زمینه باید به آنها به شدت توجه کرد و به عنوان «نقشه راه سیاسی- رسانهای» در رابطه با این حادثه یا حوادث مشابه دانست:
1- قدرت موضعگیری در قبال رژیم سعودی
2- ترسیم سیاست برخورد قدرتمند سیاسی و رسانهای
3- تبیین «دیپلماسی فشار» با تشکیل «کمیته حقیقتیاب» با حضور ایران و سایر کشورهای اسلامی
4- «مجرمسازی رژیم سعودی» با طرح عمل نکردن دولت سعودی به وظایف خود در زمان حج که بیش از ضعف مدیریت میتواند یک جرم و جنایت تلقی شود.
5- سیاست «جلوگیری از گسترش توطئه با طرح برخورد سخت و خشن جمهوري اسلامي ايران در مورد شیوه اقدام دولت سعودی در مورد احتمال بیاحترامی به حجاج ایرانی و همچنین عمل نکردن دولت عربستان به وظایف خود در قبال بدنهای مطهر درگذشتگان حادثه منا.
به نظر میرسد که در اینجا با الهام از فرمایشات رهبر معظم انقلاب شش شیوه از دیپلماسی را باید هم در حوزه سیاسی و هم رسانهای اتخاذ ميشد:
1- دیپلماسی اقتدار
2- دیپلماسی قدرتمند سیاسی
3- دیپلماسی فشار
4- دیپلماسی مجرمسازی رژیم سعودی
5- دیپلماسی برجستهسازی بحران امنیت در زمان حج
6- دیپلماسی جلوگیری از گسترش توطئههای رژیم سعودی در آینده
نظر شما