از دست دادن اعضا، بالا بودن سن عضوهای وفادار به حزب، کاهش شمار آرایی که از سوی طرفداران و هواداران حزب معمولاً به صندوقهای رأی ریخته میشد: اینها همه مسائلی هستند که احزاب آلمان در حال حاضر، با آنها روبرویند.
در میانه ماه اوت امسال میشد این برداشت را کرد که احزاب سیاسی آلمان از نظر مالی در تنگنا هستند. چون دولت ائتلاف بزرگ که از ائتلاف بین دو حزب سوسیال دموکرات (SPD) و دموکرات مسیحی (CDU) تشکیل میشود، پیشنهاد کرده بود که همهی حزبها، سالانه ۲۰ میلیون یورو، علاوه بر سهمی که تا به حال دریافت میکنند، از صندوق دولت پول بگیرند. این پیشنهاد ولی، به دلیل وجود مخالفتهای سرسختانه، بلافاصله مسکوت گذاشته شد. با وجود این، فرای این بحثها، مسائل اساسیای مطرحاند که این حزبهای تودهای با آنها درگیرند: حق عضویتها کاهش مییابند، چون از شمار اعضای حزبها نیز کاسته میشود.
احزاب همیشه مهم خواهند بود
حالا این پرسش مطرح میشود که آیا تشکلی به نام حزب دیگر از مد افتاده است؟ پژوهشگران سیاسی ـ اجتماعی به شدت با این تز مخالفت میکنند.
اسکار نیدرمایر (Oskar Niedermayer)، سخنگوی گروه کاری "پژوهش احزاب» در "انجمن علوم سیاسی آلمان" تأکید میکند که: سیستم سیاسی آلمان، بدون احزاب مختلف اصلاً قابل تصور نیست. احزاب در آلمان همواره نقش مهمی بازی خواهند کرد.
پژوهشگر دیگر، کلاوس دتربک (Klaus Detterbeck) نظری مشابه او دارد: در این که احزاب چگونه حکومت میکنند، تغییری حاصل شدهاست، ولی آنها هرگزبیاهمیت نمیشوند.
نیدرمایر همچنین میگوید: یک دهه است که دربارهی بحران در احزاب سخن گفته میشود. ولی آنها هنوز هم وجود دارند.
او معتقد است، در تمام اروپای غربی، دگرگونیهایی صورت گرفته که برای احزاب هم مشکل ایجاد میکنند.
رقابت با جنبشهای اجتماعی
به عنوان نمونه احزاب، رقیبهایی مثل جنبشهای اجتماعی جدید پیدا کردهاند. نیدرمایر میگوید: کسی که در سالهای ۱۹۵۰ میخواست در حیطههای سیاسی فعالیت کند، میبایست به سراغ یک حزب برود، امروزه به عنوان مثال به جنبش اجتماعی اتک (Attac) رو میکند. به ویژه جوانها مایلاند که در زمان محدودی و تنها در رابطه با پیادهکردن یک پروژه فعال شوند. نیدرمایر توضیح میدهد که دایرهی کسانی که بالقوه میخواهند از نظر سیاسی فعال شوند، را نمیتوان بهطور دلبخواه گسترش داد.
دتربک، یک گام پیشتر میرود و میگوید: برخی از اعضای احتمالی احزاب، گاهی خود را بهکلی از سیاست کنار میکشند.
نیدرمایر به این نتیجه میرسد که از سوی دیگر، لایههای کلاسیکی که حزبها در آنها ریشه داشتند، از میان رفتهاند. از آنجا که اتحادیهها و کلیساها هم دچار کاهش عضو شدهاند، این "محدودههای عضوگیری" هم دیگر برای احزاب وجود ندارند. نیدرمایر سرانجام اشاره میکند که "مردم حتی رفتار خود را در مورد استفاده از وقت آزادشان تغییر دادهاند." او میگوید: انسانها دیگر به احزاب به عنوان نهادی که افکار آنها را نمایندگی میکنند و همچنین به عنوان واسطهی تبادل اطلاعات، نیازی ندارند.
احزاب به مثابه نهادهای خدماتی
دتربک، افزون بر این، در سیستم حزبی، دگرگونیهایی اساسی میبیند. او میگوید، مواضع حزبها، امروز اغلب از سوی سیاستمداران حرفهای به فراکسیون یا به کمیسیون حزبی منتقل میشوند و گسترش داده میشوند. بدنه حزب تنها بهطور جنبی و حاشیهای در تصمیمگیریها شرکت داده میشود.
او تأکید میکند که این تکامل، دیگر بازگشت ناپذیر است: روند بینهایت پیچیده تصمیمگیری، به کارشناسان حرفهای نیاز دارند. این غیرقابل تصور است که یک شهروند عادی در وقت آزاد خود بتواند، در مورد نحوهی مصرف برق در سیستم اقتصادی اروپا، برای خود نظر مستقلی بسازد. همین از جاذبیت همکاری با یک حزب میکاهد.
نیدرمایر، برعکس در این که کاهش شمار اعضا به کاهش امکان تأثیر این افراد ربط داشته باشد، تردید دارد. او استدلال میکند که، بیش از هرچیز، همهی احزاب بهطور یکسان با کاهش شمار اعضاء روبرو نشدهاند. نیدرمایر میگوید که احزاب کوچک از این نظر مشکل بزرگی ندارند، برای آنکه آنها نباید منافع متفاوت گروههای بسیاری را با هم همخوان سازند.
حزب چپها، با سوسیال دموکراتها به رقابت برمیخیزد
حزب سوسیال دموکرات آلمان، در سالهای اخیر از همه بیشتر اعضاء خود را از دست داده است.
نیدرمایر تأکید میکند که این امر بهخاطر رهبری کنونی این حزب نیست: این مسئله در یکسال و نیم اخیر رخ نکرده است.
از نظر او "از بین رفتن برخی از لایههای اجتماعی و دگرگونیهای اقتصادی و به این ترتیب عضویت شمار اندکی از کارگران در این حزب، آن را نسبت به دیگر احزاب آسیب پذیرتر ساخته است". او میگوید که پیاده کردن برنامهای، موسوم به برنامهی ۲۰۱۰، سبب شد که اعضای زیادی حزب را ترک کنند. افزون بر این، جناح چپ سوسیال دموکراتها، چند سالی است که ابتدا در رقابت با حزب سبزها و حالا هم با حزب "چپها" است.
نیدرمایر اضافه میکند: در کوتاه مدت، حزب سوسیال دموکرات، باید با چپها کنار بیاید.
او معتقد است، "جار و جنجالی" که بلافاصله پس از بنیانگزاری حزب چپها رخ کرد، حالا سپری شده، ولی پیشبینی کسب ۲۰ درصد از آراء را "باید نوعی افسانه محسوب کرد." نیدرمایر، ولی روی این حساب میکند که این حزب در پارلمان کشوری ایالتهای شرقی و در آینده، افزون بر اینها، در برخی از پارلمانهای ایالتهای غربی نیز نماینده داشته باشد. دتربک در این راستا، کشورهای اروپایی دیگر را مثال میزند: در ممالک اسکاندیناوی هم احزاب چپ، از درون سوسیال دموکراتها برخاستند. اینها نسبتاً عوامگرایانهاند، ولی همین برای اینکه در پارلمانها بمانند، کافی است.
از سالهای طلایی خبری نیست
به این ترتیب همه احزاب آلمان برای دستیابی به نسل جوان سیاسی، مشکلات بسیاری دارند. کلاوس دتربک تأکید میکند که این احزاب، ولی نسبت به این واقعیت بیاعتنا نیستند.
نیدرمایر، آنچه احزاب در مقابله با کاهش شمار اعضاء خود و بالا بودن سن عضوهای وفادار به حزب انجام میدهد، این گونه بر میشمارد: ایجاد انگیزه، از میان برداشتن موانع، فراهم آوردن امکانات.
او میافزاید، به عنوان مثال این احزاب با برگزاری رأیگیریهای اولیه بین اعضاء، میکوشند دامنه تأثیر آنها را بر سیاست حزب بیافزایند. آنها همچنین تلاش میکنند با از میان برداشتن موانع شرایط عضویت برای عضوگیری بین کسانی که به منظور "سر و گوش آب دادن" به دفاتر حزبی آمدهاند، یا قبول پرداخت حق عضویت برخی از آنها از سوی دفاتر محلی حزب، یا از طریق پیادهکردن پروژههای خاص و احداث کانونهای محلی اینترنتی، با این مشکلات روبرو شوند.
نیدرمایر نتیجه میگیرد: همهی این اقدامات اندکی تأثیر میگذارند، ولی چیزی نیست که صدهاهزار تن را به حرکت درآورد. برای آینده نمیتوان سالهایی طلایی پیشبینی کرد. احزاب باید به هر اقدامی دست بزنند تا شمار اعضای خود را ثابت نگهدارند.
اشتفان دیدریچ (Stefan Dietrich)