به هر میزان واحدهای سیاسی از الگوهای متنوعتری در رفتار دیپلماتیک برخوردار باشند، طبیعی است که به مطلوبیتهای بیشتری نیز نایل خواهند شد.
تنوع بخشیدن به چنین فرایندی توانسته است شکافهای جدیدی در بین کشورهای 1-5 را ایجاد نماید. این امر نشان میدهد که کارآمدی دیپلماتیک در حوزه فعالیتهای هستهای، تلاش سازمانیافته برای حداکثرسازی امنیت ملی ایران محسوب میشود.
اختلافات ایجادشده در روابط آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اتحادیه اروپا در تاریخ 13 سپتامبر 2007 را میتوان نشانه ای از تحرک دیپلماتیک در حوزه موضوعات امنیت ملی ایران دانست.
در اجلاسیهای که متن تهیهشده توسط فرانسه و گروههای تندرو اتحادیه اروپا مورد بررسی قرار میگرفت؛ البرادعی مبادرت به ترک سالن کنفرانس نمود.
این امر به لحاظ سمبلیک بیانگر آن است که مدیرکل آژانس با رویکردهای آمریکا و گروههای تندرو اروپایی موافقت ندارد.
همکاریهای متقابل ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در آگوست 2007 به نقطه اوج خود رسید. در این ارتباط، روند شفافسازی بهگونه مؤثری انجام پذیرفت.
کارشناسان آژانس توانستند بررسیهای حضوری خود را انجام داده و به این ترتیب از الگوی بازرسی کامل، همهجانبه و مبتنی بر اطلاعات شفاف بهره گرفتند. اگر آژانس در صدد باشد تا چنین همکاریهایی از سوی ایران تداوم یابد؛
طبیعی است که باید به متن توافق 21 آگوست 2007 (30 مرداد 1386) وفادار شد؛ زیرا مبنای اصلی توافق یادشده بر شفافسازی میباشد. به هر میزان که فعالیتهای ایران با حمایت مؤثرتری از سوی آژانس روبرو شود، طبیعی است که امکان نیل به توافق و همکاریهای فزاینده در روابط ایران و آژانس افزایش خواهد یافت.
برای تحقق چنین امری لازم است تا ایران و آژانس از الگوهای مبتنی بر «تحرک دیپلماتیک» استفاده نمایند. در این ارتباط برخی از کشورهای اروپایی همانند آلمان و اتریش نیز از ضرورت تداوم خویشتنداری کشورهای اروپایی حمایت بهعمل میآورند.
اگرچه وزن مخصوص آلمان در حوزه سیاست امنیتی اتحادیه اروپا نسبتاً محدود میباشد؛ اما باید تأکید داشت که مخالفت سخنگوی وزیر امور خارجه آلمان (مارتین یگر) و همچنین نماینده آلمان در آژانس بینالمللی انرژی اتمی با مواضع کشورهای تندروی اروپایی به مفهوم آن است که سیاست تصاعد تحریم مطلوبیت چندانی نخواهد داشت.
اگر ایران و آژانس از «الگوی وقفه» (Time out Model) برای تداوم روند شفافسازی استفاده بهعمل آوردهاند، به این معنا است که در چنین فضایی امکان تحقق «اعتمادسازی دوجانبه» وجود خواهد داشت. بهکارگیری سیاست فشار، نتیجهای جز بحرانیسازی شرایط عمومی امنیت جهانی نخواهد داشت.
در بسیاری از مواقع فشارهای فزاینده با واکنشهای متقابل روبرو خواهد شد. سیاست «تصاعد تحریم» میتواند زمینههای رویارویی منطقهای و بینالمللی را فراهم آورد. این امر به مفهوم آن است که فضای اجتماعی و سیاسی ایران در برابر فشارهای تصاعدیابنده کشورهای اروپایی واکنش نشان خواهد داد.
آنچه هماکنون بهعنوان «بحران عراق» محسوب میشود را میتوان انعکاس بکارگیری سیاستهای تهاجمی و تصاعدیابنده قدرتهای بزرگ بهویژه آمریکا دانست. اگرچه تکرار چنین موجی میتواند مخاطرات زیادی برای ایران یا سایر کشورهای منطقه بهوجود آورد؛
اما طبیعی است که کشورهایی همانند ایران در منطقه خاورمیانه آمادگی لازم برای پرداخت هزینههای زیادی برای مقاومت در برابر سیاست تبعیضآمیز امنیتی را در سطح منطقهای و بینالمللی دارا میباشند.
در فضای موجود، آمریکا تلاش دارد تا اجلاسیه گروه 1+5 را در تاریخ 21 سپتامبر 2007 (30 شهریور 1386) برگزار نماید. طبیعی است که شرایط برای برگزاری این اجلاس وجود خواهد داشت.
اما قبل از مذاکرات گروه یادشده، لازم است تا ایران از طریق اتحادیه اروپا، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و کشورهای مؤثر در سیاست بینالملل، پیگیریهای لازم را به انجام رساند.
توافق ایران و آژانس، باید به ایجاد شکاف دیپلماتیک در فضای اجلاس 1+5 شود.