ایران امروز با تحولات چندی روبهروست. حل شدن صلحآمیز مساله هستهای ایران، کشور را در مسیر مبادله و ارتباط با جهان قرار داده است که تبعات سیاسی و اقتصادی بیشماری به دنبال دارد. روابطعمومیها چه نقشی در ایام پساتحریم دارند. سئوالی که کاوشگران روابط عمومی با دکتر «اسماعیل قدیمی»، متخصص حوزه علوم ارتباطات اجتماعی در میان گذاشت. قدیمی، براساس ایده ضعف مدیریتی و عدم شکلگیری روابط عمومی حرفهای در ایران، معتقد است که روابطعمومی سازمانها و موسسات در ایران برای ورود به مقطع تازهای از تاریخ کشور آمادگی ندارند. او راهحل این مشکل را، اصلاح ساختار مدیریتی کشور و خصوصیسازی واقعی سازمانها و شکلگیری اقتصاد شرکتی، همراه با استقلال حرفهای میداند.
- با پذیرش برجام، کشور در شرایط جدیدی به لحاظ سیاسی و اقتصادی قرار گرفته است. این شرایط جدید چه الزاماتی را برای حوزه روابطعمومی ایجاد میکند؟
اگر بخواهیم به شکلی واقعی و نه شعاری به این سئوال پاسخ دهیم باید در ابتدا به این سئوال جواب بدهیم که کشور ما چه قابلیتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و تولیدی دارد؟ برجام امروز به فرجامی صلحآمیز رسیده است. با این فرجام ما در جریان رقابتآمیز مبادلات گوناگون سیاسی، اقتصادی و... قرار میگیریم.
در دنیایی که دنیای مبادله و رقابت است، ما برای ورود به این مسابقه چقدر بضاعت داریم؟ چقدر تجربه و محصول مادی و فکری برای مبادله داریم، چقدر حرف برای گفتن داریم، چقدر خلاقیت و نوآوری برای کسب جایگاه در میدان دادوستد داریم؟ متأسفانه باید بگویم فضای حاکم بر روابط بینالملل، فوقالعاده بیرحمانه است و ما تنها درصورت داشتن قابلیتها، ظرفیتها، توانمندیها، سیاستها و مهمتر از همه، راهبردهایی برای تقویت ظرفیتهای رقابتی، امکان این را خواهیم داشت که دربرابر رقبایمان سربلند کنیم.
ما امروز بهعنوان یک کشور و یک هویت جمعی، باید به داشتههای قابل عرضهمان در بازار جهانی فکر کنیم و البته آنچه داریم را با آنچه در این بازار توسط رقبا تولید میشوند، مقایسه کنیم. باز هم متاسف هستم که بگویم در بسیاری از عرصهها ازجمله عرصه اقتصادی و بازرگانی بضاعت چندانی نداریم و حتی از اقتصادهای تازه از راه رسیدهای مثل کره جنوبی، سنگاپور، هند و برزیل هم حرفی برای گفتن نداریم. تنها در صورت درک این وضعیت است که میتوانیم بگوییم برجام برای ما نقطه عطف تاریخی است. برجام بدون درنظرگرفتن فرجام خوش برای تولید! فرصتی تاریخی است که ما برای از دست دادنش مهارت تاریخی داریم!
- درک شرایط امروز جهان به شکل یک بازار رقابتی چه تاثیری بر فعالیت روابطعمومیها خواهد داشت؟
روابطعمومیها در این میان میتوانند نقش محوری داشته باشند. درواقع رساندن یک سازمان به این درک که دنیای امروز جهان رقابت فکری و خلاقیتی است، وظیفه اصلی روابطعمومی است. گرونیک و هانت از نظریهپردازان حوزه روابطعمومی، در سال 1984 تئوریهای چهارگانه را ارائه و در آن روابطعمومی را یک خُردهسیستم در دل مدیریت معرفی کردند که رابط میان خُردهسیستمهای دیگر است. در هر سازمانی حداقل پنج خُردهسیستم تولید، مصرف، انطباق، حفظ و پشتیبانی و مدیریت را میتوان برشمرد.
روابطعمومی پیچ و مهره همه این خُردهسیستمهاست. یعنی اگر روابطعمومی درست عمل کند و یک جریان اطلاعات صحیح را میان این خُردهسیستمها برقرار کند، همه این خُردهسیستمها به هم متصل میشوند و یک سیستم پویا را تشکیل میدهند. رساندن اطلاعات درباره کیفیت هستی و مزیتهای رقابتی هر سازمان، وظیفه روابطعمومی است. مانوئل کاستلز، بهدرستی دنیای امروز را دنیای مزیتگرایی معرفی میکند.
روابطعمومیها مهمترین و اصلیترین نقش را در این زمینه دارند و در وهله اول باید تلاش کنند با اطلاعات درست از وضعیت کلی سازمان، اتصال خُردهسیستمها را با هم برقرار کنند. زمینهسازی فکری و اطلاعاتی برای خردگرا شدن سازمان، تشویق به بسیج امکانات و افزایش قابلیتهای رقابتی بر عهده روابطعمومیهاست. مدیریت ارتباطات سازمان و جریان صحیح اطلاعات است که به هوشمندی و رقابتپذیری سازمانی منجر میشود.
- آنچه برشمردید همیشه بهعنوان وظایف روابطعمومیها در متون تئوریک ارتباطات تکرار شدهاند. اگر کاملا عملیاتی و اجرایی بخواهیم صحبت کنیم، گام نخست برای تحقق این آرمانها چیست؟
گام نخست به نظر من پژوهش و تحقیق است. بدون پژوهش و تحقیق آمادگی ورود به دوران پساتحریم را نداریم. گام اول روابطعمومیها ازطریق پژوهش، آمار، دادهها و اطلاعات، فهماندن این مسئله است که اقتصاد دولتی و رانتی و سازمانهای ناخودکفا، سربار جامعهاند. درحالی که بر اثر ضعف مدیریتی، روابطعمومیهای ما امروز درگیر مسائل روزمره نامربوط با وظایفشان هستند و برای ورود به دنیای جدید آماده نشدهاند.
تا وقتی که وضعیت این است، در دوران پساتحریم هم روابطعمومیها هیچ نقشی ایفا نخواهند کرد و ما همچنان مصرفکننده تولیدات، خدمات و ایدههای کشورها و سازمانهایی باقی خواهیم ماند که فهمیدهاند اقتصاد دولتی و غیرشرکتی، اقتصاد مصرف است نه تولید!
- بخشی از مشکلاتی که برشمردید ربطی به روابطعمومیها ندارد و مشکلات ساختاری است که در همه سازمانها دیده میشوند.
بله، متاسفانه یکی از مشکلات ما همواره و همیشه مدیریت دولتی بوده است. مدیریت دولتی اساسا با استقرار روابطعمومی اثربخش هماهنگی ندارد. اصولا در سازمانها و ساختارهای دولتی مدیر بههیچوجه تصمیمگیریاش براساس استقلال حرفهای و رای کارشناسان پیش نمیرود. در واقع، بهجای اینکه در سازمانهای ما حرفهایها تصمیمسازی کنند، این مدیران هستند که با حق وتوی قدرتی خود ارزش کار کارشناسی را پایین میآورند.
مدیران دولتی و غیرخصوصی حرف کارشناسی را فقط میشنوند و به آن عمل نمیکنند! این درحالی است که نظام روابطعمومی بر بستر کارشناسی و حرفهایگرایی شکل میگیرد و رقابت بر بستر تصمیمگیری عقلانی استوار است. واقعیت این است که ما بهطور همزمان نیازمند تحول نظام مدیریتی و روابطعمومیها هستیم. باید تفکر سیستمی را جایگزین تفکر فعلی کنیم. تا زمانی که روابطعمومیها دولتی هستند و مدیران از حق وتوی قدرتی و ضدکارشناسی برخوردارند، ما فاقد ظرفیت برای ورود به عرصه رقابت جهانی خواهیم بود.
نظر شما